شناسهٔ خبر: 40323631 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اقتصاد آنلاین | لینک خبر

سرانجام مبهم تصمیم مجلس درباره منع کودک‌همسری

لاجوردی، نماینده مجلس یازدهم، معتقد است منع کودک‌همسری اولویت جامعه نیست. سیاووشی، نماینده مجلس دهم اما می‌گوید منع ازدواج کودکان یک مطالبه عمومی برای حمایت از حقوق کودکان است.

صاحب‌خبر -

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، «منع کودک‌همسری اولویت ما نیست» این تیتر صحبت‌های جنجالی زهره‌سادات لاجوردی است، زنی که قرار است از حقوق زنان در مجلس یازدهم دفاع کند. یکی از طرح‌های اصلی نمایندگان مجلس دهم و به‌خصوص فراکسیون زنان این بود که قانون منع کودک‌همسری را به تصویب برساند و حداقل سن ازدواج را برای دختران 13سال تعیین کند. این قانون به تصویب نرسید و حالا مسئله مهم این است که مجلس یازدهم چه نگاهی به این طرح و این مسئله خواهد داشت.

پاسخ لاجوردی افکارعمومی را مبهوت کرده است: «کودک‌همسری به هیچ عنوان مسئله اساسی و مهمی در کشور ما نبود. آن چیزی که اسلام با آن مخالف است، ازدواج اجباری است. اگر دختری به بلوغ فکری و جسمی رسیده باشد، از نظر ما مشکلی ندارد و نمی‌توانیم برای ازدواج سن تعریف کنیم.» 

پیش از اینکه مجلس دهم پیگیر منع کودک‌همسری شود، کسانی که با آسیب‌های اجتماعی سروکار دارند، برایشان تلاش برای جلوگیری از ازدواج کودکان دغدغه بود. شاید سال‌ها قبل بیشتر افرادی که با این قشر درگیر بودند، متوجه آسیب‌‌هایی می‌شدند که کودکان را پس از ازدواج تهدید می‎‌کرد. کودکانی به اجبار خانواده در سن پایین تن به ازدواج می‌دادند اما با مطرح شدن این آسیب‌ها در فضای مجازی، افکار عمومی هم درگیر شد و این همه‌گیر شدن موضوع، مجلس را هم وادار کرد تا طرحی را به نفع کودکان مطرح کند، طرحی که به نتیجه نرسید.

«طیبه سیاووشی»، نماینده مجلس دهم که پیگیر طرح منع کودک‌همسری بود، درباره صحبت‌های لاجوردی  می‌گوید: « این طرح از مطالبات عمومی بود و حالا با مطرح شدن این صحبت‌ها و با تخریب کسانی که در مجلس قبلی بودند، بخشی از نظام هستند و آمده بودند به نفع مردم کار کنند، دستاوردی به جز هیاهوی رسانه‌ای به‌دست نخواهد آمد. حوزه زنان نیازمند تلاش است و این تلاش می‎تواند به نفع جامعه زنان و کودکان باشد، خانم لاجوردی می‌تواند در حوزه‌هایی که خودش صلاح می‌داند، کار کند، نه اینکه فراکسیون زنان را متهم کند و به 140نفری که به فوریت طرح رأی دادند، فارغ از اینکه اصلاح‌طلب بودند یا اصولگرا، بگوید مبانی اصول دینی را نمی‌دانید.»

 سیاووشی حمایت از کودکان را مطالبه مردم می‌داند: «کودک‌همسری دغدغه مردم است، جامعه به‌شدت از مشکلات کودکان متاثر می‌شود. درست نبود در شروع کار مجلس یازدهم فضایی ایجاد شود که جامعه را متاثر کند به‌خصوص اینکه به تازگی کلیپی از یک مرد در فضای مجازی پخش شد که ادعا می‌کرد دختر 9ساله‌ای را صیغه کرده است.» 

این نماینده مجلس داستان دختری را تعریف می‌کند که در 11سالگی به‌خاطر اعتیاد پدرش مجبور شد با مرد 50ساله‌ای ازدواج کند: «زن اول این آقا می‎گفت هر روز صبح از این دختر بچه می‌پرسیدیم چه می‌خواهی و دختر می‌گفت دوست دارد پیش مادرش برگردد. کسی که دختر بچه دارد، این مسائل را حس می‌کند. دختری که همه حواسش به مادرش است، چطور زندگی زناشویی را در سنین کودکی ادامه بدهد؟» 

این دختر خوش شانس بود که با پیگیری‌ها نزد خانواده بازگشت، اما آسیبی که این ازدواج به او زد، با بازگشت به خانه از بین رفت؟ 

سیاووشی می‌گوید: «من از سیستان و بلوچستان، از خراسان و... دیدن کردم و الان به این فکر می‌کنم که چطور  دیدن آن بچه‌هایی را که در سن پایین ازدواج کرده و آسیب دیده بودند، تحمل کردم. در مناطق حاشیه‌ای تهران، هستند دختران نوجوانی در سنین 15سالگی که با یک بچه رها شده‌اند و نیازمند این هستند که خیریه‌ای به آنها کمک کند.»

سرنوشتی که تکرار می‌شود

یکی از زنانی است که در کودکی همسر شده حتی یک سال بالاتر از سنی که قرار بود حداقل سن ازدواج باشد، ولی بعد از 29سال که خاطراتش را مرور می‌کند اشک می‌ریزد، اشک برای دردهای خودش و اشک برای آنچه در انتظار دخترش است. اسمش را نمی‌گوید: «هر اسمی که دوست داری رویم بگذار.»

او در 14سالگی ازدواج کرده: «پدر و مادرم هر دو اعتیاد داشتند. هروئین مصرف می‌کردند. دایی‌ام واسطه شد و شوهرم را معرفی کرد. دایی‌ام ‌هم دختری به سن من داشت. اما چون پدر و مادر من مشکل داشتند، خواستگار را به من معرفی کرده بود. 20 سال از من بزرگ‌تر بود، اختلاف 20 سال سن خیلی زیاد است. فکر می‌کردم چون پدر و مادرم اعتیاد دارند و شرایط خانه ما خوب نیست، کسی با من ازدواج نمی‌کند و به‌خاطر همین قبول کردم.»

از شوهرش وحشت داشته: «ازش می‌ترسیدم. یک‌بار لباس‌هایش را شسته بودم و رنگ‌ها با هم قاطی شده بود. از ترسم از اتاق بیرون نمی‌آمدم. او داد می‌زد و من پشت پرده قایم شده بودم. از تهران به شاهرود رفتیم و با مادرش در یک خانه زندگی می‌کردیم. از روز سوم ازدواج مادرش گفت که باید همه کارهای خانه را من انجام بدهم. تا آن موقع حتی بلد نبودم سماور را روشن کنم. مدرسه می‌رفتم و درس می‌خواندم.» 

نه تنها کار خانه که مفهوم ازدواج را هم نمی‌دانست: « از شب اول گفت نباید بچه‌دار شوی و قرص ضدباری بخور. هیچ‌چیزی درباره بارداری و قرص نمی‌دانستم. بعد یک ‌ماه بچه‌دار شدم.»

شوهر او ساکن آلمان بود و زندگی مشترکشان تنها 3 ‌ماه طول کشید: «فهمیدم که شوهرم 2 زن دیگر هم دارد، یکی در ایران و یکی در آلمان. رفت آلمان و برای من هم دعوت‌نامه فرستاد. با پدرم رفتم که پاسپورت بگیرم. متوجه شدم زنی که در ایران داشته، از او شکایت کرده است. از این زن 2 دختر داشت. زمانی که می‌خواستم پاسپورت بگیرم، گفتند به سن قانونی نرسیدی و نمی‌توانی پاسپورت بگیری. درحالی‌که در همان سن به من اجازه ازدواج داده بودند. گفتند باید همسرت باشد و به‌عنوان همراه بهت پاسپورت بدهیم. همسرم که فهمیده بود ممنوع‌الخروج است و برنگشت. غیابی طلاق گرفتم. موقع طلاق هنوز 18سالم نشده بود. قانون اجازه طلاق نمی‌داد. تقاضای رشد دادم و جدا شدم. بچه را هم از من گرفتند. هنوز شیرخواره بود که از من جدایش کردند. فکر کنم الان 28سالش باشد. اصلا نمی‌دانم کجاست و چه کار می‌کند.»

مشکلاتش بعد از طلاق بیشتر هم شد: «بعد از طلاق برگشتم خانه پدرم. آمدم تهران. همه می‌دانستند طلاق گرفته‌ام و همه همسایه‌ها و اقوام به چشم زن بیوه به من نگاه می‌کردند، زنی که هنوز 18سالش هم نشده بود. 6‌ماه بعد پدرم فوت کرد. چند جا سر کار رفتم. محیط خانه خیلی بد بود. برادرهایم مجبورم کردند با یک مرد افغان ازدواج کنم.»

حالا داستان زندگی مادر برای دخترش در حال تکرار شدن است. دختر تازه 14سالش شده ولی چند سالی است که مادر می‌جنگد تا دختر را از ازدواج منع کند: «شوهرم مرد خوبی است، ولی مریض است. 3 تا پسر دارم، 2 تا از آنها اعتیاد دارند. 2 دختر هم دارم. چند سال درگیر این هستم که دختر بزرگم از خانه فرار نکند. می‌خواهد از خانه برود تا با یکی ازدواج کند.» او هم فکر می‌کند از خانه که برود، از همه بدبختی‎ها ‌خلاص می‌شود: «داستان زندگی خودم را مدام برایش تعریف می‌کنم تا متوجه شود که چه چیزهایی در انتظارش است. اما قانع کردنش سخت است.»

قانون به تنهایی بازدارنده نیست

جیران باریکانی - مددکاراجتماعی

 کودک‌همسری بیشتر در خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که دچار فقر فرهنگی و مالی هستند. در این موضوع با دو پدیده سر و کار داریم. نخست ازدواج اجباری کودکان است که توسط خانواده انجام می‌شود و پدر نقش پررنگی در آن دارد. دوم خود دختران هستند که برای ازدواج از خانه فرار می‌کنند. در بیشتر خانواده‌هایی که تمایل به کودک‌همسری وجود دارد علت اصلی فقر مالی شدید است.دلیل فرار این دختران از خانه، شرایط نامناسب خانواده است. دختران در سنی هستند که تصور می‌کنند اگر ازدواج کنند و از خانه بروند، شرایط بهتری پیدا می‌کنند. رفتار خشن و نامهربانانه پدر و مادر، فشاری که از طرف برادران معتاد تحمل می‌کنند، گاهی دیدن روابط نامشروع پدر و مادر و... آنها را مجبور می‌کند که از خانه فرار کنند. این دختران راه پیشگیری را هم بلد نیستند و بیشترشان در روزهای اول رابطه بچه‌دار می‌شوند. اگر از همسرشان جدا شوند، به‌خاطر ضربه‌ عاطفی که دیده‌اند به سمت اعتیاد و مشروبات الکلی کشیده می‌شوند. اگر هم در همان زندگی بمانند، بعد از یک مدت با خود همسرشان مواد‌مخدر و مشروبات الکلی استفاده می‌کنند. در این خانواده‌ها خیانت هم زیاد دیده می‌شود. هم زن و هم مرد به هم خیانت می‌کنند. این خیانت، بیماری‌های مقاربتی، هپاتیت، ایدز و زگیل تناسلی را بین آنها افزایش می‌دهد.

علاوه بر فقر مالی، فرهنگ مالی هم  در این خانواده‌ها بیداد می‌کند. زن 22ساله‌ای را می‌بینی که هشتمین بچه‌اش را باردار است. اسم پیشگیری را هم تا حالا نشنیده. این زنان به رسانه‌ و آموزش دسترسی ندارند. تنها رسانه‌ای که دارند، تلویزیون است. در تلویزیون هم که آموزش خیلی محدود است. بچه‌هایی هم که در این خانواده‌ها به دنیا می‌آیند، شرایط مناسبی ندارند. آنها یا فروخته  یا در بیمارستان رها می‌شوند. بعضی از این بچه‌ها هم دست پدرومادربزرگ‌ها می‌افتند و از آنها بیگاری می‌کشند. چون که پلیس کمتر به بچه‌ها مشکوک می‌شود، برای فروش مواد از این بچه‌ها استفاده می‌کنند. دختربچه‌ها هم به سن 10سالگی که می‌رسند یا از خانواده فرار کرده و ازدواج می‌کنند یا به ازدواج اجباری تن می‌دهند و این چرخه مدام در حال تکرار است. با رشد تورم، گرانی و بالارفتن اجاره‌ها، به آدم‌هایی که در این چرخه هستند، اضافه می‌شود.

در موضوع کودک‌همسری، مسئولان کمترین همکاری را داشته‌اند. شهرداری، بهزیستی، اورژانس اجتماعی و... حاضر نیستند خیلی به این موضوع ورود کنند. مجلس قبلی دنبال تصویب قانون منع کودک‌همسری بود که به نتیجه نرسید. صرف اینکه قانونی شکل بگیرد، مشکلی حل نمی‌شود اما این قانون رؤیای ماست، ما ان‌جی‌اوها و نهادهایی هستیم که با قشر آسیب‌دیده درگیر هستیم. یک بحث این است که قانونی باید تدوین شود و یک بحث دیگر این است که اجرای این قانون باید پیگیری شود. مجلس دهم به‌دنبال این بود که ازدواج دختران زیر 13سال را ممنوع کند که نتوانست این قانون را به تصویب برساند. اما واقعا دختر 13ساله به بلوغ رسیده؟ دختری که تا 18سالگی نمی‌تواند رأی بدهد، پشت فرمان بنشیند و... چطور می‌تواند برای مهم‌ترین اتفاق زندگی‌اش تصمیم بگیرد؟ 

الان گفته می‌شود که دولت خودش ازدواج زیر 13سال را برای دختران منع کرده اما این قانون می‌تواند مانع ازدواج کودکان شود؟ به‌نظر نمی‌رسد این ممنوعیت کمکی کند. نهایتش این است که این ازدواج‌ها بدون اینکه جایی ثبت شود، انجام می‌شود. این ممنوعیت هم به قانون نیاز دارد و هم به فرهنگ‌سازی.

نظر شما