شناسهٔ خبر: 41805920 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تحلیل بازار | لینک خبر

انتقاد درون ماهیتی به نظریه سیاست پولی میلتون فریدمن

معادله سنت لوئیس میتوانست به عنوان یافته هایی مخالف با نتیجه گیری مقاله ۱۹۶۳ میلتون فریدمن نقش بازی کند ولی فریدمن در مقاله ۱۹۶۸ به نوعی با پیش بینی ایرادات احتمالی آینده به نتیجه گیری ۱۹۶۳ خود، مانع این مساله شد!؟

صاحب‌خبر -

محمدشهاب؛ بازار: فریدمن در سال ۱۹۶۳ مقاله ای منتشر می کند. میلتون فریدمن در آن مقاله با بیان ارتباط بحران اقتصادی سال ۱۹۳۰ با اتخاذ سیاست های پولی انقباضی نتیجه می گیرد که موضع سیاست گذاران نسبت به سیاست پولی باید انتخاب کنترل سیاست پولی(عرضه پول) باشد به بیان دیگر همچنان که رویکرد انقباضی پیامد نامطلوب ایجاد کرده است رویکرد انبساطی نیز پیامد نامطلوب ایجاد خواهد کرد و لذا موضع سیاست گذار نسبت به سیاست پولی باید کنترل عرضه پول باشد. اندرسون و جوردن از بانک فدرال رزرو  معادله رگرسیون ایجاد و از طریق جمع آوری داده های فصلی ۱۹۶۰ -۲۰۰۸ نتیجه گیری می کنند که با افزایش یک درصد عرضه پول حجم تولید به میزان ۰.۲۵ افزایش می یابد تا اینجای کار آنچه فریدمن در مقاله ۱۹۶۳ خود گفته است مورد قبول قرار نمیگیرد چرا که روی سخن معادله سنت لوئیس تاثیر مثبت عرضه پول بر تولید است و لذا سیاست گذاری کنترل عرضه پول قاعدتاً یک کشور را از کشور دیگر یا کشورهای دیگر میتواند عقب اندازد. مقاله ۱۹۶۸ میلتون فریدمن با عنوان نقش سیاست پولی را میتوان پایه گذاری اصلی نظریه تورم پولی او دانست. در این مقاله فریدمن استدلال موجود در مقاله ۱۹۶۳ خود را با این تحلیل که در نهایت دستمزد واقعی تعدیل می شود این گونه استدلال می کند که نمی توان به افزایش تولید ناشی از عرضه پول دل بست چرا که این ارتباط یک ارتباط کوتاه مدت است و با تعدیل دستمزد واقعی از بین می رود.

نظریه ۱۹۶۸ میلتون فریدمن:
میلتون فریدمن در سال ۱۹۷۶ موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شد. این جایزه به خاطر موفقیت‌هایش در زمینهٔ تحلیل مصرف، تاریخ و نظریهٔ عرضه پول و همچنین نمایش پیچیدگی‌های سیاست‌های اقتصادی ثبات‌سازی به وی اهدا شد. هفته نامهٔ اکونومیست (The Economist) نیز از او به عنوان «تأثیرگذارترین اقتصاددان نیمهٔ دوم قرن بیستم… و حتی شاید تمامی آن» نام برده است. کوتاه سخن میلتون فریدمن در مقاله ۱۹۶۸ این است که سیاست پولی در بلند مدت هیچ پیامد حقیقی نداشته و تنها پیامد اسمی افزایش سطح قیمت ها پیامد سیاست پولی است. تکیه گاه اصلی میلتون فریدمن در این ادعا افزایش دستمزدها بوده است:

Because selling prices of products typically respond to an unanticipated rise in nominal demand faster than prices of factors of production, real wages received have gone down-though real wages anticipated by employees went up, since employees implicitly evaluated the wages offered at the earlier price level. Indeed, the simultaneous fall ex post in real wages to employers and rise ex ante in real wages to employees is what enabled employ-ment to increase. But the decline ex post in real wages will soon come to affect anticipations. Employees will start to reckon on rising prices of the things they buy and to demand higher nominal wages for the fu-ture. "Market" unemployment is below the "natural" level. There is an excess demand for labor so real wages will tend to rise toward their ini-tial level. 

قاعدتاً برای افزایش تولید در پی افزایش تقاضا یا همان سیاست پولی، افزایش دستمزد باید کمتر از افزایش قیمت باشد. مساله این است که در نهایت سطح دستمزد به آن میزان اولیه در افزایش بسنده نکرده و با تخلیه کامل خود و رسیدن به همان دستمزد واقعی تولید را نیز در همان سطح قبل قرار می دهد (بنابراین سیاست پولی در بلند مدت اثری جز تورم ندارد).

ایرادات درون ماهیتی به نظریه ۱۹۶۸ میلتون فریدمن:
اگر بپذیریم اولین پیامد افزایش تقاضا یا همان سیاست پولی افزایش قیمت است (یعنی تولید کنندگان حاضر نیستند با مشاهده افزایش تقاضا بدون افزایش قیمت اولیه تولید خود را افزایش و قیمت ارائه شده را بر مبنای هزینه جاری جدید خود تعیین کنند)، تعدیل دستمزد واقعی نیز نمی تواند منجر به برگشت سطح تولید به سطح تولید سابق شود. در نظر گرفته شود که به طور مثال اولین پیامد افزایش تقاضا، افزایش قیمت بوده است و این افزایش قیمت ۲۰ درصد به طور مثال باشد. ۱۰ درصد این افزایش قیمت افزایش دستمزد اولیه در نظر گرفته شود. اگر قرار باشد دستمزد به میزان افزایش قیمت تعدیل شود منحنی عرضه می بایست به میزان ده درصد به سمت چپ منتقل شود این به آن معنا است که اگر منحنی عرضه به میزان نصف آنچه منحنی تقاضا به سمت راست منتقل شده، منتقل می شود. این آن نقطه ای است که دستمزد واقعی تعدیل می شود و در این نقطه تولید کننده سطح تولید بالاتر از سطح تولید قبلی را انتخاب کرده است. رویه که میلتون فریدمن برای نشان دادن ادعای خود داشته است به صورت نادرست از طریق ریاضیات و نمودار نشان داده شده است. در کتاب های اقتصاد کلان منحنی عرضه دقیقاً معادل آنچه منحنی تقاضا به راست منتقل شده است به چپ منتقل می شود این یعنی افزایش دستمزد بیشتر از آنچه که نتیجه همان دستمزد واقعی قبلی شود افزایش یابد.

جمع بندی: 
آنچه گفته شد یکی از ایرادات درون ماهیتی به نظریه ۱۹۶۸ میلتون فریدمن بود. در واقع اگر فرض ۴۵ درجه بودن منحنی عرضه در نظر گرفته نشود به این معنا که به طور مثال زاویه منحنی عرضه با محور مختصات کمتر از ۴۵ درجه باشد حتی همان انتقال معادل منحنی عرضه به چپ با انتقال منحنی تقاضا به راست، نقطه تعادل جدید را به نقطه تعادل قبلی نمی رساند. به هر حال ایرادات درون ماهیتی نشان می دهد که اولین پیامد سیاست پولی حتی اگر افزایش قیمت باشد(از سیاست پولی مرتبط با بازار تولید استفاده نشود) میتواند پیامد افزایش تولید در بلند مدت انتظار داشت (آنهایی هم که در اقتصاد ایران علت تورم را در رشد نقدینگی تعریف می کنند شاید اگر به این سوال پاسخ دهند که چرا رشد نقدینگی منجر به تورم در اقتصاد ایران می شود به این نتیجه برسند که این رشد نقدینگی نیست که منجر به تورم می شود بلکه آنجا که قرار است نقدینگی وظیفه حمایتی خود از تولید کنندگان را دنبال کند نظارت، ماهیت، مصداق استفاده از ابزار و جایگاه درست حمایت دنبال نشده و نادرست و ناقص پیش رانده شده است).

نظر شما