نظم جدید، دنیای جدید
کمتر سیاستمداری این فکر از مخیلهاش میگذرد که در عصر ارتباطات روزی باید برای قطع اجباری ارتباطات برنامهریزی قهرآمیز کند. اقتصاد جهانی هم که با ترویج نسلهای جدید فناوری بهخصوص هوش مصنوعی و اینترنت، در حال برنامهریزی برای یک جهش بزرگ بود حالا با رکودی مواجه شده است که پایان این رکود معادلات اقتصاد جهانی را دچار تزلزلهای مهم خواهد کرد و البته هستند صنایعی که شاید دیگر جهان پس از کرونا را نبینند. شاید بتوان معادلات بهوجودآمده در جهان جدید را حول محور نظم جدید اجتماعی ساماندهی کرد؛ نظمی که اقتصاد، فرهنگ و سیاستِ خود را دارد و تاکنون برایش اندیشهای خلق نشده است. نظام قدرت در نظم اجتماعی جدید مدل و ساختار خود را دارد و حکمرانی در نظم اجتماعی جدید مختصات خود را سازماندهی خواهد کرد.
دینگرایی جمعی
یکی از پدیدههایی که در دوره پدید آمدن کرونا نگاه جهانیان را به خود معطوف کرد، شگفتانه «بازگشت خدا» بود؛ خدایی که شاید تاکنون در نظریههای مدرن ساعتی را ساخته بود تا رهایش کند، حالا برگشته است تا مدل جدیدی از تقدیس و عبادتش را نظارهگر باشد. خدایی که حجاب مدرنیته دیدگان بشر جدید را از دیدنش عاجز کرده بود، اما از کار افتادن بخشی از این ساعت دوباره به یاد انسان فراموشکار انداخت که معادلاتی که در بستر اومانیسم حل کرده است، حالا دچار یک خطای محاسباتی فاحش شده، چراکه تمام توان و قدرت بشری بهکار گرفته شده که در مقابل ویروسی بایستد ولی هر روز عاجزتر از دیروزش میشود؛ تا به آنجا که بسیاری معتقدند جهانزیست انسان قرن 21 را میتوان به قبل و بعد از کرونا تقسیم کرد. پدیده رایج عبادت خدای فراموششده بهخصوص در تمدن غرب با ماهیت جدیدی هم بروز کرده است؛ شاید روزی نیست که خبرگزاریهای دنیا اجتماع مردمی را نشان ندهند که در حال عبادت دستهجمعی با هم هستند؛ البته به روشهای کرونایی. مردم مصر بربام خانههایشان اللهاکبر
میگویند، ایتالیاییها با هم در بالکن خانههایشان دعا میکنند، در فلسطین و الجزایر مردم در یک نقطه جمع میشوند که با هم دعا کنند و در ایران مردم برای جمعخوانی ادعیه و اذکار در یک ساعت با هم توافق میکنند. انسان تنهای مدرن حالا دینداری جمعی را تمرین میکند؛ مسالهای که تا قبل از کرونا سیاست مدرن و سکولار بر فردیت آن اهتمام داشت و بر تکفیر کلیه اجتماعات و نمادهای اجتماعی تاکید میکرد.
از بین رفتن شکاف میان دولت و حاکمیت
کرونا در ایران نشان داد که فقط وقتی میشود با شگفتانههای جدید مواجه شد که تمام ظرفیتهای کشور دست در دست هم پای کار باشند. بسیج، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و دیگر نهادهای حمایتی همچون کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، آستانهای مقدس، ستاد اجرایی فرمان امام و... وقتی پای کار آمدند، کشور توانست پیک اصلی شیوع کرونا را پشت سر بگذارد؛ برنامه اقدام مشترک داخلی که میتوانست در دیگر موضوعات اساسی کشور نیز در سالیان اخیر در صورتی که امکانش توسط دولت فراهم میشد، محقق شود. به عبارت بهتر کرونا نشان داد که در سالهایاخیر چقدر فرصتهای خوبی در مشارکت دادن توانمندیهای کشور برای حل معضلات مردم معطل مانده است.
اهمیت پیدا کردن برنامه و سیاستگذاری
کرونا و نحوه مواجهه با آن نشان داد که نظریهپردازیهای صرفا دانشگاهی و مطالعات کاملا تئوریک، چالش حکمرانی جدید است. کرونا به عنوان یک پدیده شگفتانه جهانی نشان داد که در حوزه علوم انسانی دچار معضل جدی هستیم و این حوزه غربزده در هنگامه اجرایی شدن بهواسطه ترجمهای و تقلیدی بودنش هیچ کارآمدی ندارد. مدل اصیل غربی مواجهه با علوم انسانی در شرایط بحرانی کرونا نتوانست جلوی مخاطرات این حوزه را در غرب بگیرد؛ چه برسد به ترجمه دسته چندمی و سلیقهای از آن در ایران که با مفهوم غربی آن نیز فاصله معناداری دارد. سیاست، اقتصاد، روانشناسی، اخلاق، مردمشناسی و به عبارت مختصر، کلیه علوم تحلیلگر اجتماع و انسان در غرب در برابر کرونا سر فرود آورد. حال بنگرید به شیوه و مدل سیاستگذاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران که برگرفته از همین نگاه وارداتی است. نگاهی که شاید تا قبل از کرونا اندک رمقی در خود
میدید ولی کرونا ضعف ذاتیاش در مدیریت اجتماعی را بهوضوح پدیدار کرد. حال سوال اینجاست که مدل غربی سیاستورزی که در امتحان کرونا در نظم قدیم جهانی مردود شده، چگونه قرار است در سیاستورزی نظم جدید جهانی نقش ایفا کند؟
مشارکت میدانی مردم
کرونا به جهانیان ثابت کرد که برای مقابله با شگفتانههای جدید، شاید دیگر نظام بوروکراتیک حکمرانی مرسوم نتواند موثر باشد. شاید زمان آن رسیده است که مدل مشارکت مردم در حکمرانی تغییر کند. شاید سیاست باید نقش سیاستگذاری و حاکمیت ایفا کند و میداندار حل مساله، خود مردم باشند. ایران نشان داد که تا مردم پای کار نیامدند و 70 میلیون نفر در طرح غربالگری اجتماعی شرکت نکردند، مبتلایان شناسایی نشدند، ضدعفونی معابر و میادین انجام نشده و حتی کمبود ماسک و مواد ضدعفونی جبران نشد؛ حتی بهترین برنامهها و تولیدات رسانهای برای سرگرم کردن مردم و التیامبخشی به روح خستهتر از جان مردم توسط خود مردم تولید و بازنشر شد. میدانداری مردم برای کمک به محرومان نیز چشمگیر بود. بار کمک به بسیاری از محرومان و مستضعفان به دوش خیریههای محلی مردمی بود و فضای مجازی در این دوره به کمک جهادگران این عرصه آمد. بخشیدن کرایههای منازل و مغازهها نیز اتفاق نادری بود که شاید برای اولین بار در دنیا در ایران اتفاق افتاد و مدل خوبی از مشارکت مردم در حل معضلات اجتماعی را رقم زد. مشارکت مردم در حکمرانی پساکرونا یکی از مهمترین تجربیاتی بود که برای کشور به دست آمد.
عملگرایی در سیاستورزی
حال از مشکل ماهیت سیاستورزی که بگذریم، نحوه اجرایی و عملیاتی شدن سیاستها نیز از نقاط چالشبرانگیز کرونا در ایران بود. نداشتن نقشه و توان عملیاتی کردن یک سیاست ملی و پای کار نبودن تمام اعضا و جوارح دولت در اجرایی کردن یک سیاست ملی در دوره بحران نیز از مسائلی بود که آموزگاری کرونا به ما آموخت. دولتی که یک رزمایش موفق ملی برگزار نکرده بود، در یک جنگ تمامعیار نیز نتوانست چابک و بهموقع عمل کند و تقریبا
20 روز فرصت قرنطینه و اجرایی کردن طرح فاصلهگذاری اجتماعی را دیرتر عملیاتی کرد. زمانی که در صورت استفاده از آن قطعا چشمانداز بهتری در مدیریت کرونا در مقابل کشور قرار داشت.
از جنگ قدیم تا جنگ جدید
آخرین بحران ملی که اینچنین کشور را به خود دچار کرد، جنگ تحمیلی هشتساله با صدام بود؛ جنگی که بیش از 30 سال از پایانش گذشته است، یعنی نیمی از جامعه جوان ایرانی آخرین بحران ملی که ایران با آن مواجه شده بود را ممکن است اصلا به یاد نیاورند. از این رو شگفتانه کرونا از یک جهت برای جوانان این مرزوبوم تجربه جدیدی بود تا تجربهای نو از تحمل مشکلات داشته باشند و بفهمند همیشه در بر یک پاشنه نمیچرخد. همچنین پیچیدگی این ویروس عالمگیر سبب شد تا سیاستورزان کهنهکار به این ادراک برسند که دیگر روشهای قدیم مواجهه با بحرانها کارکرد امروزی ندارد و الان سامانهها، استارتآپها و ابزارهای دیجیتال، کنترل و مدیریت بحران
میکنند و ابزار محوری برخورد با مشکلات نوین هستند؛ ابزاری که نسل جوان کشور امکان بهرهبرداری از آن را به مراتب بیشتر از نسل اولیهای انقلاب بلدند. به عبارتی اگر جوان ایرانی بتواند از سردرگمی و پیچیدگی ترسیم تصویر بزرگ اتفاقات جهان با نظم جدید به سلامت بیرون آید، حتما چابکی در تصمیمگیری و تصمیمسازی و قدرت اجرایی و هوشمندیاش در شرایط پساکرونا بیشتر به کار کشور خواهد آمد. این خصوصیات قطعا در کنار قدرت هدایت و راهبری مدیران دیروز و صاحبان تجربه امروز به دست خواهد آمد.
رنگ باختن دروغانگاری درباره سیاستهای ایران
مجموعه وقایعی که در سال 98 اتفاق افتاد، این انگاره را در ذهن بخشی از مردم ایران به کمک رسانههای عبری، عربی و غربی حقنه کرد که جمهوری اسلامی ایران در بیان واقعیتهای کشور به مردم دروغ میگوید و این ذهنیت را ایجاد کرد که باید برای دریافت واقعیتها به کانالهای غیرایرانی رجوع کنند. میزان رجوع ایرانیان به شبکههای خارجی در 6 ماهه دوم 1398 نیز موید این واقعیت تلخ است. ذهنیت خطرناک دروغگو بودن حاکمیت سبب فاصله رسانهای بخش قابل توجهی از مردم از حاکمیت شده بود. این خط رسانهای توسط معاندان انقلاب در روزهای ابتدایی اپیدمی نیز پیگیری میشد، اما تایید سازمان بهداشت جهانی از تعداد مبتلایان در ایران آب سردی بر این ذهنیتسازی مجازی ریخت. رشد نجومی تعداد مبتلایان در آمریکا و اروپا و غافلگیری شبکه بهداشت و درمان این کشورها در مواجهه با حجم گسترده مبتلایان نشان داد که همین مدعیان راستگویی و صداقت چقدر در بیان حقایق به مردمشان فریبکارانه عمل کردند.
تغییر هژمونی قدرت
مجموعه اتفاقاتی که در این چهار ماه از شیوع کرونا رخ داد، به خوبی این تصویر را در جهان ایجاد کرد که مدعیان جاهطلب قدرت جهان، چقدر در مواجهه با بحرانهای نوین حقیرند و این مستکبران همیشه تاریخ که در اداره سرزمینهای خودشان عاجزانه عمل کردهاند، نمیتوانند مدعی دفاع از صلح و ثروت جامعه جهانی باشند. شیوع غیرقابل مهار کووید-19 در آمریکا و اروپا که در اندک زمانی هژمونی قدرت غرب را به چالش کشید، خط بطلانی بر نظام تکقطبی جهانی بود. نایاب شدن ماسک و مواد ضدعفونی، فقدان مواد غذایی اولیه و حتی کمبود دستمال توالت نقطه عطف تاریخ امپراطوری آنگلوساکسونی است؛ تاریخی که پر است از یک قرن تعدی، تجاوز، قتل و غارت جهانیان برای خلق آرمانشهر غربی و آرامش پوشالی برای انسان غربی که حالا مردمش در صفهای طویل هایپرمارکتها با هم سر تامین مواد اولیه مایحتاج زندگیشان میجنگند و بیخانمانهایشان مجبورند با فاصله از هم در خیابان شبها را به صبح برسانند.
و اما تصویر جدیدی که جهان از چین و روسیه در برخورد با کرونا دید، تصویر ظهور قدرتهای جدیدی است که بهراحتی بر جایگاه قدرت بلامنازع قرن اخیر -آمریکا- تکیه خواهند زد؛ قدرتهایی که رویکرد ضدآمریکاییشان این امکان را برای انقلاب اسلامی نیز فراهم خواهد کرد که در کنار این قدرتهای نوظهور در عین استقلال و هویت کامل به اهداف بلند انسانی و اسلامیاش بیندیشد و فارغ از هرگونه وابستگی به غرب و شرق، تکیهگاه محرومان و مستضعفان عالم باشد.
وظیفه انقلابی
استقلال و خوداتکایی یکی از دستاوردهای مهم ویروس کرونا برای ایران اسلامی بود. همین اتکا به توان داخلی توانست مهار دوره پیک بحران را برای ما به ارمغان بیاورد. سیاست بهنگام تولید نیازهای اساسی کشور بهخصوص در حوزههای بهداشتی و درمانی نشان داد که اگر بخواهیم و خود را در شرایط سخت احساس کنیم، میتوانیم حتی جلوتر از برخی کشورهای مدرن غربی نیازمان را برطرف کنیم. مشارکت دادن تمام ظرفیتهای کشور در سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی، سیاستِ تجربهشدهای بود که باید در دوره پساکرونا محور مواجهه با نظم جدید جهانی تلقی شود. استفاده محوری از ظرفیتهای خودجوش جوان و مردمی، سیاست بنیادینی است که باید در قالب یک سیاست بالادستی برای حل مشکلات کشور بروز و ظهور پیدا کند و خلاقیت جوانان به همراه نیروی خارقالعاده جوانی به کمک امر مقدس خوداتکایی اقتصادی و اجتماعی کشور بیاید. مدل خوداتکایی مردم با محوریت جوانان،
نسخهای است که باید همچون ویروس کرونا ابتدا در منطقه و پس از آن برای تمام محرومان و مستضعفان جهانی تکثیر شود تا ایران اسلامی را در نظم جدید به سمت یک قدرت جهانی حرکت دهد.
نظر شما