محمدعلی محمدپور
خواستم طبق معمول، همین اول بنویسم «انگل» فیلم بدی است، فکر کردم خواهند گفت اگر بد است چرا این همه جایزه گرفته. بگذارید خیالتان را راحت کنم. جایزه کلا بد است. نخل طلای کن بد است. همانطور که اسکار بد است. اصلا خود سینما هم... نه چیز! در کل میخواهم بگویم با هژمونی بدها طرفیم. این فیلم اگر صدتا جایزه دیگر هم بگیرد باز میگویم بد است. جایزه ملاک نیست وگرنه دهه شصتیها یادشان است بدترین دانشآموزان هم سر صف جایزه میگرفتند چون جوایز را خود والدین میخریدند.
فیلم نامش انگل است اما از کرم آسکاریس کمتر است. الان دوربین آندوسکوپی بیندازید کرم کدوی داخل روده من خیلی تماشاییتر است. فیلم مثلا میخواهد از اختلاف طبقاتی حرف بزند. اما اصلا طبقه را بلد نیست. این زیرزمین و روزمین بازیاش بدلی است. باز اگر پشت بامخوابی بود بیشتر قابل درک بود. شاید کرهایها خودشان از این مشکلات زیاد داشته باشند اما این فیلم باید برای جوامع مرفهی مثل ما هم قابل تماشا باشد. فیلم با چندجفت جوراب آویزان شده جلوی پنجره شروع میشود. یعنی این خانواده جای جورابهایشان معین است. همین موضوع باعث میشود اصلا رابطه مادر با اعضای خانواده شکل نگیرد. چون دیگر هیچکدام از مادر نمیپرسند این جوراب من کجاست تا مادر بگوید: «همونجا ته کشو وسطی لای یقه پیراهن قرمزهات.» جالب است اینترنت هیچجا جواب نمیدهد غیراز روی سنگ توالت. درحالیکه در واقعیت اینترنت همهجا جواب میدهد غیراز روی تختخواب و توالت.
برویم سراغ خانواده مرفه. آیکیوی خانواده مرفهی که باهاش مواجهیم از 68 هم کمتر است. ظاهرا پدر خانواده توی کار تجارت است اما عملکرد مغزش با پلانکتون برابری میکند. اینگونه که خانواده فقیر میتوانند یکییکی به خانواده ثروتمند نفوذ کنند، لیونل مسی نمیتواند به دفاع تیم مقابلش نفوذ کند. با این هوشی که از خانواده مرفه دیدیم، خانواده فقیر کل اقوام نسبی و سببیشان را میتوانستند ضمن مهیا بودن وسیله ایاب و ذهاب وارد خانه طرف کنند.
آقای کارگردان درحالی ادای نقد اختلاف طبقاتی درمیآورد که عملا خودش در خدمت سرمایهداری است. فیلمساز دلش برای چادر آمریکایی که زیر شدیدترین بارانها خیس نمیشود غنج میرود. صحنههای باران به شدت شعاری و بالیوودی است. خیلیها میگویند بازی با ژانر از خلاقیت فیلمساز میآید. پس اگر اینجوری است که جا داشت چند تا اسب و کابوی شش لولبند هم آن وسط پتیکوپتیکو میکردند. فیلم یک دیالوگ دارد که خیلی معروف شده. بهنظرم همین دیالوگ شعار خود فیلمساز موقع نوشتن فیلمنامه بوده: «میدونی چه نقشهای هرگز شکست نمیخوره؟ بینقشه بودن چون هیچی غلط از آب درنمیاد.»
نقدی بر فیلم «انگل»
«ماقبلِ آسکاریس و پلانکتون»
صاحبخبر -
نظر شما