بازگشت طنزهای ۹۰ شبی و «ناخدا خورشید» در محاصره توده ای ها !
صاحبخبر - دوران خاطرهانگیز طنزهای 90 شبی سریال طنز تازه جواد رضویان و سیامک انصاری، بازگشت به دوران طنزهای 90 شبی محبوب مهران مدیری، رضا عطاران و مهران غفوریان را رقم خواهد زد؟ گروه سینما و تلویزیون - سال 77 مجموعه طنز «جنگ 77» به کارگردانی مهران مدیری از شبکه 3روی آنتن رفت و پایهگذار طنزهای 90شبی در تلویزیون شد. پس از این مجموعه در دهه 80، چندین سریال طنز 90 شبی ساخته و پخش شد که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتند و به آثار ماندگاری تبدیل شدند اما تقریبا در دهه 90 این روند متوقف شد و دیگر شاهد طنزهای پرمخاطب طولانی در تلویزیون نبودیم. اکنون پس از سالها با ساخت سریال «صفر بیست و یک» به کارگردانی جواد رضویان و سیامک انصاری قرار است دوباره یک سریال طنز 90قسمتی به تلویزیون بازگردد. به بهانه ساخت این سریال، درباره محبوبترین سریالهای طنز 90شبی تلویزیون نوشتهایم. در این بررسی مجموعه «جنگ 77» را به دلیل این که مجموعهای آیتمی بود، فاکتور گرفتیم. بدون شرح سریال «بدون شرح» به کارگردانی مهدی مظلومی، یکی از پرطرفدارترین مجموعههای طنزی است که در اوایل دهه 80 یعنی سال 81 از شبکه 3 پخش شد. بخش عمده این سریال در دفتر یک هفتهنامه به اسم «شهر قشنگ» میگذشت و اتفاقاتی که در این دفتر رخ میداد و ماجراهای مختلفی که برای کارکنان آن پیش میآمد، داستان را جلو میبرد. محوریت داستان درباره نجات این هفتهنامه از ورشکستگی بود و در حاشیه آن خرده داستانهای دیگری هم روایت میشد. ماجراهای سرگرمکنندهای که در هر قسمت اتفاق میافتاد و فضای خانوادگی سریال، از مهمترین دلایل محبوبیت این سریال و همراهی مخاطبان با آن بود. یکی دیگر از نقاط قوت سریال، حضور بازیگران خوب آثار کمدی مانند فتحعلی اویسی، امیر جعفری و بیژن بنفشهخواه در این مجموعه بود که «بدون شرح» را به یکی از بامزهترین سریالهای تلویزیونی در دهه 80 تبدیل کرد. این سریال در زمان پخش به اندازهای دیده شد که تکیهکلامهای کاراکترهایش به ویژه شخصیتهای اصلی آن یعنی «آقای کاووسی» و «فرید سپهری»، در دهان مردم افتاد و مورد توجه قرار گرفت. پاورچین یکی از دلایل محبوبیت مهران مدیری، سریالهای طنز او و به ویژه مجموعههای طنز 90 قسمتی است که در سالهای گذشته ساخته شده است. یکی از این مجموعهها سریال «پاورچین» است که سال 81 از شبکه5 روی آنتن رفت. این سریال یکی از طولانیترین سریالهای کمدی بود که 130 قسمت داشت. این سریال چند شخصیت مختلف داشت که داستان حول محور آنها و ماجراهایی که برایشان اتفاق میافتاد، میچرخید. محل تولد بعضی شخصیتها، لهجهای که داشتند و غذایی که میخوردند مندرآوردی و تخیلی و در نوع خود جالب بود. کاراکتر «داود» با بازی جواد رضویان و «فرهاد» با بازی مهران مدیری شخصیتهای اصلی سریال بودند که بسیاری از لحظات خندهدار و کمیک سریال به واسطه حضور آنان شکل میگرفت. این دو شخصیت با یکدیگر رقابت میکردند تا برتری خود را ثابت کنند. کشمکش میان آنها و تضادهای این دو شخصیت، «داود» و «فرهاد» را به زوج خوب و بامزهای تبدیل کرده بود. حضور ستارههای کمدی آن زمان مانند مهران مدیری، جواد رضویان، شقایق دهقان و محمدرضا هدایتی در این سریال و بازی خوب آنها از دلایل محبوبیت سریال بود. زیر آسمان شهر سریال «زیر آسمان شهر» به کارگردانی مهران غفوریان، سال 80 از شبکه3 روی آنتن رفت و 81 قسمت داشت. این مجموعه داستان چند همسایه را روایت میکرد که در یک آپارتمان در کنار یکدیگر زندگی میکردند. ارتباط خوب و صمیمانه همسایهها با یکدیگر و چالشها و ماجراهایی که شبیه دنیای خارج از قصه در زندگی هرکدام از شخصیتها اتفاق میافتاد، داستان و ماجراهای سریال را برای مخاطب باورپذیر و ملموس کرده بود، به همین دلیل مخاطبان ارتباط خوبی با این سریال برقرار میکردند و جزو آثار طنز پربیننده در تلویزیون به حساب میآمد. تکیهکلامهای خاص بعضی کاراکترها و لقب آنها نیز مانند «بدون شرح»، مورد توجه مخاطب قرار گرفت و تا مدتها بین مردم رواج پیدا کرد. کاراکتر «خشایار مستوفی» با بازی حمید لولایی نیز یکی از محبوبترین شخصیتهای سریال بود و این نقش در کارنامه حمید لولایی ماندگار شده است. استقبال مردم از این مجموعه باعث شد «زیر آسمان شهر» ادامه پیدا کند و فصل های دوم و سوم آن نیز با تغییراتی در عوامل و بازیگران آن ساخته شود اما این تغییر به نفع سریال تمام نشد و فصلهای بعدی آن به اندازه فصل اول مورد استقبال قرار نگرفت. کوچه اقاقیا رضا عطاران نیز مانند مهران مدیری، به بهانه سریالهای طنز موفقی که ساخته، در ذهن مخاطبان خاطرات خوبی به جا گذاشته است. یکی از سریالهای محبوب او «کوچه اقاقیا» است که سال 82، در 90 قسمت از شبکه5 سیما پخش شد. هرچند شاید این مجموعه از نظر میزان محبوبیت به پای آثاری مانند «خانه به دوش» یا «متهم گریخت» نرسد اما میتوان از آن به عنوان یکی از محبوبترین سریالهای طنز 90شبی یاد کرد. شخصیت اصلی قصه این سریال، زندهیاد منوچهر نوذری بود که به تنهایی همراه با سرایدار خود در باغی زندگی میکرد، فرزندان او طی اتفاقاتی تصمیم گرفتند به خانه او بروند و لحظات پایانی عمر پدرشان را در کنار او باشند. کنار هم قرار گرفتن آنها، سرآغاز ماجراهایی بود که موقعیتهای طنز مختلفی را در سریال به وجود میآورد. گروه بازیگران خوب سریال مانند رضا عطاران، مجید صالحی، علی صادقی، یوسف تیموری و رضا شفیعی جم که همه آنها سابقه درخشانی در کمدی دارند، یکی از ویژگیهای مهم سریال بود که باعث شد این مجموعه برای مخاطبان جذاب باشد و حسابی مورد پسند آنها قرار بگیرد. کمربندها را ببندیم دو سال پس از سریال «بدون شرح» یعنی سال 83، سریال «کمربندها را ببندیم» به کارگردانی مهدی مظلومی، طی 117 قسمت از شبکه3 پخش شد. پس از موفقیت زوج فتحعلی اویسی و امیر جعفری در سریال «بدون شرح»، این دو بازیگر در مجموعه «کمربندها را ببندیم» دوباره در کنار یکدیگر دیده شدند و بخش اصلی داستان این بار در فضای یک فرودگاه میگذشت. لاله صبوری، سعید آقاخانی، رویا افشار و رضا فیض نوروزی از دیگر بازیگران این سریال بودند. جالب آن که جواد عزتی ستاره این روزهای سینمای ایران نیز نقش فرعی و کوتاهی در این مجموعه داشته است. شخصیت «منصور ملکی» در این سریال مانند «کاووسی» در مجموعه «بدون شرح»، به یکی از به یادماندنیترین کاراکترهای کمیک در سریالهای تلویزیونی تبدیل شد. هرچند که «کمربندها را ببندیم» هم جزو آثار موفق طنز در تلویزیون که بیش از 90قسمت بوده، به حساب میآید اما سریال «بدون شرح» برای مخاطب تازگی بیشتری داشت و میتوان گفت این سریال در مقایسه با «کمربندها را ببندیم» مجموعه جذابتری بوده است. نقطهچین یکی دیگر از بهترین آثار مهران مدیری، سریال «نقطهچین» است که سال 82، طی 135 قسمت در شبکه3 دیده شد. این مجموعه نیز شباهتهایی کلی به سریال «پاورچین» داشت و مانند آن کاراکترهای مختلفی داشت که موقعیتهای کمیک سریال از دل ارتباط آنها با یکدیگر به وجود میآمد. در این سریال مهران مدیری در نقش «اردلان پشندی» و رضا شفیعی جم در نقش «بامشاد» زوج کمدی بسیار بامزه و موفقی بودند. طرز خاص صحبت کردن «بامشاد»، تیپ و ظاهر او و سادهلوحی بامزهای که داشت او را به کاراکتر محبوب و ماندگاری در این سریال تبدیل کرده بود. علاوه بر شخصیت جالب این کاراکتر و تضاد بامزهاش در مقایسه با «اردلان» که نسبت به او کمی باهوشتر بود، بازی خوب رضا شفیعی جم نیز تاثیر مهمی در محبوبیت این شخصیت داشت. هرچند که این سریال در زمان پخش مورد استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفت و حتی بازپخشهای آن نیز دیده شد اما مهران مدیری 4 سال قبل در برنامه «هفت» این سریال را جزو آن دسته از آثار خود نام برد که هم اکنون آنها را دوست ندارد و به نظرش ضعیف و بچهگانه اجرا شده است. شبهای برره سریال «شبهای برره» جزو محبوبترین سریالهایی است که تا به حال در تلویزیون پخش شده است. این مجموعه سال 84، از شبکه3 روی آنتن رفت و با 125 قسمت جزو طولانیترین سریالهای تلویزیون است. قصه این سریال در یک روستای خیالی به نام «برره» میگذشت که قبلا در «پاورچین» و «نقطهچین» نام آن را شنیده بودیم. لهجه شخصیتهای قصه، غذایی که میخوردند و محل زندگیشان همه تخیلی بود. شوخیهای غیرمستقیم و کنایهآمیز سریال با مسائل مختلف در جامعه یکی از مهمترین ویژگیهای سریال است که باعث محبوبیت آن شد. سناریوی گیر افتادن یک فرد عاقل و باسواد با بازی سیامک انصاری در میان عدهای از افراد سادهلوح و نادان از «شبهای برره» شروع شد و بعدها به شکلهای مختلف، در آثار بعدی مهران مدیری دیده شد. جمع بازیگران محبوبی مانند مهران مدیری، سیامک انصاری، رضا شفیعیجم و شقایق دهقان که بعضی از آنها در آثار قبلی مهران مدیری دیده شده بودند، در این سریال نیز حضور داشتند. البته «شبهای برره» به دلیل استفاده خاص از بعضی کلمات و عبارات زبان فارسی، انتقادهایی را نیز برانگیخت. «ناخدا خورشید» در محاصره تودهایها! داریوش ارجمند، علی نصیریان و فتحعلی اویسی در فیلم مشهور ناصر تقوایی، کدام برهه از تاریخ معاصر ایران را روایت میکنند؟ جواد نوائیان رودسری – فیلم «ناخدا خورشید» را باید یکی از آثار تأثیرگذار سینمای ایران بدانیم؛ هرچند ناصر تقوایی، کارگردان نامآشنای کشورمان، داستان فیلم را با اقتباس از رمان «داشتن و نداشتن»، اثر ارنست همینگوی به رشته تحریر درآوردهاست؛ اما روایت تقوایی، روایتی کاملاً ایرانی است و عناصر تشکیلدهنده آن، تا حد زیادی وابسته به رویدادهای تاریخی دهههای 1330 و 1340 هستند. فیلم که در سال 1365 ساخته شده، بازگو کننده حوادثی است که در یک جزیره ایرانی واقع در خلیجفارس اتفاق میافتد. یک دلال قاچاق انسان تعدادی فراری سیاسی را به ناخدا خورشید میسپارد تا آنها را از پهنه خلیجفارس بگذراند و به شیخنشینهای آن سوی دریا برساند. در همین گیر و دار، تعدادی تبعیدی که در بین آنها محکومان سیاسی هم وجود دارد، متوجه معامله دلال با ناخدا خورشید میشوند و تصمیم میگیرند با استفاده از اعتماد میان دلال و ناخدا، از تبعیدگاه بگریزند؛ درست از همین زمان است که خصوصیات رفتاری و اخلاقی تبعیدیها بروز و ظهور پیدا میکند و به داستان شکلی جذاب و دیدنی میدهد. بازیهای بسیار تأثیرگذار داریوش ارجمند، در نقش ناخدا خورشید، علی نصیریان در نقش «فرهان»(دلال)، سعید پورصمیمی در نقش «ملول»(دوست و جاشوی ناخدا خورشید) و فتحعلی اویسی در نقش «سرهنگ»(سرپرست تبعیدیها)، باعث جذابیت بیشتر داستان شدهاست. آغاز داستان با یک رویداد مهم تاریخی داستان ناخدا خورشید با یک خبر مهم آغاز میشود؛ اعدام انقلابی حسنعلی منصور در اول بهمن 1343. این دوره از تاریخ ایران، مصادف است با وقایع پس از قیام خونین 15 خرداد و بازداشت و تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه. نخستین گروهی که با دلالی فرهان و همکاری ناخدا خورشید از خلیجفارس میگذرند، افرادی هستند که در واقعه اعدام انقلابی منصور، محل سوءظن قرار گرفتهاند. در این روایت داستانی ناصر تقوایی، قیافه و لباسهای آنها، نشان میدهد که مذهبی هستند و بنابراین، به احتمال زیاد باید منتسب به هیئتهای مؤتلفه اسلامی که در ماجرای منصور، نقشی اساسی و محوری ایفا کردند، باشند. اما این افراد، تنها حاشیه و تاریخ ماجرا را برای مخاطب معلوم میکنند؛ روایت ناخدا خورشید در زمستان سال 1343 میگذرد؛ سالها پس از کودتای 28 مرداد و آغاز دیکتاتوری پهلوی دوم. اما بخش اصلی ماجرای فیلم، ریشه در رویدادهایی دارد که در دهه 1330 اتفاق افتادهاند و بازیگر اصلی آنها اعضای حزب توده هستند. تودهایها پس از ضربه پاییز 1333 و کشف سازمان افسران، بازداشت علوی، قریشی، شرمینی و یزدی که همگی جزو کمیته مرکزی حزب بودند، فعالیتهای خود را به صورت زیرزمینی و خارج از کشور دنبال میکردند. سازش بسیاری از اعضای ردهبالای حزب با رژیم پهلوی، به اعتبار تودهایها ضربه هولناکی زده بود و بسیاری از جریانهای ضدرژیم، حتی با گرایشهای مارکسیستی، حزب توده را به ریشخند گرفته بودند. بین سالهای 1337 تا 1343، اعدام خسرو روزبه و علوی، اعلام وحدت حزب با فرقه دموکرات آذربایجان و درنهایت در دیماه 1343، جدایی تعدادی از سران حزب توده و تشکیل سازمان توفان، دیگر توانی برای تودهایها باقی نگذاشت و به این ترتیب، بسیاری از آنها به دنبال راه فرار و بهدست آوردن زندگی راحت رفتند؛ تعدادی به ساواک روی خوش نشان دادند و برخی هم مانند تبعیدیهای فیلم ناخدا خورشید، تصمیم گرفتند از ایران بگریزند و گم و گور شوند! چهرهای عریان از تودهایهای پشیمان سیمای ظاهری و رفتاری تبعیدیها در فیلم ناخدا خورشید، سخت به تودهایها شبیه است؛ برای آنها، هدف وسیله را توجیه میکند؛ فرقی ندارد که برای گریز آنها، یکی دو نفر هم کشته شوند. سرهنگ(فتحعلی اویسی) که در کارنامه خود خرابکاری در جزیره خارک را هم دارد، ترجیح میدهد چاقوکشها را دور خود جمع کند و از خیر افرادی که میخواهند برای رفتارشان مبنای منطقی بیابند، میگذرد؛ در یک کلام، او کم آوردهاست و دوست دارد گذشته را رها کند. در صحنهای از فیلم، یکی از تبعیدیها به سرهنگ میگوید که آیا کشته شدن منصور روی شرایط آنها تأثیر میگذارد و آزادی آنها را جلو میاندازد؟ سرهنگ که میداند مرگ منصور باعث کمرنگ شدن نقش آمریکاییها در ایران نمیشود، به او اخطار میدهد که اگر کاری نکنند، باید سالها در تبعید بمانند. در واقع او این نکته را به صورت سربسته اعلام میکند که در فضای پس از کودتای 28 مرداد و به ویژه بعد از رویدادهای سال 1337، دیگر آبرویی برای تودهایها باقی نماندهاست و آنها نمیتوانند در عرصه سیاسی کشور عرضاندام کنند؛ همه قدیمیها یا از حزب بریدهاند یا از وطن گریخته! به این ترتیب، ناخدا خورشید در سفر پایانی فیلم، قرار است تودهایهایی را از خلیجفارس بگذراند که اولاً کم آورده و پشیمان هستند و ثانیاً، برای خلاصی از گذشته، خشونت و آدمکشی را هم چاشنی کارشان کردهاند! آنها برای فرار از آنچه حزب برایشان ساخته است، حتی حاضرند با خلافکاران و تبهکاران حرفهای همپیمان شوند و راه مدنظر خود را طی کنند. اما در این جدال، ناکام میمانند و ناخدا خورشید با لطایفالحیل از چنگشان میگریزد. میتوان اینگونه پنداشت که تصویر فیلم ناخدا خورشید برای مخاطبانش، جنس گروههای مبارز دهه 1330 و 1340 و عیار انگیزه آنها را برای مقاومت و پایداری نشان میدهد.∎
نظر شما