به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، تحولات بزرگ و انقلابهای سرنوشتساز تاریخ جوامع بشری، بنیانهای سست گذشته را تخریب و بنیانی نو براساس تفکرات و تحولات جدید پایهریزی میکنند. در اثنای این تحولات، آن چه امری قطعی، مسلّم و خدشهناپذیر مینماید؛ تغییر و دگرگونی بنیانهای ادبی، فرهنگی و هنری جوامع است. عرصه فرهنگ و ادبیات، عرصه عرضۀ تمام دستاوردهای انقلاب جوامع است. عرضهای که گاه از گذشتههای دور آغاز میشود، حوزه حال را در بر میگیرد و به آیندهای نزدیک پیوند میخورد تا در خط سیر زمان، مسیر تکامل یک رویداد سرنوشتساز را نشان دهد. رویدادی که در ضمیر خویش با همه علل و عوامل ایجاد، با همه تأثیر و نقشآفرینی در حوزههای متفاوت؛ با همه نقصها و نقشها و پی آمدها و جوانب، در افت و خیز و فراز و فرود ناگزیر خویش، انسان را در مسیر رشد و کمال تعریف کرده و پیش میبرد.
در حال حاضر بسیاری از کشورهای جهان امروز، آماج تهاجم و دسیسههای کشورهای قدرتمند غربی هستند و ملتهای آن با فداکاری و رشادت در مقابل متجاوزان ایستاده و کشته میشوند، و شاعران و نویسندگان و ادیبان آنها در همین زمینه به نگارش رویدادهای تلخ و شیرین این وقایع میپردازند. شناخت قداست پایداری کشورهای مورد تجاوز در مقابل دسیسهبازان مکار و حیلهگر روزگار، انگیزهای خواهد بود تا ضمن این که مردم این کشورها به پایداری و ایستادگی در مقابل هر ظلمی، اعم از داخلی و خارجی فداکارانه ادامه دهند، مردم کشورهای دیگر نیز به تأسّی از آنها ترغیب شوند و زمینه را برای رفع هر نوع ظلم و ستمی از جوامع مظلوم فراهم کنند.
ادبیات پایداری زیر شاخه ادبیات جنگ است و به حوزه دفاع و ایستادگی متهاجم در مقابل مهاجم شکل میگیرد اما عدهای هم وسعت حوزه معنایی پایداری را از این فراتر برده و آن را به صورت زیر تقسیمبندی کردهاند:
1- پایداری درونی که در اثر کشمکش انسان با خود و پایداری در برابر نفس بهوجود میآید. اهمیت این نوع پایداری به اندازهای است که در متون دین از آن به جهاد اکبر تعبیر شده است؛ اما ادبیات شایسته آن به طور مجزا تعریف و ایجاد نشده است. به همین دلیل عدهای آن را با مصادیق دیگر پایداری در هم آمیختهاند. 2- پایداری بیرونی که شامل پایداری در برابر درگیری و کشمکش انسان با خود، کشمکش انسان با جامعه، کشمکش انسان با انسان، کشمکش انسان با عوامل مابعدالطبیعی، کشمکش انسان با طبیعت و کشمکش جوامع با یکدیگر است.
عدم تعریف درست و مرزبندی دقیق باعث شده است که عدهای آثاری را که در آن انعکاسی از پایداری و پایمردی در برابر تمامی عوامل تهاجم، چه درونی و چه بیرونی از هر نوع باشد، جزو ادبیات پایداری قلمداد کنند.
ادبیات پایداری، رود خروشانی است که از دل ادبیات جنگ بیرون میآید و به عنصر تعهد و التزام آراسته میشود. همین تعهد و التزام اهل قلم به مبانی اعتقادی و اخلاقی که ریشه در دیانت و مذهبگرایی دارد، موجب ایجاد و بسط درونمایه پایداری در برابر هجمه دشمن است. پایداری که با هدف غایی و ایجاد عدل در جوامع بشری به امید رسیدن به جامعه موعود صورت میگیرد. نوعی رشدیافتگی و در اندیشه و قلم پدیدآورندگان و مخاطبان این ادبیات به چشم میخورد که ریشه در خواستگاه مردمی و اجتماعی آن دارد. عافیتطلبی و خودمحوری و فرو رفتن در ژرفای احساسات شخصی بدون ارتباط با جهان در حیطه این ادبیات جایگاه ندارد. ادبیات پایداری، با ثبت حقایق جنگ بر مبنای شناختشناسی محتوایی، هم از جنگ و هم از ادبیات در بستر انتقال فرهنگ، جریانساز شده است و با رشد زمینههای نقدپذیری و آسیبشناسی همه سو نگرانه، به سمت جهانی شدن پیش میرود. عناصر اصلی ادب پایداری را به صورت زیر میتوانیم برشماریم:
۱) ادبیات پایدای، متعلق به ایران و پایمردی ایرانیان در برابر متجاوزان زورگو است.
۲) در این نوع ادبیات، رویارویی و پایداری جبهه حق یا مظلوم و مورد تجاوز در مقابل طاغوتها و زورگویان زمان انعکاس پیدا میکند.
۳) تعهد و التزام به عقاید و باورهای اسلامی و انسانی که موجب حفظ حریمهای انسانی حتی در میدانهای جنگ میشود، در این ادبیات بازتاب دارد.
۴) این ادبیات خاستگاه مردمی و اجتماعی دارد و از لحاظ ساختارهای فکری از دورهای تا دوره دیگر متفاوت است.
۵) امید به مدینه فاضله و رسیدن به جامعه موعود و انتظار موعود منتظر براساس تفکر شیعی از عناصر برجستهساز این ادبیات است.
یادداشت: احمد امیری خراسانی(استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان) و فاطمه هدایتی
انتهای پیام/
نظر شما