شناسهٔ خبر: 41757592 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

روایت «مرتضی نادرمحمدی» از حماسه رزمندگان در عملیات بدر/هورالعظیم کربلا شد

گروه استان‌ها-هورالعظیم بود و تعداد اندکی از رزمندگان در محاصره دشمن. حکایت، حکایت ظهر عاشورا بود و تنهایی اباعبدالله(ع). حالا هور، کربلای دیگری بود و عملیات بدر، شب عاشورا.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، دفاع مقدس صحیفه زرینی مملو از حماسه‌ها و لحظات ناب است که شرح یکایک آن‌ها در حوصله کلمات نمی‌گنجد. تنها به قدر بضاعت می‌توان پای حرف اسطوره‌های این «خرق عادت» نشست و از نورانیت کلامشان بهره برد.

مرتضی نادرمحمدی، معاون گردان تخریب لشکر 32 انصارالحسین(ع) معروف به «شکارچی پابرهنه» از حماسه سازان هشت سال جنگ و رنج و تحریم است که در خط مقدم نبرد به مصاف دشمن رفت.

آدم عجیبی که دوستانش او را "شکارچی گردن کج" صدا می‌کردند و هنر او گذشتن از موانع و رهایی از تعلقات بود. "معبرگشای پابرهنه‌ای" که چشم و چراغ لشکر انصار بود. برای بسیاری از بچه‌های جبهه، آقا مرتضی مترادف با گردان تخریب است و برای تخریب‌چی‌ها، مرتضی یعنی نموار سختی همراه با معنویت جبهه.

مرتضی نادرمحمدی در خاطراتش از روزهای سخت جنگ آورده است: «حاج حسین همدانی، فرمانده تیپ یک قبضه کلاش قنداق تاشو روی دوش انداخته بود و همه فرمانده گردان‌ها مثل نیروهای پیاده به خودشان، فانسقه، قمقمه و نارنجک بسته بودند.

نگرانی در سیمای تک تک بچه‌ها موج می‌زد. فرمانده تیپ، یک بلندگوی دستی برداشت و مقابل جمع ایستاد. ابتدا سوره «والعادیات» را خواند و سپس گفت: «خبر رسیده که عراقی‌ها، لشکر عاشورا را در آن سوی رودخانه دجله محاصره کرده‌اند» و با دست به سمت هور و منطقه عملیاتی بدر اشاره کرد و گفت: «هور، کربلای ماست و امشب شب عاشورای ما، عراقی‌ها با تانک روی پیکر شهدا می‌روند و بالای سر آن‌ها هلهله و پایکوبی می‌کنند.

مگر در ظهر عاشورا اتفاقی غیر از این افتاد. امشب ما همه یکی هستیم و هرکس مختار است که جلو بیاید یا همین جا بماند، اما اگر کسی می‌آید؛ شهادت او قطعی است. این راه بدون برگشت است مثل راه مولایمان حسین(ع)».

ناجی عملیات‌های دفاع مقدس از نگاه حاج قاسم سلیمانی چه کسی بود؟

 

بعد از سخنرانی آتشین و عاشورایی حاج حسین همدانی، ولوله‌ای افتاد و قیامتی شد. همان جا حسن ترک، جانشین طرح و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان با آن صوت دلنشین و سوز دل زیارت عاشورا خواند.

جان‌ها مثل مرغان از قفس رهیده شوق پرواز گرفتند و هر کس به سمتی رفت و با خودش خلوت کرد. من هم وصیت‌نامه نوشتم و کوله پشتی‌ام را بستم و سلاح گرفتم. آن شب همه تولد دوباره‌ای یافتند؛ اگرچه عده قلیلی در همان تاریکی، کنج عافیت گزیدند، اما می‌دیدم آن‌ها اشک می‌ریزند. سوار تویوتا و کامیون‌ها شدیم. نزدیک هور که رسیدیم؛ منتظر قایق‌ها ماندیم تا اینکه خبر آمد؛ برگردید.

حالا کسی پای برگشت نداشت. باز هم متحیر و درمانده بودند که چرا باید برگردیم؛ وقتی برگشتیم؛ گفتند که همه تیپ‌ها و لشکرهای سپاه، حس و حالی مشابه ما داشته‌اند و سازمان رزم همه یگان‌ها به هم خورده و همه داوطلب بودند که به هر شکلی، خودشان را برای شکستن محاصره لشکرهای درگیر در کنار دجله به آنجا برسانند و کسی این خبر را امام(ره) رسانیده و امام فرموده است که بر احساسات و عواطف خودتان مسلط باشید و زمان جهاد همچنان باقی است».

انتهای پیام/744/ی

نظر شما