سرويس تاريخ جوان آنلاين: تقریبا دو سال و چند ماه از قلمگیری این مقال میگذرد و تقریبا سه سال و اندی از گذر این حادثهٔ اسفناک ضدّفرهنگی در شهر و کشور ما، و همچنان تمهیدی در این باره صورت نگرفتهاست. پنداری بود که دیگر دکتراصغرفردی در میان ما و در مسقطالرأس این امور و جریانات نیست. حالیا شاهد تاختن و پرداختن نوآغاز دوبارهٔ آن قلمدار و علمدار شهریار و شعلهافروز و مشعلدار شعرت و فکرت آن استادِحکیم هستیم.
هم اینک امیدداریم به واسطهٔ این مقاله بهعنوان تذکر ثانویة، شاهد و باصر و تائید این ادعا با اعمال نفوذ و اجرای احکام قانونی و طی مراحل لازمه، باشیم و نتیجه و ثمر این حرکت محکوم کننده علیه غارتگران اموال و آثار فرهنگی و هنری و معنوی یک ملّت مثمر باشیم از این طریق اعلاممیداریم و استدعا داریم از خدمت بزرگان و رجال دولت و دیوان و بدنهٔ میراثدار فرهنگ و هنر این مرز و بوم، سازمان میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، ادارة کل موزهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دفتر مرکزی-معاونت امور فرهنگ و معاونت امور هنری) و ادارة کل فرهنگ و ارشاد استان آذربایجانشرقی «تبریز»، استانداری تبریز و شورای کلانشهر تبریز - اقداماتی در این راستا به جدّ پیگیری فرمایند و اینک آن مقال: طوی تاراج و ایلغار تتار در تبریز «یغمای مواریث گرانبهای موزه شهریار»
سال ۱۳۶۰ استاد ارشد خوشنویسی ایران غلامحسین امیرخانی طی سفری به تبریز به زیارت استاد شهریار آمد. ایشان در خلال تشرف اسباب کتابت آماده کرد و حضور استاد با قلم ششدانگی بیت معروف «علیای همای رحمت ...» را در منتهای حلاوت و شأن و استحکام و ترکیبی بینظیر تحریر کرد. کتیبه گرانقدر به قابی متواضع گرفته شد و بر طاقچه اطاق مهبط پریان الهام شهریاری قرار گرفت. آن کتیبه دیگر جزو اصلیترین جهازات و اثاثالبیت و آکسسوار خانه شاعر ملی شد. در تمام تصاویر تهیهشده موجود از تمثال استاد آن کتیبه نقش آرایه عکس و فیلم ایفاء میکرد.
باری پس از درگذشت استاد طی مذاکرات عدیده با شهردار وقت جنابآقای فتحاللهی و سپس آقای نوین، شهرداری آن خانه تاریخی را ابتیاع و استملاک کرد و به خانهموزه شهریار نعمالبدل نمود. یکی از خطاطین تبریز نیز به مدیریت آن موزه گماشته شد. پس از چندی دیگر اثری از آن کتیبه دیده نشد!
عطف به تعقیبهای دوستانه چندی اظهار شد که آن کتیبه آسیب خورده بود (که چنین نبود) و موقتا برای ترمیم از موزه خارج شده است که پس از مرمت اعاده خواهد شد. در طول همان غیاب کتیبه، با سوءاستفاده از مجال فهرست اموال موزه تهیه میشود که طبعا آن کتیبه داخل سیاهه قرار نگیرد.
تا پیرو مذاکرات ما با شهردار محترم وقت دائر بر تناسب تحویل موزه به فرزند ذکور استاد، مدیریت موزه به عهده آقای هادی بهجت واگذار شد، اما باز آن اثر بر سر جای خود باز نگشت. علاوه بر اینها، سیاهیلشگری هم به عنوان اعضاء هیأت امناء معرفی شده که هیچکدام نه ربطی با موضوع دارند و بنابرین نه صرف وقتی در جهت ایفاء وظیفه میکنند. عیب فقدان ربط ازین حیث تظاهر میکند که اگر کسی ذات فرهنگی و دغدغه نداشته باشد و به امانتی گماشته شود از ایفاء آن برنخواهد آمد، چون اینگونه کسان بهدنبال برخورداری و بهرهوری (مستقیم یا تبلیغاتی) در جائی حاضر میشوند. دستکم هیأت امناء باید حاوی نقش مترسکی میبود که این شغالان از بیم قامتشان دست به دزدی دراز نکنند. این فقد و سرقت ملغمهای از بیلیاقتی، خیانت، بیشعوری، هنرناشناسی، بیگانهگی با مدنیت، عدم وصول به بلوغ احترام بر اموال عمومی و ناتوانی از نگهداری اموال یک خانه مشتهرترین رجل ادبی عصر است که در روزگار ما و در تبریز رخ داده است.
سالها بدین منوال گذشت. همه راههای خاموش و سزاوار شأن ادبی را طی کردیم تا این عمل پلید و پلشت بدون رسوائی سارق ختم به خیر گردد. تمام تذکرات نهانی را ابلاغ و پیامهای محرمانه را ارسال کردیم. آخرین اقدام محترمانه إخبار به رئیس محترم کمیسیون فرهنگی شورای شهر تبریز آقای فرج قلیزاده بود که او نیز به نتیجه نرسید.
باری، اگر تا سیامین سالگرد درگذشت استاد (۲۷ شهریور ۹۷) آن قطعه به مسقطالرأس اعاده نشود من بنده از مجاری جدیتر و با شکایت کیفری و ابلاغ رسانهای گستردهتر با افشاء نام و نشان مرتکب اقدامات جدیدتر، نافذتری را شروع خواهم کرد.
هم اینک امیدداریم به واسطهٔ این مقاله بهعنوان تذکر ثانویة، شاهد و باصر و تائید این ادعا با اعمال نفوذ و اجرای احکام قانونی و طی مراحل لازمه، باشیم و نتیجه و ثمر این حرکت محکوم کننده علیه غارتگران اموال و آثار فرهنگی و هنری و معنوی یک ملّت مثمر باشیم از این طریق اعلاممیداریم و استدعا داریم از خدمت بزرگان و رجال دولت و دیوان و بدنهٔ میراثدار فرهنگ و هنر این مرز و بوم، سازمان میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، ادارة کل موزهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دفتر مرکزی-معاونت امور فرهنگ و معاونت امور هنری) و ادارة کل فرهنگ و ارشاد استان آذربایجانشرقی «تبریز»، استانداری تبریز و شورای کلانشهر تبریز - اقداماتی در این راستا به جدّ پیگیری فرمایند و اینک آن مقال: طوی تاراج و ایلغار تتار در تبریز «یغمای مواریث گرانبهای موزه شهریار»
سال ۱۳۶۰ استاد ارشد خوشنویسی ایران غلامحسین امیرخانی طی سفری به تبریز به زیارت استاد شهریار آمد. ایشان در خلال تشرف اسباب کتابت آماده کرد و حضور استاد با قلم ششدانگی بیت معروف «علیای همای رحمت ...» را در منتهای حلاوت و شأن و استحکام و ترکیبی بینظیر تحریر کرد. کتیبه گرانقدر به قابی متواضع گرفته شد و بر طاقچه اطاق مهبط پریان الهام شهریاری قرار گرفت. آن کتیبه دیگر جزو اصلیترین جهازات و اثاثالبیت و آکسسوار خانه شاعر ملی شد. در تمام تصاویر تهیهشده موجود از تمثال استاد آن کتیبه نقش آرایه عکس و فیلم ایفاء میکرد.
باری پس از درگذشت استاد طی مذاکرات عدیده با شهردار وقت جنابآقای فتحاللهی و سپس آقای نوین، شهرداری آن خانه تاریخی را ابتیاع و استملاک کرد و به خانهموزه شهریار نعمالبدل نمود. یکی از خطاطین تبریز نیز به مدیریت آن موزه گماشته شد. پس از چندی دیگر اثری از آن کتیبه دیده نشد!
عطف به تعقیبهای دوستانه چندی اظهار شد که آن کتیبه آسیب خورده بود (که چنین نبود) و موقتا برای ترمیم از موزه خارج شده است که پس از مرمت اعاده خواهد شد. در طول همان غیاب کتیبه، با سوءاستفاده از مجال فهرست اموال موزه تهیه میشود که طبعا آن کتیبه داخل سیاهه قرار نگیرد.
تا پیرو مذاکرات ما با شهردار محترم وقت دائر بر تناسب تحویل موزه به فرزند ذکور استاد، مدیریت موزه به عهده آقای هادی بهجت واگذار شد، اما باز آن اثر بر سر جای خود باز نگشت. علاوه بر اینها، سیاهیلشگری هم به عنوان اعضاء هیأت امناء معرفی شده که هیچکدام نه ربطی با موضوع دارند و بنابرین نه صرف وقتی در جهت ایفاء وظیفه میکنند. عیب فقدان ربط ازین حیث تظاهر میکند که اگر کسی ذات فرهنگی و دغدغه نداشته باشد و به امانتی گماشته شود از ایفاء آن برنخواهد آمد، چون اینگونه کسان بهدنبال برخورداری و بهرهوری (مستقیم یا تبلیغاتی) در جائی حاضر میشوند. دستکم هیأت امناء باید حاوی نقش مترسکی میبود که این شغالان از بیم قامتشان دست به دزدی دراز نکنند. این فقد و سرقت ملغمهای از بیلیاقتی، خیانت، بیشعوری، هنرناشناسی، بیگانهگی با مدنیت، عدم وصول به بلوغ احترام بر اموال عمومی و ناتوانی از نگهداری اموال یک خانه مشتهرترین رجل ادبی عصر است که در روزگار ما و در تبریز رخ داده است.
سالها بدین منوال گذشت. همه راههای خاموش و سزاوار شأن ادبی را طی کردیم تا این عمل پلید و پلشت بدون رسوائی سارق ختم به خیر گردد. تمام تذکرات نهانی را ابلاغ و پیامهای محرمانه را ارسال کردیم. آخرین اقدام محترمانه إخبار به رئیس محترم کمیسیون فرهنگی شورای شهر تبریز آقای فرج قلیزاده بود که او نیز به نتیجه نرسید.
باری، اگر تا سیامین سالگرد درگذشت استاد (۲۷ شهریور ۹۷) آن قطعه به مسقطالرأس اعاده نشود من بنده از مجاری جدیتر و با شکایت کیفری و ابلاغ رسانهای گستردهتر با افشاء نام و نشان مرتکب اقدامات جدیدتر، نافذتری را شروع خواهم کرد.
نظر شما