شناسهٔ خبر: 42686236 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شهرآرانیوز | لینک خبر

معرفی فیلم‌تئاتر «اسم» | هیچ‌چیز جز نام‌ها وجود ندارد

نمایش «اسم» به کارگردانی لیلی رشیدی که اولین تجربه او در این زمینه است، با طراحی صحنه حسن معجونی به‌عنوان یک کارگردان باسابقه فضایی دل‌نشین از یک خانه فرانسوی با چیدمان شیک و ترکیب رنگ دل‌نشین را ساخته است.

صاحب‌خبر -
محمدناصر حق‌خواه | شهرآرانیوز - عده‌ای از فیلسوفان معاصر درباره گونه‌ای از فلسفه روزمره صحبت می‌کنند که ایده اصلی‌اش این است که هیچ‌چیزی جز نام‌ها وجود ندارد و همه مفاهیمی که در ذهن داریم، جز قراردادی نیست که خود ما برای آن تعیین کرده‌ایم و مسائل و مفاهیم هیچ‌گونه ارزش ذاتی ندارند. فارغ از بحث درباره این مفهوم که از حوصله این یادداشت و سواد نگارنده خارج است، طرح این مفهوم برای نوشتن درباره فیلم‌تئاتر «اسم» ضروری به نظر می‌رسد. نمایش «اسم» به کارگردانی لیلی رشیدی که اولین تجربه او در این زمینه است، با طراحی صحنه حسن معجونی به‌عنوان یک کارگردان باسابقه فضایی دل‌نشین از یک خانه فرانسوی با چیدمان شیک و ترکیب رنگ دل‌نشین را ساخته است.
 
 
معرفی فیلم‌تئاتر «اسم» | هیچ‌چیز جز نام‌ها وجود ندارد
 
 
«اسم» داستان مردی میان‌سال به نام ونسان است که آدمی موفق و دارای وجهه اجتماعی است. ونسان به‌تازگی صاحب فرزند شده است و حالا در اولین روز‌های لمس احساس پدر بودن و تغییر وضعیت زندگی‌اش، شرایط عجیب‌وغریبی را تجربه می‌کند. بیشتر نمایش در یک مهمانی می‌گذرد؛ جایی که همه می‌خواهند نام فرزند تازه‌متولدشده او را بدانند و کنجکاوی برای فهمیدن نام این کودک رفته‌رفته به کنجکاوی درباره لحظات خصوصی و افکار پریشان و زندگی این مرد چهل‌ساله می‌رسد. این نمایش که نوشته ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر است، ساختاری نه‌چندان پیچیده و کاملا خطی دارد که در آن تماشاچی به‌تدریج و با استفاده از شوخ‌وشنگی و گوشه‌وکنایه‌های بازیگران و موقعیت‌های خنده‌دار ناخواسته و کمدی اشتباهات، به درون‌مایه اصلی کار وارد می‌شود.
 
 
معرفی فیلم‌تئاتر «اسم» | هیچ‌چیز جز نام‌ها وجود ندارد
 
 
همه‌چیز اسمی بیش نیست و قرارداد‌های انسانی است که به چیز‌های مختلف ارزش‌های گوناگون می‌دهد، اگر نه در ذات مسائل و مفاهیم چیز خوب یا بدی وجود ندارد. برای رسیدن به این درون‌مایه، تلاش شده است که از سابقه تاریخی شخصیت‌ها با هم و گذشته‌شان استفاده شود. به این ترتیب که تماشاچی پیش از هر چیز با یک مسئله ساده و فضای شوخ و سرخوش روبه‌رو می‌شود و به‌تدریج لایه‌هایی که از گذشته و احساسات شخصیت‌ها رو می‌شود، همه گره‌ها را محکم‌تر و ماجرا را بغرنج‌تر می‌کند تا پایان نمایش که گره‌ها گشوده می‌شوند، طبق فرایندی که ذهن مخطب طی می‌کند، به این نتیجه برسد که همه دغدغه‌ها و مسائلی که با آن درگیر است و اتفاقاتی که پیرامونش در حال گذر است و مسائل شخصی خود او، چقدر گاهی مبتذل و پوچ است.
 
 
 
 
اما فارغ از این وجوه روان‌شناسانه و درون‌مایه اثر، اگر به خود نمایش به‌عنوان اجرایی روی صحنه بنگریم، نمایشی خوش‌ریتم و سرحال با لحظات درخشان کمیک می‌بینیم که به‌موقع و درست کند می‌شود و در یک آرامش دل‌نشین کار را به پایان می‌برد و به‌نسبت کار یک کارگردان‌اولی بسیار جذاب است. بازی خود لیلی رشیدی، حسن معجونی، داریوش موفق، عباس جمالی و سارا افشار به‌عنوان بازیگرانی پرسابقه که می‌توانند در لحظاتی که هنر بازیگر تنها نجات‌دهنده کار است، موفق عمل کنند هم به بهتر از کار درآمدن لحظات خاص اثر کمک می‌کند. تماشای اسم غیر از خنده و خوشی چندساعته و تماشای صحنه‌ای چشم‌نواز و بازی‌های درخشان، یک موضوع بسیط و شاید پیچیده فلسفی را هم به‌سادگی مطرح می‌کند و از آن مهم‌تر برای تماشاچی پس از تماشا احتمالا این سؤال ایجاد می‌شود که آیا همه این تکاپو‌ها و دویدن‌های ما بی‌دلیل نیست؟

نظر شما