به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشگاهی خبرگزاری فارس، محدثه سالم مسئول واحد خواهران معاونت رسانه بسیج دانشجویی دانشگاه شاهد در یادداشتی به بررسی تاثیر فضای مجازی بر حوزه زنان و خانواده ایرانی پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
در دهه هشتاد و اوایل دهه 90، یکی از پرمخاطبترین مباحث مربوط به رسانهها، بررسی تاثیر ماهواره و شبکههای مختلف فارسی زبان و غیرفارسی زبان بر جامعه ایرانی بود. در آن دوران، پژوهشگران حوزههای رسانه و خانواده، به تفصیل تاثیر محتوای این شبکهها را بر زن، مرد و فرزندان خانواده ایرانی بررسی کردند و درباره آسیبهای اجتماعی و خانوادگی این شبکهها ، به شدت ابراز نگرانی کردند.
اما اکنون که در حال سپری کردن نیمه دوم دهه 90 هجری شمسی هستیم؛ درمقایسه با قبل، نه تنها نتوانستهایم محتوای ارائه شده توسط رسانهها را کنترل کنیم، بلکه با پدیده پیچیدهتر و خطرناکتری به نام فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روبرو هستیم که همان محتواها و یا به عبارت دقیقتر، چند درجه بدتر و مبتذلتر از آن ها را، این بار به شکل کاملا (شخصی سازی شده) به جامعه ما ارائه میکنند. به عبارت دیگر میتوان گفت که در این شبکهها، محتواهای مبتذل و یا بیهوده دقیقا برای شخص «من» با ویژگیها و مختصاتی که از منِ نوعی به عنوان کاربر شناخته شده است؛ تهیه و تولید میشود.
اما این اتفاق چطور میافتد؟ طبق بررسیهایی که در علم کامپیوتر و تحلیل شبکههای اجتماعی انجام شده است؛ تنها داشتن تعداد مشخصی از موضوعاتی که ما به اصطلاح آنها را (لایک) میکنیم کافی است تا تحلیلگران این شبکهها، بتوانند ما را حتی از پدر و مادرمان هم بهتر بشناسند! البته گذشته از اینها، الگوریتمهای مشخص و غیرقابل انکاری هم در شبکههای اجتماعی مختلف وجود دارند که مستقل از علایق کاربر، هرچند وقت یکبار و به صورت تصادفی، محتواهای مبتذل را هم به کاربر پیشنهاد میدهد و با ایجاد وسوسههای کاذب ، کاربر را ترغیب به دیدن این محتواها میکنند.
* نقش اینفلوئنسرها در مدیریت افکار زنان جامعه ایرانی
هدف از این یادداشت، بررسی بعد فنی شبکههای اجتماعی نیست. بلکه در این مقاله میخواهیم این پدیده را از دیدگاه اجتماعی بررسی کنیم. در این راستا یکی از مهمترین ویژگیها و مزیتهایی که شبکههای اجتماعی دارند، این است که بین تولیدکننده محتوا و مخاطبین، یک پل ارتباطی مستقیم ایجاد میکنند که در آن، کاربر میتواند بدون واسطه با تولیدکننده محتوا تعامل کند و به او بگوید که دقیقا چه چیزهایی را بیشتر دوست دارد و با چه کارهایی راحتتر فریب میخورد (!) و محتوا را میپذیرد و همین امکان تعامل مستقیم، میزان اثرگذاری فعالین محتوایی این شبکهها را چندین برابر هر شبکه و برنامه تلویزیونی غیرمفید و یا حتی مفید میکند.
در نتیجه با تمامی این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که فضای مجازی اکنون به بستری برای توخالی کردن فکر و ایده زنان جامعه ما از درون شده است. نکته جالب توجه اینکه اینفلوئنسر1هایی که روزی کنار ما و در همین کشور زندگی میکردند، از جایی به بعد تصمیم به مهاجرت گرفتند و اکنون هر یک از آنها در یکی از کشورهای اروپا و آمریکا ساکن شده و از همان جا در حال تولید محتوا برای زنان فارسیزبان در سراسر جهان و علیالخصوص زنان مسلمان ایرانی هستند.
اما نکته قابل توجه درباره این اینفلوئنسرها این است که اکثرا زندگی مرفه و موفقی داشته و حتی از طرف برندها و شرکتهایی پشتیبانی میشوند که شاید با توجه به وضعیت ارز و تحریمها، خریدن کوچکترین محصول از بعضی از آنها، برای خانمهای ایرانی رویا به حساب بیاید. اما این شرکتها با میل خودشان و با احترام فراوان، محصولاتشان را برای این افراد ارسال میکنند تا از آنها استفاده کرده و نظرشان را بگویند. تازه این قضیه جدای از مراسمها و جشنوارههایی است که دعوت میشوند. جلساتی که گاها حتی خودشان هم اظهار میکنند که در تصورشان هم نمیگنجیده که همچنین جایی دعوت شوند.
در این راستا حتی اگر ما اهمیت این میزان تاثیرگذاری بر روی جامعهای که اکثرشان را زنان ایرانی که پایههای فکری خانوادههای ایرانی هستند، را درک نکنیم؛ کسانی در این دنیا هستند که به خوبی این موضوع را درک کرده و همچنین فرصت بینظیری را برای تزریق محتواهای دلخواه خود به زنان و دختران جامعه ایرانی، از دست نمیدهند.
نکته اصلی اینجاست که دستاورد اصلی مدیریتکنندگان این جریانهای فکری، از تمام این شرکتها و جشنوارهها و فستیوالها، این است که یک الگوی موفق و کامل از زن ایرانی (اما با معیارهای غربی) ارائه بدهند. چیزی که به جرات میتوان گفت که ما تاکنون نتوانستیم ارائه بدهیم.
* از طرح ایده جایگزینی حیوانات به جای فرزند تا ترویج همجنسگرایی توسط سلبریتیها
حال یک سوال اساسی مطرح میشود. اینکه این اینفلوئنسرها چه محتوایی تولید میکنند که ما را تا این حد نگران کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نظر داشته باشیم که شبههها از گذشته تا کنون، در همه جوامع وجود داشتهاند و در طول تاریخ همواره شاهد این بودهایم که این شبههها تا چه حد میتوانند برای کسانی که مطالعه کافی ندارند، مهلک باشند. اتفاقی که در اینجور پیجها میافتد هم دقیقا مربوط به همین مسئله است. در واقع این بلاگرها، به واسطه اعتمادی که بین مردم پیدا کردهاند و میزان بالای مقبولیتی که به واسطه شخصیت اجتماعیشان بدست آوردهاند؛ در حین اتفاقات مختلف، درباره شبهههایی که در زندگی روزمره مردم اتفاق میافتد، به طور مستمر اظهارنظر میکنند.
اما ماجرا آنجایی جالب میشود که جوابهایی که ارائه میدهند، از نظر مخاطب نه تنها پوچ و بیمحتوا نیستند، بلکه اتفاقا جوابهای درستی هم هستند و حتی در اکثر موارد، به خصوص برای کسانی که مطالعه ندارند، کاملا هم قانعکننده هستند. اگر این ویژگی را هم در کنار اعتبار شخصی این اینفلوئنسرها قرار دهیم، میتوانیم صدای بلند زنگ خطر را به وضوح احساس کنیم. اما اگر بخواهیم به چند تا از مهمترین موضوعات اصلی پرداخته شده به آن، در چند ماهه اخیر اشاره کنیم؛ میتوانیم موارد زیر را بشماریم:
• ضرر فرزندآوری، با این توجیه که دلیلی ندارد که یک بچه دیگر را با آوردن به دنیایی که پر از ظلم و بدبختی است، بدبخت کنیم.
• ترویج نگهداری حیوانات خانگی و انس داشتن با آن و برتری آن نسبت به بچهی انسان
• ترویج روابط غیرمتعارف قبل از ازدواج با این توجیه که ازدواج نباید به خاطر مسائل هورمونی رخ بدهد.
• ترویج همجنسگرایی و حمایت از تجمعات مختلف همجنسگرایان و شرکت در آنها
عمق فاجعه اینجا مشخص میشود که به این توجه کنیم که در جامعه امروز ما، هرچقدر هم که مشکلات فرهنگی و اجتماعی وجود داشته باشد، هنوز هم اکثر زنان و مردان حتی برای تحقق رویای مادری و پدری خود هم که شده، تمایل دارند که حداقل یک بچه داشته باشند تا به این واسطه، این رویای شیرین را تجربه کنند. هنوز هم اکثر خانوادههای ایرانی، وجود حیوان خانگی در خانه را کثیف و یا به عبارتی عامل نجاست میدانند و از نگهداری آن دوری میکنند. هنوز هم اعتقادات دینی و یا حتی عرف جامعه ما روابط آزاد جنسی قبل از ازدواج را آزاد نمیداند و همجنسگرایی هم در جامعه کار زشت و بدون مبنایی شمرده میشود.
و ما باید بترسیم از روزی که این مسائل و هزاران مسئله دیگری که بسیاری از اعضای جامعه امروز ما، از آنها با عنوان رذالت اخلاقی و بدی یاد میکنند؛ جوری تئوریزه و توجیه شوند که قبحشان ریخته شده و مورد پذیرش نسلهای آینده قرار بگیرد و برای این کار، چه شروعی بهتر از توجیه کردن زنان و دختران جوان ایرانی که مادران نسل های بعدی جامعه اسلامی ما هستند.
* اهمالکاری در معرفی الگوی زن مسلمان ایرانی به جامعه
در تاریخ دین اسلام و یا حتی سرزمین ما ، زنانی همچون حضرت فاطمه زهرا(س) ، حضرت زینب(س) و نمونه های درخشان دیگری وجود دارند که مظهر یک زن و مادر کامل ، منطبق با موازین اسلامی و در قله های عفاف و حیا هستند و در عین حال ، فعالیت های اجتماعی زیادی هم داشته اند و در زمان خودشان ، نقش تعیین کننده ای در تغییر مسیر تاریخ ایفا نموده اند.
جدای از این موضوع ، حتی امروزه هم میتوان نمونه های عینی ای را یافت که به زیبایی ، صفات این زنان بزرگ را در همین جامعه امروز ، در خود پرورش دادند و مادران بزرگوار شهدا تجلی کامل و غیرقابل انکاری از این موضوع هستند.
چیزی که واضح است این است که ما حتی با وجود این زنان درخشان که از نظر کامل بودن و موفق بودن، حتی با زنان موفق جامعه غربی که ظلمهای پنهان و عیان زیادی را متحمل شدهاند تا به یک ویترین موفق برسند، قابل مقایسه هم نیستند؛ هنوز هم نتوانستهایم یک نمونه کامل از زن موفق اسلامی- ایرانی در دنیای امروز ارائه دهیم. حتی صرفا برای اینکه به دختران کوچکمان نشان بدهیم و بگوییم اگر دنبال کسب علم و فضایل اخلاقی باشی، میتوانی به این جایگاه و این قله رفیع برسی.
به امید روزی که بتوانیم یک الگو و نمونه ای از زن اسلامی- ایرانی ارائه کنیم که با مختصات جامعه امروز هم قابل تطبیق باشد تا به این وسیله بتوانیم جلوی پیروی کورکورانه ی زنان جامعه ی اسلامی مان به سمت معیارهای فریبنده زن غربی را بگیریم.
انتهای پیام/
نظر شما