سید مهدی داودی
جنگ تحمیلی عزیزان زیادی را از ما گرفت، اما جانبازان شهید زنده هستند و در بین آنان، عدهای با وجود اینکه بدترین آسیب، یعنی آسیب روحی و روانی دیدند، در گمنامی محض به سر میبرند. حدود 43 هزار جانباز اعصاب و روان در کشور داریم که شدت بیماری حدود 7 هزار نفر از آنان، زیاد است؛ اما وظیفه ما در قبال کسانی که برای حفظ سلامتی ما، سلامت روحی خود را از دست دادند چیست؟
از همان روزهای آغاز جنگ و عملیات کمان 99، شاهد ایثارگری نظامیان باتجربه و بسیجیان عاشق وطن در سرتاسر جبهه و پشت جبهه بودیم، کسانی که با وجود آگاهی از خطرات جنگ، آنهم جنگی که توسط یک دیوانه آغاز شده بود که حتی به مردم خودش رحم نداشت، راهی جبههها شدند و سلامتی مردم و امنیت کشور را؛ ارجح از هر چیزی میدانستند و در این راه یا شهید شدند و جانباز، یا مفقودالاثر شدند و جایگاهشان را در قلب مردم بنا کردند. طبیعتا باید رفتار متناسبی با آنها شود تا جایگاه هر چیزی در کشور حفظ شود و یکی از مهمترین مناسک اخلاقی یعنی احترام و به تبع آن نتایج مثبت دیگر در جامعه حفظ شود یا اگر فراموش شده است، احیا شود.در نتیجه سر و صدای زیاد تجهیزات و تاثیرات آن و شوکی که در نتیجه آن و بخصوص در زمان حملههای ناگهانی اتفاق میافتاد و به دلیل شکنجههایی که در زمان اسارت اتفاق افتاده بود، اعصاب برخی از رزمندگان آسیب دید و آنهایی که اثر این اتفاقات بیشتر روی آنها ماند، دچار اختلال و اضطراب بعد از حادثه شدند. جانبازان اعصاب و روان ظاهرشان عادی است اما همگی دچار سردرد، سرگیجه، اختلال خواب، دردهای عضلانی و عدم تمرکز هستند و افکار منفی دارند و زندگی سختی را پشت سر میگذارند، خانواده جانبازان هم روزهای سختی را سپری میکنند که در گذشته؛ بدتر هم بوده است چون تشخیص مشکل آنها از سوی پزشکان سخت بود و سالها طول کشید تا جانباز اعصاب و روان در جامعه پذیرفته شود، هر چند که به دلیل عدم اشاره به آنها و با توجه به وضعیت دشوار کنونی، متاسفانه کاملا فراموش شده اند و کسی پاسخگوی صحبتهایشان نیست.اما علت این فراموشی چیست؟ چند دهه است که تلویزیون و سینما و در عصر حاضر هم موبایل، بخش لاینفک زندگی ما شده است و اگر استفاده بهینه از آن شود، بازدید و بازخورد بسیاری خواهد داشت. شاید ساختن یک مستند و گفتگو با مردی که رفتارش با بقیه فرق داشته باشد، فارغ از اینکه چه رشادتهایی انجام داده است، برای ما جالب نباشد و مخاطبان محدودی داشته باشد و تاثیری در تغییر نگاه به این عزیزان نداشته باشد، اما ساختن فیلمهای سینمایی آنهم با وجود کارگردانان قهاری که داریم، تاثیر زیادی میتواند بر دیدگاه مردم نسبت به جانبازان داشته باشد تا مانند یک موجود عجیب و غریب در مورد آنها فکر و رفتار نکنند، یا اینکه میتواند این بخش از جانبازان را به کسانی که اسمی از جانبازان اعصاب و روان نشنیده بودند، معرفی کند.
در سال 1375، فیلم مردی شبیه به باران به کارگردانی و نویسندگی سعید سهیلی در این موضوع ساخته شد و جزو یکی از بهترین آثار در این حوزه است، اما در کل توجه کمی به این موضوع شده است. این درحالیست که مردم و مسئولان باید تلنگری بخورند تا احترام و جایگاه و شان این عزیزان رعایت شود، زیرا هر خندهای که بر لب میآوریم و هر خواب خوشی که داریم، حاصل شنیدن ساعتها صدای مهیب انفجار توسط همان جانبازان بوده است و باعث ناتوانی در یک خواب کوتاه برای آنها شده است.بخش دیگر ماجرا، طرز تفکر خانوادهها با این جانبازان و خانوادههای آنان است و الگویی که کودکان از بزرگترهای خود در مورد رفتار با آنها میگیرند. نگهداری از این عزیزان کار سختی است که تحمل زیادی میخواهد و نیازمند درآمد بالا برای بهبود آنان است و زمانی که خانوادهها دیگر توان روحی و مالی ادامه دادن نداشته باشند، شاهد اتفاقات بسیار دردناکی خواهیم بود. متاسفانه برخی از جانبازان بخاطر ترک شدن از سوی خانواده اسیر زندگی بسیار سختی شدهاند. اما وقتی هر انسانی به کسانی که بخاطر او، زندگی خود را فدا کرده است احترام بگذارد و خدمات او را فراموش نکند، دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در هیچ زمینهای نیستیم، مخصوصا اینکه احادیث و روایات زیادی در این خصوص داریم. با مورد احترام واقع شدن و گوش دادن و صحبت کردن و طبیعتا عادی پنداشتن این عزیزان و پذیرفتنشان در جمع خود و کمکهای مادی و معنوی به خانوادههایشان، جانبازان و خانوادههایشان میتوانند با خیال آسودهتری این مسیر سخت را طی کنند چون میدانند تنها نیستند و کسی هنگام دیدنشان با انگشت آنها را نشان نمیدهد.در ایران 10 آسایشگاه اعصاب و روان وجود دارد که متاسفانه قوانین بسیار سختگیرانهای برای ملاقات با جانبازان دارند و از کمبود امکانات هم رنج میبرند، در چنین شرایطی مردم ومسئولین با در نظر گرفتن فداکاریهای آنها، موظفند به نیازهای آنها رسیدگی کنند و شرایط را برای آنها آسانتر کنند تا نظم برقرار شود. به قول خواجه عبدالله انصاری: محنت همه در نهاد آب و گل ماست/ پیش از دل و گل چه بود آن حاصل ماست.
نظر شما