شناسهٔ خبر: 39290828 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رکنا | لینک خبر

گفت‌وگو با مامای فداکار پلدختری / او 20 فروردین قرار بود عروس شود + تصاویر

رکنا: می‌گویم: با این تماس‌های 24 ساعته مادران باردار با تلفن همراهتان، باید گفت خدا به خانواده‌تان صبر بدهد... می‌خندد و انگار چیزی در ذهنش جرقه زده‌باشد، می‌پرسد: «امروز چندم بود؟» می‌گویم: 20 فروردین. سری تکان می‌دهد و با خنده می‌گوید: «امروز قرار بود جشن عروسی من باشد...»

صاحب‌خبر -

به گزارش رکنا، «امروز چندمه؟ 20 فروردین؟ امروز قرار بود روز جشن عروسی من باشه...» می‌خندد و انگار نه انگار اتفاق خاصی افتاده باشد، می‌رود دنبال ادامه حرف‌هایش درباره طرح دقیق شبکه بهداشت شهرستان «پلدختر» برای مقابله با ویروس کرونا و تشریح نتیجه درخشانی که حاصل زحمات کادر درمانی و همراهی کم‌نظیر مردم شهر بوده؛ «ابتلای فقط 15 نفر به ویروس کرونا.»

«گلنار لرستانی راد»، مامای خستگی‌ناپذیر پلدختری که سال گذشته و در جریان امدادرسانی به همشهریان سیل‌زده‌اش هم با فعالیت‌های شجاعانه‌اش با آن «گَرگَر» معروف حسابی خبرساز شد و به‌پاس همان تلاش‌های ارزشمندش به عنوان مامای نمونه کشور انتخاب شد، امسال در ماجرای شیوع ویروس کرونا، جلوه دیگری از خودگذشتگی برای حفظ جان و سلامت همنوعانش را به نمایش گذاشته است. درست در روزی که قرار بود او در لباس سپید عروس، نگین جمع اقوام و دوستانش باشد، با او به گفت‌وگو نشستیم و او در لباس ماما و مسئول مرکز بهداشت شماره 2 شهری (شهید رحیمی) شهرستان پلدختر در استان لرستان، برایمان از نتایج شیرین مبارزه تخصصی، دقیق و مسئولانه همکاران و همشهریانش با ویروس ناخوانده این روزها گفت.

وقتی کرونا روی سیل و زلزله را سفید می‌کند!

«اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم عید سال 99 اینطور رقم بخورد. با خودم فکر می‌کردم در تعطیلات نوروزی امسال با فراغ بال می‌نشینیم و خاطرات عید عجیب پارسال و ماجرای سیل وحشتناکش را مرور می‌کنیم. اما کرونا کاری کرده که اگر الان بگویند سیل آمده، هیچ‌کدام از ما دیگر نه می‌ترسیم و نه نگران می‌شویم...!»

خانم ماما متوجه تعجبم شده که بی‌معطلی دنبال حرفش را می‌گیرد و می‌گوید: «من در ماجرای زلزله کرمانشاه هم به‌عنوان امدادگر حضور داشتم. با غم و مصیبت‌هایی که آنجا می‌دیدم، با خودم می‌گفتم: هیچ‌چیز بدتر از زلزله نیست. گذشت و پارسال با آن سیل شدید و ویرانگر در شهرمان مواجه شدیم. آن روزها حجم تخریب‌ها آنقدر بالا و شرایط آنقدر سخت بود که با خودم می‌گفتم: دیگه سخت‌تر از سیل نداریم. اما کرونا در این 50 روز کاری کرده که می‌گویم از زلزله و سیل خیلی سخت‌تر است. پارسال وقتی آب فرونشست و به خودمان آمدیم، به چهره مردم که نگاه می‌کردم، با تعجب از خودم می‌پرسیدم: چرا هیچ‌کس ناراحت نیست؟! همه سراغ خانه‌هایی که سیل همه‌چیزش را با خود برده‌بود، رفتند و با خوشحالی در کنار هم شروع کردند به تمیز کردن. می‌دانید رازش چه بود؟ همه مردم کنار هم و شبیه هم بودند و به هم قوت قلب می‌دادند. می‌گفتند: "درست است سیل تمام دار و ندارمان را برده اما خدا را شکر، عزیزانمان زنده و سلامت و در کنارمان هستند." و کرونا همین را از ما گرفته و اجازه نمی‌دهد با خیال آسوده در کنار هم باشیم.»

«گلنار لرستانی» مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «آن روزهای بعد از سیل که همه راه‌های ارتباطی تخریب شده‌بود، هر وقت مادر بارداری دچار مشکل می‌شد، راحت می‌رفتم بالای سرش و به او رسیدگی می‌کردم. منطقه صعب‌العبور هم اگر بود، سوار "گَرگَر" می‌شدم و می‌رفتم. شب و نصفه‌شب هم اگر بود، مشکلی نداشتم. اما حالا کرونا دست‌وپایمان را بسته و با اینکه من و همکارانم همچنان آماده‌ایم هر لحظه و هرکجا لازم باشد، بالای سر بیماران و به‌ویژه مادران باردار برویم، اما خیلی باید احتیاط کنیم چون نگرانیم خدای نکرده خودمان ناقل باشیم و ناخواسته برای آن عزیزان مشکل‌ساز شویم.»

پیشگیری کردیم تا کار به درمان نرسد

اگر بازار ویروس کرونا امروز به لطف خدا در شهر پلدختر حسابی کساد است، رازش را باید در اقدام به‌موقع و کارشناسانه اهالی شبکه بهداشت این شهر جست‌وجو کرد. لرستانی برمی‌گردد به اوایل اسفند و اولین روزهایی که سر و کله یک مهمان ناخوانده در کشور پیدا شده‌بود و می‌گوید: «از همان روزهای اول شیوع ویروس کرونا، در شبکه بهداشت پلدختر، اطلاع‌رسانی و آموزش به مردم را شروع کردیم. علاوه‌براین، قبل از هر چیز، آمدیم گروه‌های حساس را دسته‌بندی کردیم. در سه گروه تعیین‌شده در این زمینه یعنی زنان باردار، بیماران زمینه‌ای و سالمندان، زنان باردار در اولویت قرار گرفتند. شاید برایتان سئوال ایجاد شود که چرا؟ به این دلیل که سیستم ایمنی زنان باردار، ضعیف‌تر است و بنابراین آن‌ها در مقابل تهدیدی مثل ویروس کرونا، آسیب‌پذیرترند. ضمن اینکه اگر خدای نکرده برای این افراد مشکلی پیش بیاید، برای بهبودش امکان مانور دارویی نداریم چون ممکن است دارو روی جنین تأثیر سوء بگذارد. علاوه‌براین، سرفه، تب، لرز و تنگی نفس در حالت عادی هم می‌تواند برای مادر باردار خطرناک باشد و در صورت تشدید حتی می‌تواند باعث زایمان زودرس، سقط جنین یا ایجاد جهش در جنین شود. بنابراین، زنان باردار در اولویت رسیدگی قرار گرفتند.

در مرحله بعد هم با دیگر گروه‌های حساس و پرخطر تماس گرفتیم و آن‌ها را برای مواجهه با ویروس کرونا توجیه و آماده کردیم.»

غربالگری شهر به دور دوم رسید

«از دیگر فعالیت‌هایی که در پلدختر با جدیت پیگیری شد، موضوع غربالگری اهالی شهر و روستاهای اطراف در زمینه ویروس کرونا از طریق سامانه 4030 بود. از اسفندماه 98 کار این سامانه شروع شد و یک دور غربالگری کامل از همه ساکنان شهر پلدختر و تمام ساکنان روستاهای اطراف انجام شد. خوب است بدانید از امروز 20 فروردین، دور دوم غربالگری کرونا در پلدختر آغاز شده‌ایت.»

مسئول مرکز بهداشت شماره 2 شهری (شهید رحیمی) شهرستان پلدختر انگار نکته مهمی یادش آمده‌باشد، می‌گوید: «در کنار همه این ملاحظات ویژه، بحث واکسیناسیون نوزادان را هم طبق برنامه و به‌طور جدی پیگیری کردیم. با توجه به اینکه بعد از انجام واکسیناسیون، تب خفیفی در نوزاد ایجاد می‌شود و تب هم یکی از علائم ابتلا به کرون است، بعضی از والدین می‌ترسیدند نکند این مسئله مشکلی برای نوزادشان به وجود بیاورد. اما توضیح می‌دادیم دلیلی برای نگرانی وجود ندارد و آن‌ها را قانع می‌کردیم که اتفاقاً واکسن برای فرزندشان ایجاد ایمنی می‌کند. وقتی هم اطمینان می‌دادیم در شرایط استریل و کنترل‌شده و با استفاده از وسایل یکبار مصرف واکسیناسیون را انجام می‌دهیم، خیالشان راحت می‌شد.»

ورود ممنوع؛ از نیمه اسفند تا اطلاع ثانوی

«از وقتی مشخص شد مهم‌ترین راهکار برای قطع زنجیره شیوع ویروس کرونا، ماندن در خانه و کاهش و قطع ترددهای شهری و بین شهری است، تلاش‌های مدیران شبکه بهداشت پلدختر در این زمینه شروع شد. با توجه به اینکه پلدختر، دارای مناطق سرسبز و خوش آب و هواست، یکی از مقاصد عشایر عزیز است و هر سال در شروع فصل بهار، تعداد زیادی از عشایر وارد این شهر می‌شوند. امسال با توجه به شرایط خاصی که شیوع کرونا به وجود آورد، با رایزنی‌های فراوان آقای میرهاشمی، مدیر کل بهداشت پلدختر و دیگر مسئولان شهر و فرمانداری، مقرر شد کوچ عشایر به شهر پلدختر به تعویق بیفتد و این عزیزان تا پایان این شرایط در هر منطقه‌ای که حضور دارند، همان‌جا مستقر شوند. خوشبختانه با همکاری همه‌جانبه‌ای که انجام شد، این موضوع عملی شد و کمک بزرگی به کنترل ترددها در شهر کرد.»

روایت گلنار لرستانی از اجرای دقیق طرح کنترل ترددها به شهر، در ادامه جالب‌تر هم می‌شود: «به‌طور کلی، تقریباً از نیمه اسفند 98، جلوی ورود هر فرد غیر بومی به شهر و همچنین ترددهای بین شهری اهالی پلدختر گرفته‌شد و باید بگویم همکاری مردم با مجریان طرح، واقعاً عالی بود. آن‌ها وقتی از موارد نقض این طرح مطلع می‌شدند، خودشان به ما اطلاع می‌دادند. مثلاً یک‌بار یک نفر تماس گرفت و گفت: "همسایه‌مان رفته شهرستان برای مراسم ختم یکی از اقوامش که بر اثر کرونا فوت کرده." من سریع با آن فرد تماس گرفتم و گفتم اگر می‌تواند، به پلدختر برنگردد. وقتی گفت برگشته و الان در پلدختر است، پرسیدم: تب، لرز، سرفه و گلودرد دارید؟ گفت: "فقط کمی سرفه دارم." فوری به مرکز شبانه‌روزی غربالگری ارجاعش دادیم و از او تست کرونا گرفته شد. بعد از تست هم خودم با او صحبت کردم و گفتم: نگران نباش. برو خانه و به‌هیچ‌وجه از منزل خارج نشو. مایعات فراوان هم بخور. خوشبختانه جواب، منفی بود اما با توجه به اینکه ممکن بود ناقل باشد، باید 14 روز در خانه می‌ماند. اسمش در سامانه ما ثبت شد و تا 14 روز، هر روز با او تماس می‌گرفتیم و علائمش را بررسی می‌کردیم. در نهایت هم الحمدلله سلامتش تأیید شد.»

فقط 15 مورد ابتلا به کرونا، حاصل همراهی کم‌نظیر مردم پلدختر

«همکاری مردم شهر پلدختر با کادر درمانی در ماجرای شیوع کرونا واقعاً کم‌نظیر بوده. شاید جالب باشد بدانید در شهر ما از حدود 20 اسفند، تمام مغازه‌ها به‌جز مغازه‌های فروش مواد غذایی و داروخانه‌ها و چند تعمیرگاه، بسته‌شد و تا امروز هم به همین صورت باقی مانده‌است. وقتی در آخرین روز کاری سال برای پیگیری یک کار دانشگاهی مجبور شدم به مرکز استان بروم، واقعاً شوکه شدم وقتی دیدم همه بیرون هستند و جریان عادی زندگی در شهر برقرار است. آنجا بیشتر از قبل از آگاهی مردم شهرم و همکاری‌شان با کادر درمانی لذت بردم و به آن‌ها افتخار کردم.»

خانم ماما هنوز گفتنی فراوان دارد از فرهنگ بالای مردم شهرش و همراهی آن‌ها با دلسوزان حوزه بهداشت: «اهالی پلدختر و به‌طور کلی مردم لرستان بسیار خونگرم هستند و روابط خانوادگی و فامیلی بسیاز نزدیک و گرمی دارند و خودشان را مقید به حضور در مراسم شادی و غم همدیگر می‌دانند. با این حال، وقتی اعلام شد به دلیل شرایط خاص این روزهای کرونایی، هیچ‌گونه مراسمی حتی مراسم ختم نباید برگزار شود، همه مردم شهر همراهی کردند و به عرض تسلیت‌های تلفنی اکتفا کردند. در موردی که خودم اطلاع دارم، حتی خواهر فرد فوت‌شده هم به منزلش نرفت. علاوه‌براین، با وجود تالاب‌های زیبا و مناطق سرسبز و خوش آب‌وهوا در پلدختر، هیچ‌کس از مردم شهر در روز سیزده‌به‌در هم از خانه بیرون نیامد.

نتیجه درخشان این همکاری و همراهی این است که الان پلدختر با فقط 15 مورد ابتلا، تقریباً یک شهر سفید در موضوع کرونا محسوب می‌شود. درحالی‌که شهری که در 30، 40 کیلومتری پلدختر قرار دارد، با آمار بسیار بالای ابتلا به کرونا روبه‌روست. چرا؟ چون مردم محترم آن شهر مراعات نمی‌کنند و مدام در دشت و صحرا هستند.»

مدیری که شخصاً تب‌سنجی می‌کند

اما در این میان، نقش نیروهای پرتلاش و متعهد مراکز سه‌گانه بهداشت شهر پلدختر را در حفظ سلامت شهر و مردمانش نباید فراموش کرد: «شهر پلدختر در استان لرستان به داشتن یک تیم بسیار قوی بهداشت، معروف است. برای مثال، یکی از دستاوردهای شاخص حوزه بهداشت پلدختر این است که در سیل گسترده پارسال، ما هیچ موردی از بیماری‌های واگیردار نداشتیم. موفقیت‌های حوزه بهداشت پلدختر در حد زیادی مدیون زحمات آقای "سید عباس میرهاشمی"، مدیر کل مراکز بهداشت و معاون شبکه بهداشت این شهر است. ایشان یک مدیر جهادی است و همیشه پابه‌پای نیروهایش وسط میدان است و به آن‌ها روحیه می‌دهد. پارسال در ماجرای سیل، خانه ایشان به‌کلی تخریب شد طوری‌که حتی با جی‌پی‌اس هم نتوانستند مکان آن را پیدا کنند! اما با این حال، با روحیه در میدان حاضر و مشغول خدمت‌رسانی به مردم بود.

از شروع ماجرای کرونا هم در ماشین می‌نشست، در شهر می‌گشت، میکروفون به دست می‌گرفت و با مردم صحبت می‌کرد و با اطلاع‌رسانی درباره ویروس کرونا، از آن‌ها می‌خواست در خانه‌هایشان بمانند. ایشان حتی در تب‌سنجی‌های ورودی شهر هم حاضر می‌شد و کمک می‌کرد. اینهمه فعالیت میدانی ایشان از اسفند سال گذشته تا الان در حالی است که خبر داریم مدیران بهداشت بعضی شهرها هنور هم سر کار خود حاضر نشده‌اند. نتیجه این مدیریت دقیق هم این است که از همین 15 مورد ابتلا به کرونا، فقط 4 مورد مربوط به شهر خودمان است که آن هم به دلیل مسافرت به شهر و استان‌های اطراف بوده و درواقع ویروس را با خود به شهر آورده‌اند. 5،6 مورد از موارد ابتلای شهر هم مربوط به شهرهای اطراف است و فقط چون در پلدختر آزمایش داده‌اند، جزو آمار شهر ما محسوب شده‌اند.»

وقتی مادر باردار 2نیمه‌شب تماس می‌گیرد تا به او آرامش بدهم!

کرونا، حساب و کتاب همه کارها را به هم ریخته، حتی برنامه‌های دقیق معاینات پزشکی را. خانم مامای داستان ما این را می‌گوید و با افسوس ادامه می‌دهد: «من برنامه دقیق و خاصی برای مادران باردار تحت پوشش خودم داشتم و حتی فراتر از آن برنامه مرسوم بررسی ماهانه، معتقد بودم باید هر هفته آن‌ها را ببینم و وضعیت سلامتی خود و جنینشان را بررسی کنم. اما بعد از شروع شیوع کرونا، من و همکارانم هم برنامه‌های کاری‌مان را بر اساس پروتکل‌های وزارت بهداشت تغییر دادیم. به مادران باردار اطلاع دادیم جز در موارد ضروری، به مرکز بهداشت مراجعه نداشته‌باشند. خودمان هم تا حد امکان از حضور در کنار آن‌ها خودداری می‌کنیم. این به معنای آن نیست که نمی‌خواهیم به این عزیزان رسیدگی کنیم، بلکه نگران هستیم با توجه به مراجعات متعددی که به مرکز بهداشت و مکان‌های مختلف داریم، خدای نکرده ناقل باشیم و ندانسته باعث انتقال ویروس به این مادران شویم.»

خب، با این اوصاف، مادران باردار که در اولویت گروه‌های حساس و پرخطر در زمینه کرونا قرار گرفته‌اند، چطور باید از خدمات بهداشت و سلامت برخوردار شوند؟ گلنار لرستانی در پاسخ می‌گوید: «در همان روزهای اول، از مرکز بهداشت شهید رحیمی با تمام مادران باردار محدوده تماس گرفتیم و شماره مرا به همه آن‌ها دادیم تا مدام با من در تماس باشند و در جریان وضعیت سلامتی آن‌ها قرار بگیریم. تلفن من 24 ساعته در اختیار این عزیزان است تا اگر سئوال یا مشکلی دارند، بتوانند مطرح کنند. جالب است بدانید در یکی از روزهای نوروز ساعت حدود 2 نیمه‌شب تلفنم زنگ خورد. یک خانم باردار بود که نگرانی امانش را بریده‌بود. از پشت تلفن گفت: "من استرس دارم. با من حرف بزن، بهم آرامش بده..." گفتم: باشه. و نیم ساعت درباره اینکه اگر خودش و همسرش از منزل خارج نشوند و مسائل معمول بهداشتی را رعایت کنند، هیچ مشکلی برایشان به وجود نخواهد آمد، برایش حرف زدم. واقعاً هم آرام شد. آخرش هم وقتی از روی صدای گرفته من تشخیص داد با تماسش از خواب پریده‌ام، عذرخواهی کرد و گفت: "ببخشید، آخه شیوه زندگی خودمون در تعطیلات تغییر کرده. شب‌ها تا دیروقت بیداریم و فردایش تا ظهر می‌خوابیم. فکر کردم شما هم در این ساعت بیدارید." با خنده گفتم: آگه این شیوه باعث بشه شما و دیگر همشهریان به فکر بیرون اومدن از خانه نیفتید، اشکالی نداره...

علاوه‌براین، ما از قبل، یک گروه تلگرامی داریم که مادران باردار محدوده خودمان در آن عضو هستند. هرکدام از این عزیزان سئوالی داشته‌باشد، در گروه مطرح می‌کند و من در یک ساعت مشخص، به گروه سر می‌زنم و سئوالات را جواب می‌دهم. بعد از شروع ماجرای کرونا، یک گروه ویژه هم در واتساپ تشکیل دادم تا خانم‌های باردار شرح وضعیت خودشان را در آن گروه ارسال کنند و من بتوانم سلامتشان را بررسی کنم. به‌این‌ترتیب، کاملاً مشخص می‌شود چه کسی نیاز به مراجعه حضوری به مرکز بهداشت دارد و چه کسانی لازم نیست از منزل خارج شوند.

حتی با توجه به اینکه من مدرک "زایمان فیزیولوژیک"(زایمان طبیعی، بدون مداخلات دارویی و با کمترین تماس دست ماما) را دارم، به همه مادران باردار در شهر و روستا گفته‌ام اگر در این شرایط شیوع کرونا از حضور در بیمارستان می‌ترسند، چنانچه تمایل داشته‌باشند و شرایط منزل را فراهم کنند، من می‌توانم زایمانشان را در خانه خودشان انجام دهم.»

عروس خانم رفته بالای سر بیماران

عروسی بماند برای بعد از شکست کرونا

می‌گویم: با این تماس‌های 24 ساعته مادران باردار با تلفن همراهتان، باید گفت خدا به خانواده‌تان صبر بدهد... می‌خندد و انگار چیزی در ذهنش جرقه زده‌باشد، می‌پرسد: "امروز چندم بود؟" می‌گویم: 20 فروردین. سری تکان می‌دهد و با خنده می‌گوید: "امروز قرار بود جشن عروسی من باشد..." و بعد انگار هیچ اتفاق خاصی نیفتاده باشد، می‌خواهد برود سراغ توضیح باقی فعالیت‌های مرکز بهداشت که حرفش را قطع می‌کنم و می‌گویم: جدی گفتید؟! واقعاً اگر ماجرای کرونا نبود، امروز روز جشن ازدواج شما بود؟ با خنده می‌گوید: «بله. قرار بود باغ خانواده همسرم در اراک را برای برگزاری مراسم ازدواجمان آماده کنند. اما من از ابتدای اسفند سال گذشته وارد طرح مقابله با کرونا شدم و دیگر از هفته آخر اسفند با توجه به شرایط کشور، برایمان مسجل شد امکان برگزاری مراسم ازدواجمان فراهم نخواهد شد. اینطور بود که دیگر کارهای آماده‌سازی مراسم را پیگیری نکردیم. فقط هم عروسی ما نبود. مراسم ازدواج برادرم هم که 7 فروردین بود، منتفی شد.»

می‌پرسم: آخرین باری که همسرتان را دیدید، کی بود؟ کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «قبل از عید. ایشان در اراک است و من در پلدختر و مشغول کار. در این مدت، فقط از طریق تماس تصویری همدیگر را دیده‌ایم. راستش را بخواهید، خواهر و برادرم که الان با هم زندگی می‌کنیم را هم چندان نمی‌بینم. اغلب مواقع سر کار و در مرکز بهداشت و سرکشی‌ها هستم. وقتی هم به خانه می‌رسم، بیشتر زمان حضورم در منزل را در یک اتاق جداگانه هستم تا خدای نکرده، آسیبی به خواهر و برادرم وارد نشود. آن‌ها ناراحت می‌شوند و می‌گویند این کارها لازم نیست. اما می‌گویم: این ویروس، تعارف‌بردار نیست و تا جایی که می‌توانیم باید مراعات کنیم.»

گلنار لرستانی لبخندبرلب، جای همکارانش را خالی می‌کند و در ادامه می‌گوید: «این شرایط، مختص من نیست‌ها. همکارانم با وجود بارداری، داشتن فرزند کوچک زیر 2 سال و مسائلی از این قبیل، همگی در تمام این مدت در مرکز بهداشت حاضر شدند و حتی در تمام ایام نوروز هم مشغول کار و خدمت‌رسانی به بیماران بودند. درواقع سال ما هنوز تحویل نشده. به قول دکتر نمکی، وزیر بهداشت، عید ما بعد از شکست کروناست.»

عروس خانم رفته بالای سر بیماران

دوباره سیل، دوباره «گَرگَر»، دوباره مامای شجاع

پارسال و در جریان سیل نوروزی در شهرهای استان لرستان ازجمله پلدختر، نام گلنار لرستانی با انتشار یک فیلم خاص بر سر زبان‌ها افتاد. فیلمی که نشان می‌داد او برای رسیدگی به وضعیت مادران باردار، سوار بر "گرگر" و در شرایطی سخت، به مناطق صعب‌العبوری می‌رود که سیل، راه ارتباطی‌شان را قطع کرده است. همین کار شجاعانه و فداکارانه هم بود که عنوان مامای نمونه کشور و مامای نمونه نظام پزشکی را برای او به ارمغان آورد و بعدها سازمان جهانی بهداشت را هم واداشت با ساخت کلیپی، از تلاش‌های او قدردانی کند.

امسال و در روزهای کرونایی دوباره سیل، گذرش به روستاهای پلدختر افتاد و مامای خستگی‌ناپذیر داستان ما هم دوباره به مناطق صعب‌العبور فراخوانده شد: «خوشبختانه در مناطق صعب‌العبور، خانه بهداشت داریم که یک کارشناس بهداشت و یک ماما در آن مستقر هستند. فقط در شرایطی که به هر دلیل مامای آن منطقه در دسترس نباشد، موضوع به ما ارجاع و تقاضای ماما می‌شود. در این موارد هم اغلب من به این مناطق می‌روم. در اسفندماه 98 هم در پلدختر سیل آمد و در اثر طغیان رودخانه "کَشکان"، پل ارتباطی روستای "بُن لار" تخریب شد و راه ارتباطی روستاهای آن طرف پل را از بین رفت. در یکی از همین روزهای کرونایی به ما اطلاع داده‌شد یک مادر باردار در این روستا دچار دردهای زایمان شده و نیاز به کمک دارد. اینطور بود که من آماده شدم تا همراه یکی دو نفر دیگر ازجمله خواهرم به وسیله گرگر به خودمان را به آن روستا و آن خانم باردار برسانیم. گرگر، یک نیمکت آهنی است که به وسیله سیم محکمی دو طرف رودخانه را به هم متصل می‌کند. افراد برای رفتن به طرف دیگر رودخانه روی این وسیله می‌نشینند و سیم را برای حرکت گرگر به سمت چرخ‌های دو طرف آن هدایت می‌کنند.»

عشق به همنوع، ترس‌ها را از یادم می‌برد

«همراه یکی از همکاران و خواهرم که عضو هیئت کوهنوردی استان است و همیشه خودش و دوستانش کمک‌حال ما هستند، به وسیله گرگر به آن طرف رودخانه رفتیم. جالب است بدانید تیم کوهنوردی خواهرم و دوستانش در این ایام هم، هر شب با هزینه شخصی خودشان، تمام شهر را گندزدایی می‌کنند. علاوه‌براین، بسته‌های ارزاق را هم به در خانه خانواده‌های نیازمندی که به دلیل ماندن در خانه، کسب و کار و معیشتشان دچار مشکل شده، می‌رسانند.»

می‌پرسم: ترسناک نیست؟ سوار شدن روی آن وسیله بی‌حفاظ و حرکت روی آن رودخانه خشمگین، ترس ندارد؟ گلنار لرستانی می‌زند زیر خنده و می‌گوید: «چرا. خیلی ترسناک است. جالب است بدانید من از ارتفاع به‌شدت می‌ترسم! ارتفاع گرگر از رودخانه کشکان هم خیلی زیاد است و با شسته‌شدن کف رودخانه در اثر سیل پارسال و امسال، این ارتفاع، بیشتر هم شده. اما باور می‌کنید نه پارسال و نه امسال، اصلاً از حضور در آن ارتفاع، نترسیدم؟ خودم هم نمی‌دانم چرا! بعد از رسیدن به آن طرف رودخانه، تازه شروع یک پیاده‌روی طولانی بود که با توجه به پر بودن دست‌های ما از وسایل پزشکی و مواد غذایی که برای اهالی روستا می‌بردیم، حسابی سخت شد. اما بالاخره در نقطه‌ای از مسیر داخل محدوده روستایی، یک ماشین سر رسید و ما را به مقصد رساند.

وقتی بالای سر مادر باردار موردنظر رسیدم، دیدم خوشبختانه دردهای به‌اصلاح کاذب دارد و دچار دردهای اصلی نشده. درواقع، بیشتر ترسیده‌بود. وقتی به او دارو دادم و دقایقی کنارش نشستم و صحبت کردم، آرام شد. گفتم: ببین! الان به‌راحتی می‌توانیم هماهنگ کنیم بالگرد بیاید و تو را به بیمارستان منتقل کند. اما به نظر من، عاقلانه‌تر این است که همین‌جا در خانه استراحت کنی. فضای خانه، بهتر از فضای بیمارستان است چون آنجا محل رفت‌وآمد بیماران مختلف است و ممکن است همان فردای بستری شدن تو، یک بیمار مبتلا به کرونا را هم به بیمارستان بیاورند. خلاصه با این توضیحات، قانع شد در خانه بماند.

از او که خداحافظی کردیم، دوباره آن راه طولانی را پیاده و با گرگر برای برگشت طی کردیم. ما ساعت 15 از پلدختر به طرف آن روستا حرکت کرده‌بودیم و ساعت حدود یک نیمه‌شب برگشتیم.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

فارس

نظر شما