اخیرا توصیف این تحولات در قالب فیلمهای مستند رواج یافته است، تا در کنار مستندهای سیاسی، مستندهای اندیشهمحور نیز بهتدریج در حوزه تصویر وارد شوند. مستند پرتره «تئوریسین خشونت» که به بررسی زندگی سیاسی فلسفی و اعتقادی سید احمد فردید اشاره دارد، محصول سال گذشته خانه مستند انقلاب اسلامی است که با حمایت سازمان فرهنگی اوج به نویسندگی و کارگردانی محسن کوقان و تهیه کنندگی مهدی مطهر ساخته شده است. همچنین مستند «حیات شگفت انگیز فردید» برگرفته از کتاب علی میرسپاسی درباره زندگی و آرای فردید و با تهیهکنندگی خود میرسپاسی است.
چالش هایدگریها و پوپریها
بیژن مومیوند روزنامهنگار و کارشناس حوزه تاریخ و اندیشه با اشاره به ساخت دو مستند در خصوص احمد فردید که اخیراً به نمایش درآمدهاند میگوید: دو مستند «تئوریسین خشونت» و «حیات شگفتانگیز احمد فردید» که اخیراً منتشر شدهاند، هر دو درباره سید احمد فردید و مهمترین چالش فکری بعد از انقلاب، یعنی چالش هایدگریها و پوپریها هستند. من میخواهم از عنوان «تئوریسین خشونت» شروع کنم. این عنوان برای نسل ما که در دهه ۷۰ و ۸۰ درگیر ماجراهای فکری و اندیشهای شدیم، کاملاً عنوانی آشناست؛ بهخصوص برای کسانی که تحت تأثیر دکتر سروش بودند. من هم تحت تأثیر حرفها و سخنرانیهایی که دکتر سروش در مورد فردید داشت، مسبب همه مشکلات و ریشه همه خشونتهای موجود را در فردید میدیدم.
وی میافزاید: وقتی کمی جلوتر آمدیم و بیشتر خواندم، متوجه شدم که واقعاً این طور نیست و تصویری که دکتر سروش از فردید و شاگردان او ارائه میکند، تصویری یکجانبه، تقلیلگرایانه و حتی در جاهایی نادرست و ناجوانمردانه است؛ بهخصوص درباره دکتر داوری. با خواندن کتابها و مقالات دکتر داوری به سرعت به این نتیجه رسیدم که آنچه در نوشتههای ایشان میبینم، با آن چیزی که دکتر سروش از وی میگوید فاصله زیادی دارد. به نظرم دکتر داوری یکی از عمیقترین و جدیترین متفکرین معاصر ایران است. همانطور که هابرماس وقتی به ایران آمد، تعبیر مشابهی در مورد ایشان داشت و گفت داوری مهمترین و جدیترین فیلسوف ایران است.
«از آن پس در تصوراتی که دکتر سروش در مورد فردید و شاگردان او در ذهن من ساخته بود ترکهایی وارد شد. هر چه پیش آمدیم این ترکها عمیقتر شد و به تبع آن از دکتر سروش فاصله بیشتری گرفتم و در فضای جدید با فاصله به او و آموزهها و نظراتش نگاه کردم.»
مستندهای منصفانه؟
وی در ادامه در خصوص فضای حاکم بر هر دو مستند بیان میکند: عنوان مستند «تئوریسین خشونت» ریشه در همین اتهام و فضایی دارد که دکتر سروش ساخته بود و شروع مستند هم با حرفهای دکتر سروش در جلسهای است که در مورد فردید صحبت میکند. اما مستند «حیات شگفتانگیز فردید» توسط دکتر علی میرسپاسی و حامد یوسفی ساخته شدهاست و نگاهی دیگر به فعالیت فکری فردید و چالش هایدگریها و پوپریها دارد. اگر بخواهم به تفاوتهای این دو مستند اشاره کنم، باید بگویم گرایش غالب «تئوریسین خشونت» دفاع از فردید است و در مقابل «حیات شگفت انگیز فردید» نگاهی انتقادی به فردید و نظرات او دارد. با این حال هر دو مستند تلاش کردهاند دفاع و انتقاد خود را در سطح نگذارند و طرف مقابل خود را نیز پوشش دهند. بههمین دلیل «تئوریسین خشونت» با صحبتهای دکتر سروش و داریوش آشوری در نقد فردید شروع میشود و هر چه پیش میآییم به دفاع شاگردان فردید میرسیم و براساس حرفهایی که زده شده است و اتهامات وارده، از فردید دفاع میکنند.
به اعتقاد او، اما «حیات شگفت انگیز» سیری انتقادیتر دارد و هر چه پیش میآییم سویه انتقادی اثر به آراء فردید پر رنگتر میشود. با توجه به فضایی که در دهه ۷۰ و ۸۰ وجود داشت و دو قطبی شکل گرفته حول هایدگریها و پوپریها و شاگردان فردید و سروش و طرفدارانش، ساخته شدن این دو مستند و دیده شدن طرف مقابل و پوشش نظرات طرف مقابل در هر دو مستند، نشان میدهد ما از آن دو قطبی پر چالش و پر سر و صدا فاصله گرفتهایم و هر دو طرف سعی میکنند آرامتر و با طمانینه بیشتری حرفهای خود را بازگو کنند.
انتظار داشتم دکتر داوری دفاع بیشتری از فردید داشته باشد
مومیوند با اشاره به تاثیر تحولات دهه اخیر در فضای حاکم بر این مستندها میگوید: دو قطبی هایدگریها و پوپریها سیطره و هژمونی خود را بر فضای فکری کنونی ایران از دست داده است و امروز از آن شور و حرارت کاسته شده است و هر دو طرف با عقلانیت و احتیاط بیشتری با یکدیگر روبرو میشوند. این آرامشدن فضا و آتشبس را میتوان به روشنی در رفتار امثال دکتر داوری دید. دکتر داوری از دفاع همیشگی و سرسخت از فردید و از سرشاخ شدن با پوپریها فاصله گرفتهاست و در مستند «تئوریسین خشونت» میبینیم که تا حدودی نگاه انتقادی به فردید دارد و بهخصوص در مورد نظر فردید به هدایت، آشکارا منتقد فردید است. شخصاً انتظار داشتم که دکتر داوری دفاع بیشتری از فردید داشته باشد. با اینکه میدانستم او از شور و حرارت دهه هفتاد فاصله گرفته است اما انتظار نداشتم تا این حد نسبت به فردید در موضع انتقادی قرار بگیرد.
«تغییر رویکرد دکتر داوری باعث شده تا حدودی از کشاکش بین این دو قطب از این سو کاسته شود، ولی دکتر سروش همچنان صفبندی و اتهامهای شدید سابق را دارد و در مستند «حیات شگفت انگیز» که سروش حضور بیشتری در آن دارد، میبینیم همان حرفهای سابق را تکرار میکند. کم اهمیت شدن روشنفکری دینی در دهه ۹۰ از دیگر عوامل کمرنگ شدن دوقطبی فردیدیها و سروشیهاست. روشنفکری دینی هژمونی و تسلط خود بر فضای فکری و سیاسی ایران را از دست داده و هر چه این کمرنگی بیشتر میشود، در حقیقت چالش هایدگریها و پوپریها نیز معنای خود را از دست میدهد.»
«حیات شگفت انگیز» یک سر و گردن بالاتر است
این کارشناس حوزه تاریخ و اندیشه با مقایسه کیفیت ساخت هر دو مستند میافزاید: مساله دیگر نوع پرداخت و ساختار این دو مستند است. از این منظر «حیات شگفت انگیز» یک سر و گردن بالاتر است. چون از تحقیق و پژوهش گستردهتر و منسجمتری برخوردار است و صرفاً چند گفتوگو و مونتاژ آنها در کنار هم نیست؛ بلکه داری یک سیر روایی چارچوبمند از پیش طراحی شده است. فقدان این مسأله یکی از چالشهای مستند پرترههایی است که در سالهای اخیر بسیار ساخته میشود. از «قائم مقام» که در مورد آیتالله منتظری ساخته شدهاست، تا مستند «راه طی شده» در مورد مهندس بازرگان. در تمام این کارها یکی از آفتها عدم استفاده از ساختار روایی منسجم و متکی بر تحقیقات روشمند است و صرفاً به گفتوگو با افراد مختلف و کنار هم قرار دادن آنها اکتفا کردهاند. در حالیکه کار اصولی این است که مستندساز ابتدا برای خود ساختار روایی منسجمی طراحی کند و سپس گفتوگوها را در آن ساختار تعریف کند. یکی از مستند پرترههای خوب سالهای گذشته، «توران خانم» است که توسط رخشان بنیاعتماد و مجتبی میرتهماسب ساخته شده و در مورد دو سال پایانی عمر «توران میرهادی» است. مستند پرتره دیگری که از روایت قابل توجهی برخوردار است مستند «بنیانگذار محک» ساخته محسن عبدالوهاب است که چگونگی تشکیل و موفقیت بزرگترین مؤسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) توسط «سعیده قدس» را روایت میکند. این دو کار نمونههای بهتری از مستندهای شخصیت محور هستند. مستندهای سیاسی غالباً بر گفتوگوی صرف تکیه میکنند و همین پاشنه آشیل این دست کارها است.
مهمترین جدال اخیر دوقطبی «ایرانشهری» و «جهانشهری» است
وی در ادامه میگوید: گفتیم که ضد و خورد بین پوپریها و هایدگریها کم شده ولی این به معنای از بین رفتن چالشها و جدالهای پر حرارت در فضای فکری نیست. این چالشها در دهه نود به سوی دیگری کشیده شده و در شکلهای دیگری بازتولید شدهاست. مهمترین جدال سالهای اخیر دوقطبی «ایرانشهری» و «جهانشهری» است. ایران شهری در معنایی که دکتر طباطبائی به کار می برد و جهانشهری به معنی نگاه چپ که بهنوعی نگاه جهانشهری است.
اندیشه لیبرالی در ایران هرگز نماینده قدرتمندی نداشت
وی میافزاید: البته من از تقسیمبندیهای موجود اباء دارم و ترجیح میدهم برای توضیح چالش فعلی از عناوین لیبرال و نئولیبرال یا چپ استفاده نکنم. اگرچه سنت چپ در ایران معاصر سوابق قابل توجهی دارد ولی امروز حزب و گروه رسمی که نماینده اندیشه چپ باشد در ایران نداریم و یا شاید امکان وجود داشتن آن نیست. از طرفی اندیشه لیبرالی در ایران هرگز نماینده قدرتمندی نداشت که بتوانیم از سنت لیبرالی در ایران سخن بگوییم. افراد، چهرهها و گروههایی بودند که میتوان با اغماض آنها را به لیبرالیسم منتسب کرد. افرادی مثل فروغی و علی امینی و در این سو مهندس بازرگان و نهضت آزادی به نوعی گرایش لیبرالی داشتند، ولی هیچکدام خود را نماینده لیبرالیسم و یا مروج آن معرفی نکردند و برای آن تلاش نکردند.
مومیوند در پایان میگوید: مهندس بازرگان و نهضت آزادی نیز فرصت آن را پیدا نکردند که در زمینه تثبیت لیبرالیسم گامی بردارند. از طرف دیگر دولت هاشمی رفسنجانی را به صرف تن دادن به قواعد صندوق بینالمللی پول و دیگر نهادهای اقتصادی بینالمللی برای دریافت وام و تسهیلات نمیتوان لیبرال نامید. از این رو من از عنوان ایرانشهری و جهانشهری استفاده میکنم و به نظرم این استفاده درستتر است. بنابراین دوقطبی پوپری و هایدگری در شکل دیگری در فضای کنونی بازتولید شده است. نقد صریح، قاطع و شفاف طیفهای مختلف فکری توسط یکدیگر امر مبارکی است که ضامن پویایی، رشد و بلوغ فکری است، اما نقد را نباید به ابزاری برای تسویه حسابهای شخصی و قبیلگی تبدیل کرد که در این صورت رفتارهای احساسی و دو قطبیهای استادیومی تداوم پیدا می کند و این سنخ نقد نه تنها موجب پویایی نیست بلکه تبدیل به ابزار سرکوب میشود. تبدیل نقد به سلاحی برای سرکوب، میراثی است که از حزب توده به یادگار مانده است.
نظر شما