شناسهٔ خبر: 39128058 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

یادداشت/ مهری طیبی نیا؛

امروزه مردم کنشگران حل بحران کرونا هستند

امروز کنشگران حل بحران کرونا فقط سیاست گذاران و متخصصین نیستند، بلکه خود مردم هم کنشگر اجتماعی فعال هستند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، مهری طیبی نیا دکترای جامعه شناسی فرهنگی و پژوهشگر مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی در یادداشتی با عنوان روزهای مه آلود کرونا، پیشنهاداتی برای حل این بحران ارائه کرده است:

ویروسی از سرزمین دیگری آمده و همزمان با بهار طبیعت در همه جای زندگی حلول کرده است. بر خلاف ناپیدایش، فکر می‌کردیم چند روزی مهمان ناخوانده باشد و سرکی بکشد و برود، اما اکنون برای خود مجالی یافته و نه تنها در جسم برخی از شهروندان بلکه در فضای ذهنی و روحی همه شهروندان حضور یافته و آنقدر جا برای خود اشغال کرده که دیگر جایی به حضور اجتماعی نمی‌دهد.

این ویروس در اذهان ما هم مسئول ادراکات و احساسات شبانه روزی شده و اشغال‌گری از جنس ترس، نگرانی و اضطراب شده است؛ ترس‌های مشترک و جمعی که قبلاً در بخش انکار ذهنی ما بودند، اکنون به سطح آگاهی و هوشیاری ما رسیده اند. ترس، معنای جدیدی از خود نشان می‌دهد، ترس‌هایی که شاید قبلاً در کلیت خود صرفاً محدود به فرد و خانواده و به تعبیری محلی بودند، تبدیل به ترس‌هایی در سطح جهانی و بین المللی شده اند.

همه چیز تغییر کرده، واژه‌ها متحول شده اند، نمادها متفاوت ادراک می‌شوند؛ واژه‌ها و نمادهای اجتماعی، اقتصادی و غیره هم اکنون برای ما نمادهایی شده اند که هستی انسانی را نشانه گرفته است.

دغدغه‌های اجتماعی، اکنون دغدغه نزدیک شدن و حضور از روابطی شده است که قبل از این، همواره برای توسعه و ترمیم آن هدف گذاری می‌کردیم.

آنچه این روزها تجربه می‌کنیم، احساسات، ادراکات و تفسیرهایی است که دغدغه فرهنگ، هنر، ادبیات، سیاست و اقتصاد را به دغدغه حیات خلاصه کرده است. کرونا و فوبیای کرونا این روزها تمامی ساختارهای خردو کلان را در نوردیده و در یک مقطع زمانی کوتاه که هنوز فرصت احساس، ادراک و انتخاب نداشته ایم به یکباره زندگی را بازتعریف کرده است. هنوز در شوک از دست دادن حیات قبل از کرونا، به یکباره به دوران کرونا رسیدیم.

شاید بتوان گفت این روزها چالش احساس و ادراک امنیت و اعتماد در بالای فهرست مطالبات جهانی است. مفاهمه‌ای که بواسطه آن بتوان روزهای سخت را سپری کرد و به آینده‌ای بدون دغدغه کرونا امیدوار بود.

این روزها اولویت در رفع چالش‌های، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قبلی نیست، اغلب آنها به حاشیه رفته اند و حداقل برای مدت کوتاهی از ساحت احساس و ادراک خارج شده اند، زیرا تا حیاتی نباشد، مجالی برای پردازش و جولان امور همچون ماقبل کرونا معنی دار نیست. بدین جهت هر آنچه از دایره فهم بین الاذهانی مردم فراتر رود و خواسته و ناخواسته از تقویت احساس امنیت و ادراک اعتماد، مشارکت و همدلی عدول کند، بیش از همه بر احساس ناامنی و ترس و اندوه مردم خواهد افزود. امروز حتی وسط این بحران، فرصتی برای تقویت احساس امنیت و اعتماد است که هرروز نیاز به ساختن دارد.

در پیچیدگی بحران امروز، همه نقش‌ها ضعیف شده اند، حتی کلمات نیز طعم و جذابیت قبلی خود در برابر انتشار شور زندگی را ندارند، این روزها کمتر سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند و تکثر احساسات، ادراکات، تفسیرها و چنگ زدن به هر منبع آشنا و ناآشنایی اجازه آرامش در اوج بی حضوری را نمی‌دهد.

خانه نشینی تبدیل به نوعی همزیستی مسالمت آمیز شده و خانه همه خلاقیت‌ها و توانایی‌های فردی و اجتماعی را به یکباره در خود محصور کرده است، حتی تِئوری های علمی هم روزهای بدی را می‌گذرانند. محصور و محبوس، همه چیز را می‌شنویم و انتزاعی ادراک می‌کنیم. هنوز نمی‌دانیم چه خواهد شد. تازه می‌گویند اثراتش را به تدریج خواهیم دید. روزهای مه آلودی است. نمی‌دانیم کجاییم و چقدر مانده تا تمام شود. کمتر توان دیدن و لمس کردن داریم و بیشتر توان شنیدن داریم.

در این شرایط، فقط در انتظار اخباری مفید و اثربخش هستیم که بتوانیم به آن اتکا کنیم. کلمه "تصمیم" بر صدر کلمات نشسته و ادراک اجتماعی تشنه و در انتظار تصمیم در لحظه هاست. به نظر می‌رسد، هرچه به فهم مشترک از این مخاطره نزدیک می‌شویم، نوعی از همبستگی و همسو شدن ذهنی مقدمه‌ای بر حل سریع‌تر بحران می‌شود. تصمیات، گاهی نیازمند راه‌های منحصر به فرد هستند، بنابراین، مهم درک مسئله است. تصمیم، همواره جسارت می‌خواهد و حتماً دارای ریسک خواهد بود، اما زمانی که اگر اقدامی انجام نشود شرایط وخیم‌تر می‌شود.

بنابراین تصمیم گیری سریع و اثربخش ضرورت می‌یابد. در موقعیت خاص کنونی اقتضا می‌کند که به شکلی متفاوت از قبل تصمیم گیری شود. اینکه، حداقل بدانیم فعلاً کدام کار درست است، زیرا ممکن است تصمیم‌ها بدلیل ملاحظات دیگری نتواند هدف اصلی را تأمین کند. وقتی سخن از جان انسان‌ها به میان می‌آید، این موضوع که چقدر این تصمیم قابل پذیرش باشد یا خیر و یا ملاحظاتی از این دست اهمیت ندارد، زیرا حفظ جان مردم اولویت است نه نیمه جان کردن مردم.

اکنون بررسی‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و غیره ضرورت دارند، اما فقط در راستای یک هدف، آن هم رسیدن به تصمیم مدیریت بحران. امروز سهم ارزش حیات در بالاترین نقطه نسبت به روزهای گذشته قرار دارد.

وجه دیگر تصمیم، که گام سخت آنست، اجرایی کردن و عملی کردن درست آن به منظور اثر بخش کردن آن است. از همان ابتدا باید تعهد به اجرای تصمیمات گرفته شده وجود داشته باشد و مسئولیت مسئولین و مردم به عنوان وظیفه کاری یا شهروندی تعیین شود.

مرحله آخر نیز که احتمالاً ارزیابی و بازخورد خواهد بود و مهم این است که بدانیم چقدر موفق شده ایم. این مراحل مانند یک فرایند و مسیری است که باید دقیقاً در یک هسته متمرکز انجام شود.

در اینکه تصمیم‌گیری کجا و چگونه اتفاق می‌افتد، شکی نیست که صاحبان تصمیم این قدرت را در اختیار دارند، اما احتمالاً در مرحله اجرا تصمیم گیران بر این اعتقاد هستند که ما تصمیم درست را گرفته و بخش مربوط به خود را انجام داده ایم و این مردم هستند که اکنون وظیفه خود را باید بدرستی انجام دهند. این فرض نمی‌تواند غلط باشد، اما عموماً وقتی برای عمل به تصمیم‌ها در سطح اجتماعی نیاز به مشارکت حداکثری مردم وجود دارد، یکی از وظایف مراجع تصمیم‌گیری و اجرا، ایجاد احساس امنیت و اعتماد در شهروندان برای مشارکت است. مداخله جامعه مدنی در چنین اموری نیازمند وجود سرمایه‌های غنی اجتماعی است. هیچ ادعایی مبنی بر نبودن سرمایه اجتماعی در جامعه نمی‌تواند صحیح باشد اما کاهش آن در مواقع بحران معمولاً خود را نشان داده و معنی دار می‌شود.

از آنجا که نوع مدیریت هر بحران نوعی مدیریت مشارکتی است، سه اندیشه مهم در مشارکت نهفته است. اول اینکه، مشارکت مردمی نیاز به درگیر کردن ذهن مردم به مشارکت از طریق ایجاد آمادگی ذهنی و فکری است و صرف حضور یا عدم حضور فیزیکی مردم که احتمالاً تصمیم درستی بوده ممکن است کفایت نکند و در دراز مدت نتواند به رفع کامل بحران کمک کند. بنابراین از طریق تقویت حس تعلق، نوع دوستی، احترام به حقوق شهروندان و ارتقای احساس اعتماد برای آنها می‌توان به این مهم دست یافت.

اندیشه دوم این است که جامعه مدنی اکنون باید بتواند در افکار عمومی ایجاد انگیزه کند، انگیزه برای مشارکت داوطلبانه برای حل بحران. پذیرش رفتارهای شهروندی، با داشتن یک نگرش مثبت به جامعه و به تبع آن فعالیت‌های داوطلبانه محقق می‌شوند. مسئولیت نهادهای مردمی نیز در این روزها از طریق تقویت نگرش مثبت به جامعه و انگیزه بخشی به همراه نقدهای سازنده و متصل کننده و نه منفصل کننده می‌تواند در بالا بردن و تقویت روحیه اجتماعی مؤثر واقع شود.

اعتماد در جامعه امروز، از الزامات مهم اجتماعی و زمینه ساز مشارکت است. اطمینان و اتکا دو اصل مهم اعتماد هستند. اعتماد همواره با مخاطره و حسن ظن همراه است و امری اکتسابی است. اعتماد کننده باید بتواند خطر ورود به آنچه اعتماد شونده می‌خواهد را بپذیرد. در بحران کنونی به طور طبیعی مردم اطلاع زیادی از این مخاطره ندارند و بر این اساس اعتماد سازی و تقویت آن می‌تواند گام مؤثری در مدیریت مشارکتی بحران شود. اعتماد و مشارکت مردمی سازمان‌ها و نهادهای داوطلبانه مردمی در یک رابطه متقابل می‌توانند کارگزار سرمایه اجتماعی برای مدیریت بحران شود. روابط مشارکتی اجتماعی منجر به افزایش شعاع اعتماد و شبکه سازی اعتماد می‌شود.

امروزه خطرها و مخاطرات تازه ای بواسطه مکانیسم‌های تغییر و تحول یافته در زندگی، انسان‌ها را تهدید می‌کنند، از یک سو همین امر خود می‌تواند منجر به کاهش اعتماد در سطح عام و جهانی شود و از سوی دیگر در سطح ملی و بین المللی تقویت پیوندهای مبتنی بر اعتماد را دارای اهمیت بیشتری می‌کند. بنابراین، اعتماد همواره نیاز به بازسازی و ساختن مداوم دارد. بدین گونه اعتماد و امنیت وجودی، می‌توانند سپر بلای مخاطرات شوند.

اندیشه سوم، پذیرش مسئولیت است. سپردن بخشی از وظیفه مدیریت بحران به مردم، خود گامی در راستای مدیریت مشارکتی بحران محسوب می‌شود. بر این اساس آنچه از لحاظ فرهنگی این روزها اهمیت دارد ارزش آفرینی برای مدیریت بحران است. تقویت ارزشمندی برای همدلی، نوع دوستی و ایجاد حس تعلق. جامعه به منابع اندیشه به عنوان گران‌ترین سرمایه‌های انسانی در این روزها نیازمند است. این روزها انسان‌های اندیشمند و متخصص می‌توانند با مشارکت خود حس توانمندی را به جامعه انتقال دهند. شنیدن مؤثر این اندیشه‌ها به مدیریت مشارکتی این بحران کمک خواهد کرد.

در بحران کنونی، "فاصله گذاری اجتماعی" هم در صدر واژه‌ها قرار گرفته، این فاصله گذاری فقط فیزیکی نیست، امروز نیاز به "فاصله گذاری ادراکی" هم هست. فاصله گذاری بین معتبر و نامعتبر، بین اخبار سیاسی و سیاست خبری، بین خطر و دشمنی، بین ترس و مواجهه...

بجز اینکه نیازمند حضور ذهنی حاشیه‌ها در متن هستیم، باید بتوانیم همان اندازه که فاصله گذاری اجتماعی را بیشتر می‌کنیم، فاصله گذاری ذهنی را کمتر کنیم. معنا دار ساختن موقعیت بحران برای شهروندان به آنها فرصت مشارکت و همدلی و در نهایت به زندگی معنا و مفهوم‌های جدیدی خواهد داد.

امروز کنشگران حل بحران فقط سیاست گذاران و متخصصین نیستند بلکه خود مردم هم کنشگر اجتماعی فعال هستند. اما مشارکت همه کنشگران اجتماعی وابسته به "ادراک مشترک و هم جهت از بحران" است. اگرچه قرار نیست همه بار تصمیم و اجرای حل بحران با مرجعیت سیاسی باشد، اما فعلاً تنها مرجعی که می‌تواند در ایجاد فهم مشترک ایفای نقش کند، مراجع تصمیم گیری است. هرگونه تناقض در مدیریت بحران، خدشه‌ای بر بدنه فهم جمعی و به تبع آن مخدوش شدن تصمیم است.

مشارکت مردم و جامعه مدنی این روزها با دریافت و تقویت احساس امنیت و اعتماد از صاحبان تصمیم، قطعاً بازویی قوی در شکست کرونا خواهد بود. همچنان که برخی از فعالیت‌های آنها در این روزها به عنوان مدافعان و حافظان سلامت عمومی و شهروندان مسئولیت پذیر قابل تقدیر است.

نظر شما