شناسهٔ خبر: 41888002 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: پارسینه | لینک خبر

زبان سرخ «فتاح» برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری؟

صاحب‌خبر -
 
‏سخنان روز گذشته پرویز فتاح در رسانه ملی را از منظر سیاسی خود تحلیل کرد و نوشت: سخنان پرویز فتاح در برنامه نگاه یک ‏تلویزیون را می‌توان رونمایی زودهنگام و آرام اصولگرایان از کاندیدای خود در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ دانست.
 
آنچه را ‏فتاح بر زبان راند می‌توان تولیدات و برساخته‌های گفتمانی اتاق فکر و طراحان انتخابات آینده، برای تصاحب پوپولیسم منفی ‏ارزیابی کرد. فتاح در این گفتگو کوشید تا معطوف به آنچه در زیر پوست و نبض سیاست در سپهر سیاسی ایران می‌گذرد، ‏‏ «خود» را در قاب و قالبی نرم و پنهان، به‌عنوان «دیگری» اشخاص و جریان‌های سیاسی‌ای که در موقعیت گلایه، اعتراض و ‏تنفر توده مردم قرار دارند، رونمایی کند. نرم و پنهان، از آن جهت که کوشید سخنانش، سویه‌های سیاسی خشن و آشکاری نیابد، ‏مرز‌های مرسوم را درنوردد، از بخشی اشخاص و کانون‌های اصولگرایی تنفرزا، فاصله بگیرد و از نقطه عزیمت سلامت و پاکی، ‏با مخاطب سخن بگوید. این پنهان‌سازی، اما آنچنان آشکار است، که خود ایشان نیز نتوانست بدان نپردازد، مخصوصا آنجا که گفت: ‏‏
 
«می‌گویند من برای تبلیغات پوپولیستی و ۱۴۰۰، اینگونه سخن می‌گویم، که اهمیتی ندارد.»، اما نگفت که آن‌هایی که این را ‏می‌گویند، درست تشخیص داده‌اند یا نه و نه تنها حضور خود را تکذیب نکرد، که بخشی از پروژه اتاق فکر پشت سر خود را ‏آشکار ساخت.


اما آنچه فتاح و اتاق فکر پشتیبان ایشان در این برنامه نادیده انگاشت، فراتر از آن پنهان‌سازی آشکار، بی‌التفاتی به ‏این نکته مهم بود که «گفتمان‌سازی» امری فراتر از سخن و گفتار است و سویه‌های قدرتمندی از کردار، زمینه، زمانه، هارمونی ‏گفتار و کردار و... را شامل می‌شود.
 
به عبارتی نمی‌توان سخن صرف را تحت عنوان گفتمان به خورد سیاست داد و با تکیه ‏صرف بر سخن، گفتمانی برساخت و ساختاری را مفصل‌بندی کرد. برعکس می‌توان گفت که گفته‌های فتاح، ناگفته‌هایی را عیان ‏ساخت که بیش و پیش از آنکه برای وی و جریان متبوعش برگی برنده باشد، برگ‌هایی قوی را در دست رقیب قرار خواهد داد. او ‏آنجایی که کوشید، فاصله خود را با اشخاصی که تا دیروز هویت سیاسی مشترکی با ایشان داشت، نمایان سازد، در ذهن و ضمیر ‏مخاطب این سوال را پیش می‌آورد که نسبت ایشان با گذشته‌ای که بخشی از آن بوده است، چیست؟
 
در این ارتباط، فتاح نیازمند ‏عیان‌سازی مناسبات، مقومات و نظام تفاوت گفتمان امروزین خود با گفتمانی است که تا دیروز بخشی از آن به شمار می‌رفت. سوال ‏بنیادین از فتاح آن است که چگونه می‌توان از بطن و متن یک ساختار، در نقش دیگری و اپوزیسیون آن، ظاهر شد؟ آیا پس از رو ‏شدن بازی اصولگرایان در دهه هشتاد و شکل‌دهی ائتلاف اقتدارگرایی و پوپولیسم منفی، امکان بازتولید آن بازی در قالب پرویز ‏فتاح، امکان‌پذیر است؟
 
آیا اقتدارگرایان می‌توانند از منتهی‌الیه درون ساختار، شخصی را آنچنان تجهیز کنند که ژست و صورت ‏اپوزیسیون اختیار کند و از دل متن، حاشیه را علیه متن بشوراند؟ از طرفی از منظر تحلیل گفتمان، می‌توان گفت که آنچه فتاح ‏می‌کوشد از منظر شخصی، با غیریت‌سازی با اشخاص گوناگون، برای او هویت‌سازی کند، در مسیر هویت‌سوزی گفتمانی که خود ‏در بطن و متن آن قرار داشته است، گام برداشته است. در یک کلام، فتاح برای ظهور در گفتمان و پوزیشنی جدید، راهی بس دراز ‏در پیش دارد، راهی که چندان برای او راحت نیست. ‏
 
‏سخنان روز گذشته پرویز فتاح در رسانه ملی را از منظر سیاسی خود تحلیل کرد و نوشت: سخنان پرویز فتاح در برنامه نگاه یک ‏تلویزیون را می‌توان رونمایی زودهنگام و آرام اصولگرایان از کاندیدای خود در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ دانست.
 
آنچه را ‏فتاح بر زبان راند می‌توان تولیدات و برساخته‌های گفتمانی اتاق فکر و طراحان انتخابات آینده، برای تصاحب پوپولیسم منفی ‏ارزیابی کرد. فتاح در این گفتگو کوشید تا معطوف به آنچه در زیر پوست و نبض سیاست در سپهر سیاسی ایران می‌گذرد، ‏‏ «خود» را در قاب و قالبی نرم و پنهان، به‌عنوان «دیگری» اشخاص و جریان‌های سیاسی‌ای که در موقعیت گلایه، اعتراض و ‏تنفر توده مردم قرار دارند، رونمایی کند. نرم و پنهان، از آن جهت که کوشید سخنانش، سویه‌های سیاسی خشن و آشکاری نیابد، ‏مرز‌های مرسوم را درنوردد، از بخشی اشخاص و کانون‌های اصولگرایی تنفرزا، فاصله بگیرد و از نقطه عزیمت سلامت و پاکی، ‏با مخاطب سخن بگوید. این پنهان‌سازی، اما آنچنان آشکار است، که خود ایشان نیز نتوانست بدان نپردازد، مخصوصا آنجا که گفت: ‏‏
 
«می‌گویند من برای تبلیغات پوپولیستی و ۱۴۰۰، اینگونه سخن می‌گویم، که اهمیتی ندارد.»، اما نگفت که آن‌هایی که این را ‏می‌گویند، درست تشخیص داده‌اند یا نه و نه تنها حضور خود را تکذیب نکرد، که بخشی از پروژه اتاق فکر پشت سر خود را ‏آشکار ساخت.


اما آنچه فتاح و اتاق فکر پشتیبان ایشان در این برنامه نادیده انگاشت، فراتر از آن پنهان‌سازی آشکار، بی‌التفاتی به ‏این نکته مهم بود که «گفتمان‌سازی» امری فراتر از سخن و گفتار است و سویه‌های قدرتمندی از کردار، زمینه، زمانه، هارمونی ‏گفتار و کردار و... را شامل می‌شود.
 
به عبارتی نمی‌توان سخن صرف را تحت عنوان گفتمان به خورد سیاست داد و با تکیه ‏صرف بر سخن، گفتمانی برساخت و ساختاری را مفصل‌بندی کرد. برعکس می‌توان گفت که گفته‌های فتاح، ناگفته‌هایی را عیان ‏ساخت که بیش و پیش از آنکه برای وی و جریان متبوعش برگی برنده باشد، برگ‌هایی قوی را در دست رقیب قرار خواهد داد. او ‏آنجایی که کوشید، فاصله خود را با اشخاصی که تا دیروز هویت سیاسی مشترکی با ایشان داشت، نمایان سازد، در ذهن و ضمیر ‏مخاطب این سوال را پیش می‌آورد که نسبت ایشان با گذشته‌ای که بخشی از آن بوده است، چیست؟
 
در این ارتباط، فتاح نیازمند ‏عیان‌سازی مناسبات، مقومات و نظام تفاوت گفتمان امروزین خود با گفتمانی است که تا دیروز بخشی از آن به شمار می‌رفت. سوال ‏بنیادین از فتاح آن است که چگونه می‌توان از بطن و متن یک ساختار، در نقش دیگری و اپوزیسیون آن، ظاهر شد؟ آیا پس از رو ‏شدن بازی اصولگرایان در دهه هشتاد و شکل‌دهی ائتلاف اقتدارگرایی و پوپولیسم منفی، امکان بازتولید آن بازی در قالب پرویز ‏فتاح، امکان‌پذیر است؟
 
آیا اقتدارگرایان می‌توانند از منتهی‌الیه درون ساختار، شخصی را آنچنان تجهیز کنند که ژست و صورت ‏اپوزیسیون اختیار کند و از دل متن، حاشیه را علیه متن بشوراند؟ از طرفی از منظر تحلیل گفتمان، می‌توان گفت که آنچه فتاح ‏می‌کوشد از منظر شخصی، با غیریت‌سازی با اشخاص گوناگون، برای او هویت‌سازی کند، در مسیر هویت‌سوزی گفتمانی که خود ‏در بطن و متن آن قرار داشته است، گام برداشته است. در یک کلام، فتاح برای ظهور در گفتمان و پوزیشنی جدید، راهی بس دراز ‏در پیش دارد، راهی که چندان برای او راحت نیست. ‏

نظر شما