شناسهٔ خبر: 40820704 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

رئیس انجمن آسیب شناسی ایران:

اخبار بد نتیجه نگاه هیجان‌مدار به جامعه است

تهران-ایرنا- رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران، گفت: جامعه امروز رویکردی هیجان‌مدار پیداکرده و این رویکرد در کنار کاهش نگاه مساله‌نگرانه به رویدادها، رسانه را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است.

صاحب‌خبر -

هرروز صبح که رادیو یا تلویزیون را روشن می‌کنید، حجم وسیعی از اخبار، منفی هستند. آیا به این فکر کرده‌اید که چرا این‌همه اخبار منفی از رادیو و تلویزیون پخش می‌شوند؟ آیا در کنار این‌همه اتفاقات تلخ، هیچ اتفاق مثبتی در کشور و دنیا رخ نداده که رسانه‌ها آن‌ را منتشر کنند؟

یکی از موضوعات برجسته‌ای که در هر جامعه قابلیت بررسی، تامل و تعمق دارد، تمرکز عمومی بر جنس و نوع اخبار و تولیدات فرهنگی است. در این مفهوم یک جامعۀ سلامت به همان میزانی که موضوعات منفی، حوادث و وقایع تاثربرانگیز را بازتاب می‌دهد، نگاهی به دستاوردها، پیشرفت‌ها و جهش‌هایی دارد که در جامعه در حال رخ دادن است.

توازن بین اخبار منفی و مثبت همواره می‌تواند تامین کننده سلامت روانی و حال خوب اعضای جامعه باشد؛ این شرایط را مقایسه کنید با وضعیتی که عمدۀ آنچه در اخبار رسانه و تولیداتی چون فیلم‌های سینما یا سریال‌ها تلویزیونی نمایش داده می‌شود، یکسره نقاط منفی، ضعف‌ها و ناکارآمدی جامعه را به تصویر کشیده و نارسایی‌ها را گوشزد می‌کند. در چنین شرایطی اضطراب و افسردگی پیامد قابل انتظار و بدیهی در اوضاع روانی افراد جامعه است.

بر این اساس لزوم بازنگری بر میزان اخبار منفی در جامعه و تلاش برای بازگرداندن جامعه به سمت تعادل، ضروری می‌نماید.

کلیت نگاه ما به مسائل، بیشتر هیجانی است تا مسئله‌مدار

کوروش محمدی روان‌شناس و رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در واکاوی علل کاهش اخبار و پیام‌های امیدبخش در جامعه بیان کرد: این موضوع به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه که به‌نوعی درهم‌تنیده‌اند، بازمی‌گردد؛ جامعه ما جامعه‌ای در حال گذار است و با کمال تأسف نتوانسته این مرحله گذار را با ابزارهایش طی کند؛ یعنی ما بدون ابزارهای گذار، جامعه را به مرحله‌ای از فضای ناشناخته یا تعریف نشده مدرنیته، منتقل کرده‌ایم.

وی افزود: در این اثنا اتفاقاتی برای ساختارهای اجتماعی ما افتاد و تغییرات عمده‌ای بود که باعث شد توده‌ها و نهادهای اجتماعی به شدت در بحث کارکردهای اصلی خودشان که مباحث مربوط به جامعه‌پذیری آحاد مردم بود، درمانده شده یا کم بیاوردند.

این که سرعت انتقال و جابه‌جایی ساختارها، از پرورش یافتن و پردازش ساختارهای اجتماعی بسیار بیشتر است، خودش یک آسیب است؛ چون می‌بینید که در بحث نگاه‌های اجتماعی، جامعه به سمتی رفته است که میزان دانایی و گرایش به منطق و مسئله محوری در جامعه به شدت افت پیداکرده و در نقطه مقابل میزان گرایش به سمت هیجانات و رفتارهای مبتنی بر هیجان افزایش پیداکرده است.عضو شورای شهر اصفهان و استاد دانشگاه‌های اصفهان، ادامه داد: جامعه امروز رویکردی هیجان مدار پیداکرده و این رویکرد در کنار کاهش میزان دانایی، بسیاری از ساختارها را تحت‌الشعاع قرار داده است؛ بر این اساس در بحث رسانه این رویکرد رسانه‌ها را به سمتی که ساختارهای جامعه می‌پذیرد و می‌پسندند می‌برد؛ در این معنا که صفحه حوادث رسانه‌ها بیش از هر مطالب دیگر طرفدار و خریدار دارد و طبیعتاً همه نگاه‌ها به این حوزه متمایل شده و نگاه رسانه‌ها هم تحت تأثیر این موضوع قرار می‌گیرد.

موضوع دیگر این است که کلیت نگاه ما به مسائل بیشتر هیجانی است تا مسئله مدار؛ یعنی بسیار گذرا به مسائل می‌پردازیم و در عین حال با ریشه‌های تولید مسئله در جامعه هیچ سروکاری نداریم. اینجاست که مسئله و ریشه‌یابی آن در جامعه ما یک حلقه مفقوده و یک واحد از پارامترهای جامعه است که هیچ گونه توجهی به آن نمی‌شود؛ در صورتی که رفتارهای هیجانی بسیار زیاد است.

محمدی تصریح کرد: مثلاً در مبحث مربوط به آتش‌نشانان شهید ما در پلاسکو، جامعه، رسانه و نگاه افکار عمومی غالب، آنقدر با این موضوع هیجانی برخورد کرد (شمع روشن کردن‌ها در خیابان و گردهمایی‌های آنچنانی) که این داستان پس از مدتی بسیار راحت و بی‌سروصدا فراموش شد؛ اما شما در این ایام و بعدازآن شاهد نبودید که جایی یا بخشی از جامعه، یک باب کارشناسی باز کنند و قضیه پلاسکو را کارشناسی یا آسیب‌شناسی کنند تا حوادث مشابه در جامعه رخ ندهد.

وی افزود: به عقب‌تر بازگردیم؛ در داستانی چون خفاش شب تهران، وقتی آن همه قتل انجام داد و جنازه‌ها را آتش زد، زمانی که دستگیر شد، تمام افکار عمومی و روزنامه‌ها به سمت اعدام و مجازات این آدم رفتند. ولی مجازات او پاک کردن صورت مسئله بود؛ کسی بررسی نکرد خفاش شب چرا به وجود آمد؟ از کدام خانواده بود و با چه نگاه تربیتی به این جا رسید بود؟ و زمینه اجتماعی‌ای که موجب آن شکل از رفتار وی شد چه بود؟

خفاش شب با همان نگاه هیجانی جامعه، اعدام و دفن شد و بسیاری از اطلاعات مفید که لازمه آسیب‌شناسی رفتاری برای جامعه بود را با خودش دفن کرد؛ و اینجا هم باز مسئله را ندیدیم و صرفاً بر اساس سطحی که از قضیه دیدیدم، عکس العمل نشان دادیم. یعنی سطحی با قضایا رفتار کردیم. این موارد در بسیاری از مثال‌های دیگر هم وجود دارد؛ چنانچه در بحران‌هایمان (سیل و زلزله و ...) هم به این شیوه کنشگری و اقدام کرده‌ایم.

در زلزله سرپل زهاب، در ده روز اول، به دلیل ترافیک شدید افرادی که می‌خواستند از سراسر ایران برای کمک بروند، اجازه امدادرسانی به امدادرسانان اصلی و سازمان‌ها و سیستم‌های امدادی داده نمی‌شد. بعدازاین مدت و چندی بعد، آن منطقه به‌کل فراموش شد و دیگر کسی برای مسائلی چون مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان، مباحث عمرانی  ومقاوم‌سازی خانه‌ها در این منطقه ورود نکرد.

تجلی اخبار بد، منتج از نگاه هیجانی جامعه است

این روانشناس با تاکید بر اهمیت نوع نگاه جامعه بر جنس اخبار و پیام‌هایی که در جامعه جریان می‌یابند، گفت: این‌ها مثال‌هایی از نگاه هیجانی است که در جامعه وجود دارد و مصداق متأخر آن موضوع رومینا است؛ در اینجا هم بار دیگر جامعه و افکار عمومی به سمت مجازات مجرم رفته است ولی کسی درباره شکل‌گیری مواردی (خانواده ناکارآمد، نگاه تربیتی و نظام تعلیم و تربیت ناکارآمدی که رومینا یا آن جوان بهمن خاوری، در آن درس خوانده است و...) که مساله را به این مرحله کشاند، موشکافی نمی‌کند.

وی افزود: درنتیجه این تجلی اخبار بد در جامعه، منتج از نگاه هیجانی جامعه است؛ چون نگاه هیجانی مبتنی بر مسائلی است که کشش دارد و مسائل منفی هم مسائلی با جاذبه هستند.

این استاد دانشگاه یادآور شد: بخش دیگر این است که امروز جامعه میزان زیادی از نشاط اجتماعی خود را از دست داده و ارتباطات، تعامل اجتماعی و سرمایه اجتماعی در بسیاری از استان‌های ما به مرز بسیار پایینی رسیده است؛ وقتی این ارتباطات و تعامل مؤثر وجود ندارد، نگاه‌های فردی در حوزه‌های فردی تقویت می‌شود و نگاه‌های فردی به دنبال خروج و رهایی از شرایطی است که ما به عنوان افسردگی فضای غم‌انگیز می‌شناسیم؛ یعنی به‌نوعی رسانه‌ها، افراد و همه به دنبال این هستند که یک چالش و مسئله‌ای را ایجاد کنند.

وقتی نشاط جامعه پایین می‌آید، ارتباطات و تعاملات ضعیف می‌شود و همه به دنبال فضایی جدید می‌گردند؛ وقتی ارتباطات وجود ندارد و تعاملات ضعیف است، روابط سنتی جامعه افت پیداکرده و همه به دنبال رویدادها و شرایطی هستند که به‌نوعی برای شرایط بی‌نشاطی جامعه، اقناع‌کننده باشد. این امر باعث می‌شود که رفته‌رفته افراد با رویدادهای منفی مواجه شوند و یک تفکر منفی گرایی در اثر تشدید رویدادها (نزاع، درگیری و چالش) ایجاد شود؛ این شرایط باعث حرکت جامعه به سمت منفی گرایی شده به صورتی که افراد با این بافت منفی عجین می‌شوند که در افکار و شریان جامعه وجود دارد و این موضوع خود بر باور افراد اثر گذاشته و باعث منفی شدن باورها می‌گردد.

ما امروز با یک سری باورهای منفی در مراجع رسانه‌ای، تربیتی، متولی خدمات اجتماعی و حتی در اقشار مختلف مردم روبرو هستیم که این افکار و رشته افکار منفی، شکل نهادینه به خود گرفته است؛ یعنی نوعی حالت تدافعی برای ارتباطات افراد است. وقتی ارتباطات اجتماعی کاهش می‌یابد، میزان اعتماد هم پایین می‌آید. وقتی‌که فردیت رشد می‌کند، نگاه‌های جمعی کاهش پیدا می‌کند، بنابراین اعتماد عمومی و اعتماد متقابل در جامعه آسیب می‌بیند؛ و نتیجه این داستان این است که قبل ازاین که نگاه مثبت‌گرا بخواهد در جامعه جریان پیدا کند، همیشه یک آمادگی ذهنی و ضمنی به صورت منفی نسبت به مسائل وجود دارد. محمدی بیان کرد: در همه دنیا سال‌هاست که ریشه این مسئله را شناسایی کرده‌اند و به سمت پوزیتیویسم، مثبت‌گرایی و مثبت اندیشی و اوپتیمیسم یا خوش‌بینی رفته‌اند؛ البته خوش‌بینی نه در معنای ساده‌اندیشی بلکه به معنای کسانی که از مسائل درک و دریافت مثبت دارند و پایان کار را مثبت تلقی می‌کنند و حوادث و بلایا را حکمت می‌بینند؛ بنابراین هر حادثه‌ای را پله‌ای برای رشد تلقی کرده و این خوشبینی و مثبت‌گرایی حلقه‌های مفقوده حوزه‌های شخصیتی آحاد جامعه ما است که در آن نگاه‌های سلامت روان ما باید کارگزاری شوند.

برای افزایش پیام‌های امیدبخش در جامعه چه باید کرد؟

وی افزود: ما نیاز داریم یک نظام تربیتی و پرورشی در حوزه تعلیم و تربیت خود ایجاد کنیم. چیزی که در تمام دنیا جواب داده و اجرا شده است. این نظام نیاز به تحول ساختاری دارد، به‌گونه‌ای که بتواند برای جامعه ما نقش خانوادهٔ دوم را به‌خوبی ایفا کند؛ چون کسانی که در این حوزه تربیت می‌شوند، پدران و مادران آینده جامعه ما هستند و وقتی آنها فاقد آموزش‌ها و مهارت‌های لازم باشند، با همان حوزهٔ تربیتی ضعیف، فرزندانی را تربیت می‌کنند و این فکر همچنان ادامه می‌یابد.

محمدی ادامه داد: برای حوزه رسانه و فیلم‌سازی توصیه‌ام این است که به‌جای این که صرفاً دردهای اجتماعی را معرفی کنند، به دنبال تقویت توانمندی‌های اقشار مختلف جامعه باشند؛ همچنان که اقشاری را در جامعه داریم که توانایی‌هایشان دیده نشده است.

بسیاری از فیلم‌سازان ما که ژانر اجتماعی را کار می‌کنند، آسیب‌های اجتماعی را صرفاً توصیف می‌کنند؛ در حالی که شکل توصیفی، کارایی ندارد. همۀ ما می دانیم که آسیب‌های اجتماعی چون اعتیاد، فقر و بیکاری وجود دارند و این مسائل به شدت جامعه را متأثر ساخته  و آزار می‌دهند؛ اما صرف بیان کردن این موضوعات و توصیف آنان چه دردی را از جامعه دوا می‌کند؟ مگر این که در کنار ژانرهای اجتماعی به دنبال تقویت باورهای جامعه باشند.

فیلمسازان و رسانه ها باید یاس و ناامیدی در جامعه را ترمیم کرده وبا تقویت باورها فاصلۀ بین حاکمیت و مردم را پر کنند؛ یعنی انتقادپذیری و سطح مطالبه جامعه را بالا ببرند. فیلمسازان و رسانه باید به مردم توان و انرژی ببخشند که مطالباتشان را شدنی بدانند، نه این که مردم ناامیدانه احساس کنند که در صورت مطالبه‌گری هم کارشان فایده و نتیجه‌ای نخواهد داشت. وی تاکید کرد: مردمی که احساس ناامیدی شدید دارند و فکر می‌کنند که مطالباتشان جایی برای گفتن و مطرح‌شدن ندارد، به قول مارتین سلیگمن دچار درماندگی آموخته‌شده می‌شوند؛ یعنی پروسه‌ای که در آن افراد یاد می‌گیرند برای همیشه درمانده باقی بمانند و این خود باعث تقویت افسردگی و اضطراب و غمگساری جامعه می‌شود و میزان افکار منفی را شدیدتر می‌سازد.

بنابراین فیلمسازان ما برای تقویت باورهای مثبت، القای اعتمادبه‌نفس و عزت نفس عمومی به جامعه و این که سطح مطالبه‌گری جامعه، ایمان به خود و خودباوری برای پیگیری مطالبات فردی و اجتماعی را افزایش دهند، باید در این حوزه کار کنند و این موضوعی است که نیاز به کار کارشناسی در حوزه تخصصی سینما، فیلم‌سازی و حتی تلویزیون دارد.

این روان‌شناس خاطرنشان کرد: این موضوع نیاز دارد که حتماً دستگاه رسانه ملی، صنعت سینما و رسانه‌های ما (شنیداری، دیداری و اینترنتی) همه با هم برمبنای یک نیازسنجی از نیازهای اساسی روحی و روانی جامعه، برنامه‌سازی و تولید محتوا کنند. این نیازسنجی باید در حوزه‌های فرهنگی و تبلیغاتی جامعه از طریق دستگاه متولی خودش که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، صورت پذیرد. ضمن این که خوراک فکری این موضوع را آموزش عالی باید در دانشگاه‌ها فراهم کرده و در اختیار سایر دستگاه‌ها قرار دهد.

چرا ارتباط دانشگاه با سینماگران قطع است؟ چرا حوزه‌های دانشگاهی ما با صنعت سینما و صنعت تلویزیون ارتباطی ندارند و برنامه‌سازی‌هایشان بی محتوا است؟ این موضوعات نیازمند ایجاد مسئله و کارشناسی هستند.

نظر شما