خبرگزاری فارس استان کردستان/شیرین مرادی؛ 21 ماه پیش گزارشی از روستای علیآباد کرفتو در خبرگزاری فارس منتشر شد، پس از انتشار این گزارش، شورای اداری شهرستان دیواندره با حضور نماینده مجلس در مسجد این روستا برگزار شد که مصوباتی برای رفع مسائل و مشکلات روستا داشت.
برای پیگیری مصوبات این شورا، مسیر سخت این روستا را در یک روز سرد برفی در پیش گرفتیم، برف جاده را پوشانده است، تابلوی روستا را که میبینم مطمئن میشویم راه روستای علیآباد را درست آمدهایم، با هزار مکافات به روستا رسیدیم، سکوتی سنگین در این روز سرد زمستانی بر این روستا سایه انداخته است.
وعدههای مسوولان شهرستان در آن جلسه را از مردم روستا سوال کردیم، از کارهای انجام شده قدردانی کردند اما از برخی وعدهها هم که فراموش شده بود، گلایه داشتند.
طرح هادی روستای علیآباد در اول راه است، کار به خاطر برودت هوا تعطیل شده است، گفتهاند بعد از فصل سرما دوباره کار استارت میخورد، بخش زیادی از پروژه هدایت فاضلاب روستا هم انجام شده است.
20 ماه از آن روز میگذرد روزی که با گزارش خبرگزاری فارس سکوت در روستای ناشنوایان شکست و مردمان روستا را به آینده روشن امیدوار شدند.
بیش از 30 نفر از جمعیت 200 نفری روستای علیآباد کرفتو ناشنوا هستند، خانوادههایی مانند خانواده کامنصور 3 ناشنوا دارد، کاعزیز، دو دختر و یکی از پسراش هم ناشنوا هستند و خیلی از خانوادههای این روستا سرنوشتی بسان کامنصور و کاعزیز دارند.
نبض روستای علیآباد را انگار از آغاز با سکوت بستهاند، میراث تلخی که تاکنون به چندین نسل این خانوارها منتقل شده است، سکوت این روستا به خاطر دوربودن آن از دنیای ماشینی امروز نیست، سکوت در علیآباد قصه عجیبی دارد داستانی از جنس مردمانی که گوش برای شنیدن و زبان برای سخن گفتن ندارند.
خانوادههای چهار تا پنج نفره که سه تا چهار نفرشان کر و لال هستند و دیگر اعضا نیز برای ارتباط با آنها مجبورند به زبان اشاره بسنده کنند و این زنجیره سکوت همچنان در این آبادی استمرار دارد.
20 ماه از وعده آقایان مسئول میگذرد، اما خبری از خانه بهداشت نیست، مدرسه روستا هم تا کلاس پنجم دارد و بچهها برای ادامه تحصیل همچنان مجبورند به روستای گوربابا علی بروند تا از ریل درس و تحصیل بازنمانند.
نانوایی، خانه بهداشت، طرح هادی، معلم دانشآموزان با نیازهای ویژه همچنان خواسته مردم علیآباد است.
لزوم نگاه متفاوت مسوولان به علیآباد
یکی از زنان روستا میگوید، صدایی برای فریاد نداریم اما کاش مسوولان درک میکردند که یک روستا نیاز به نانوایی دارد.
از نبود خانه بهداشت هم گلهمند است و با ابراز ناراحتی میگوید: شاید جمعیت این روستا برای دایرکردن خانه بهداشت کفایت نکند اما وضعیت این روستا بخاطر وجود افراد ناشنوا و لال متفاوت است فلذا نگاه مسوولان به این روستا هم باید متفاوت باشد.
فرزندم کلاس ششم است که به دلیل عدم تدریس پایه ششم در این روستا، بچهها در روستای دیگری به نام گورباباعلی درس میخوانند و این موضوع برای خانوادهها استرسآور است.
بچههایی هم که ناشنوا هستند، از ادامه تحصیل محروم میمانند چون معلم ویژه نداریم چند نفر از بچههای روستا مثل دختر کامنصور مدرسه میرفتند ولی چون معلم ویژه نبود چیزی یاد نمیگرفتند و مجبور به مهاجرت شدند.
وعدههای ناتمام مسئولان
آقای فیضی یکی از ساکنان روستای علیآباد است، همین که از درب مسجد بیرون میآید با خوشرویی به سراغمان میآید، ما را که دید، لب به سخن گشود، از سختیهای مردم روستا گفت: اینکه سالهای مدیدی است در یک شرایط سختی زندگی میکنند.
نیاز اصلی روستا را خانه بهداشت و امکانات پزشکی میداند و میگوید: با همسرم آزمایش دادهایم، با گذشت یک زمان طولانی هنوز جواب را نیاوردهاند، درد مردم این روستا مزمن است، شما به عنوان یک رسانه وضعیتمان را به گوش مسوولان برسانید.
دو سال قبل که شماها به زحمت افتادید و گزارشی از روستا منتشر کردید، مسئولان به تب و تاب افتادند، آمدند جلسه تشکیل دادند و وعدههایی دادند اما خیلی از این وعدهها رنگ عمل به خود نگرفت.
کاک محمد میگوید: بعد از جلسهای که با حضور مسئولان در مسجد تشکیل شد، طرح فاضلابکشی روستا شروع شد اما بخشی از آن همچنان بلاتکلیف مانده است، مسوولان خواستار خودیاری مردم هستند اگرچه کمک کردهایم اما بیش از این نداریم انتظار بود مسوولان حداقل به وعدههایی که میدهند عمل کنند چون همان موقع خودشان قول اعتبار کامل اجرای طرح هادی و هدایت فاضلاب دادند.
جدای از وجود افراد ناشنوا و بیزبان، چند نفر معلول جسمی هم داریم که هنوز دلیل مشخصی برای آن پیدا نکردهاند، آزمایشات متعددی گرفتهاند، اما تا امروز دلیل قطعی آن مشخص نشده است.
تقدیر از «خبرگزاری فارس»
آقای محمد فیضی عضو شورای روستا هم به جمع ما میپیوندد و ضمن ابراز خرسندی از تلاش و پیگیری خبرگزاری فارس میگوید: از طرف تک تک اهالی روستا از مجموعه این رسانه تقدیر میکنیم که در این شرایط سخت برای پیگیری مسائل و مشکلات بازهم به علیاباد آمدهاید.
وی ضمن تقدیر از بخشدار و فرماندار گفت: روستای علیآباد کرفتو 34 معلول ناشنوا و معلول جسمی حرکتی دارد، علیآباد با گزارش فارس دیده شد و بعد از تشکیل جلسه شورای اداری اتفاقات خوبی در روستا افتاد که البته کارهایی هم همچنان انجام نشده است.
210 متر از طرح فاضلابکشی تا اتمام نهایی باقی مانده است، 35 شاخه لوله 6 متری برای اتمام این پروژه لازم داشتیم که به آقای فرشادان از نمایندگان مجلس مراجعه کردیم که 40 میلیون تومان بابت این موضوع به حساب اداره مسکن واریز کرد اما بنیاد مسکن این مبلغ را برای طرح هادی هزینه میکند.
میگوید: روند اجرای طرح هادی در کل کند پیش میرود اما قول دادند بهار سال آینده به صورت ویژه این طرح را تمام کنند.
در رابطه با وعده رایگان کردن آزمایشات ژنتیک و بررسی دلایل بالابودن معلولیت در روستای علیآباد پرسیدیم، آقای فیضی گفت: یک پزشک برای بررسی موضوع ورود کرده و به صورت رایگان هم از مردم به ویژه خانوادههای دارای چند معلول آزمایش گرفته اما هنوز جواب آن اعلام نشده است.
نبود مدرسه راهنمایی و خانه بهداشت از مشکلاتی است که آقای فیضی هم مانند دیگر ساکنین روستا به آن اشاره کرد و گفت: در شورای اداری دیواندره در مسجد روستا قول دادند هر هفته پزشک به روستا بفرستند که هر دو هفته یک بار پزشک مراجعه میکند.
عمق محرومیت مردم
یکی دیگر از اهالی روستا با دیدن دوربین به سراغمان میآید و میگوید: وضعیت زیاد جالبی نداریم، اینجا در کنار عمق محرومیت مردم به شدت با معلولیت دست و پنجه نرم میکنند.
خانواده خودم معلول نداریم، اما در خانواده بستگانم به ویژه عموزادههایم چندین نفر کر و لال وجود دارد، کا عزیز در همین بالادست آبادی عموزادهام است خودش و سه فرزندش کر و لال هستند.
شنیدهها را از زبان برخی از اهالی روستا شنیدیم و همراه آقای فیضی عضو شورای روستا راهی خانه کاعزیز شدیم، برای آنها غریبه نبودیم خیلی صمیمی و با روی باز پذیرایمان شدند.
قدرشناسی به زبان اشاره
گرمای خانه کاعزیز در کنار سخاوت و مهربانی مریم خانم و فرزندانش سرمای بیرون را از یادمان میبرد، کا عزیز دوران نقاهت و بیماری را در این مدت طی کرده و الان شرایطی به مراتب بهتر از ملاقات قبلیمان دارد، چشمان کاعزیز از دیدنمان برق میزند برقی که نشان از قدرشناسی دارد، قدرشناسی از یک حرکت کوچک اینکه وضعیتشان را اطلاعرسانی کردیم و مسئولان در آن شرایط سخت به دادشان رسیدند!
کاعزیز با زبان بیزبانی در حالی که مدام دستش را روی چشم راستش میگذارد و با این حرکت آمدنمان را خوشآمد میگوید مدام به رویمان لبخند میزند و از اینکه بار دیگر مهمان خانهاش شدهایم خوشحال است.
یکی از دخترهای کاعزیز که او هم ناشنواست عروس روستای دیگری در همین اطراف شده است، همسرش هم کر و لال است، اما خداوند در دو سال چهار دختر کاملا سالم به آنها عطا کرده است، دوقلوها بارها و بارها مورد آزمایش قرار گرفتهاند.
ازدواج فامیلی
مریم خانم همسر کاعزیز میگوید دخترم حساس است میترسد بچههایش هم به سرنوشت خودش گرفتار شوند برای همین از روزی که دخترانش به دنیا آمدهاند، بارها و بارها آنها را برای تست و آزمایشهای مختلف به شهر برده است...
میگویند دلیل وجود این همه معلول در خانواده ما ازدواج فامیلی من و عزیز است اگر اینطور بود باید این موضوع در دیگر فرزندان و نوههایمان هم خودش را نشان میداد.
خداوند به ما هفت فرزند داده است، دو دختر و یکی از پسرهایم ناشنوا هستند ناشنوایی را از همسرم به ارث بردهاند...
مریم خانم نمونه مادر صبوری است که با وجود تمام مشکلات به زندگی امیدوار و شاکر است، میگوید: سه فرزندم مرده و الان صاحب هفت فرزند هستم، شکر خدا یکی از پسرانم در تهران کار میکند و وضعیت و زندگی خوبی دارد، فرزند کوچکمان هم مشغول تحصیل است، دخترها را شوهر دادهام و برای پسرها هم زن گرفتهام.
صلاح هم که کر و لال است، با دختر عمویش ازدواج کرده و با خودمان زندگی میکند، وضعیت زندگیشان هم خوب است یک دختر سالم دارند که یک دنیا برای همه ما ارزش دارد یکی از پسرهایمان هم در نزدیکی خودمان خانه دارد...
مریم خانم با وجود تمام این مشکلات و سختیها به زندگی لبخند میزند و خداوند را شاکر است و میگوید: شوهرم، دو دختر و یک پسرم ناشنوا هستند ولی همین که عقل دارند و میتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و نیازی جدی به دیگران برای اداره خود ندارند برایم کافی است.
کاعزیز با زبان اشاره از خواستگار دخترش فریده میگوید، اینکه معلولیت شدید داشته و او تصمیم را به عهده خود فریده(دخترش) گذاشته است.
خانهداری فریده
فریده که تا آن لحظه نظارهگر لبهای مهمانان و انگشتان اشاره پدر و حاضرین است، از پشت آن عینک ته استکانی به رویمان ریز لبخندی میزند و با زبان اشاره از زندگیاش و امیدی که به آینده دارد، میگوید..
اینکه او، خواهرش و برادرش بخاطر نبود امکانات درس نخواندهاند.
به کار هنری علاقه ندارم خیلی از دخترها آن موقع پای دار قالی مینشستند و نقش عشق بر تار و پود قالی میبافتند، من تنها به کارهای خانه بسنده کردم و خانهدار شدم.
از آرزوهایش میپرسم، میگوید: سرنوشت برای من و خانوادهام اینگونه رقم خورده راضی به رضای پروردگار هستیم و باید تا آخر عمر با چنین شرایطی زندگی کنم.
خوشبختی «صلاح» در زندگی سکوت
صلاح پسر کاعزیز هم خسته از کار روزانه به ما میپیوند، لحظه ورودش به اتاق واقعا دیدنی بود اشک و لبخند در صورتش تلاقی خورد.
میخندید و با خوشرویی ورود دوباره ما به روستا و منزلشان را با زبان بیزبانی خیرمقدم میگفت: خواسته او در سفر قبلیمان به روستا برقراری مستمری بهزیستی بود وعدهای که مسئولان دادند و جامه عمل به خود گرفت.
هرچند مبلغ زیادی نیست، ولی بخشی از مشکلات صلاح و خانواده سه نفرهاش را حل میکند، الان به همراه همسرش کنار خانواده پدرش زندگی میکنند، دخترشان بزرگ شده فضای خانه جوابگوی زندگی دو خانواده نیست، صلاح درخواست حمایت دارد، اینکه اگر بشود تسهیلاتی برای ساخت خانهاش به او پرداخت شود...
زبان برای تشکر از مهربانیهای همسرش ندارد، بیانکه نیاز به رد و بدل کردن کلامی با همسرش داشته باشد عشق و علاقه و اینکه به واسطه وجود همسرش در اوج خوشبختی است را با حرکت دستهایش به ما میفهماند.
از زندگی در کنار همسرش راضی است و میگوید: مسئولیت زندگی را با تمام سختیها به دوش میکشد، اینکه امروز دیگر پدرش قادر به کار کردن نیست و صفر تا صد کار را خودش انجام میدهد.
صلاح حرفهای زیادی برای گفتن در دل دارد، تمام آنچه را که میخواهد به زبان بیاورد سعی دارد با حرکات دست و خروج صداهای نامفهوم حالیمان کند، اینکه شرایط زندگی در گذشته در روستا به دلیل نبود امکانات سخت بود الان وجود ادوات کشاورزی کار را آسان کرده و او به راحتی از عهده زندگی بر میآید.
قطع بیمه خادم ناشنوای مسجد
هوا کاملا تاریک شده است، خانواده کاعزیز اصرار بر ماندن ما دارند اما باید به سنندج برگردیم.
تعداد زیادی از جمعیت جوان و مردم روستا کنار دیوار نزدیک خودرو انتظارمان را میکشند، حرفهای زیادی برای گفتن دارند، کاک یحیی اگرچه زبان ندارد اما از کارهایی که دفعه قبل برای او و خانوادهاش انجام دادهاند تشکر میکند و میگوید: مبالغی برای کمک به خانوادهام پرداخت شد، گویا چند قلم وسایل زندگی هم برایشان فرستادهاند.
کا یحیی خودش، دو برادرش، پسرش و مادرش کر و لال هستند، اما توقع زیادی از مسئولان ندارد، خادم مسجد است، حق بیمهاش هم از همین محل پرداخت میشده اما چند ماهی است دیگر حق بیمه او پرداخت نمیشود و گفتهاند باید خودش آزاد پرداخت کند.
او با ایما و اشاره میگوید دستش خالی است و زبان برای دفاع از حقش ندارد، میگوید صدای بیصدایش را به گوش مسئولان برسانیم، این گره از کجا در کارش افتاده است را خودش هم نمیداند.
ترس از تولد ناشنوایی دیگر
بهروز فیضی از جوانان روستای علیآباد از نبود اینترنت به عنوان یکی از دغدغههای جوانان در این روستا میگوید: عدم اجرای طرح هادی و خانه بهداشت هم از دید این جوان اهل علیآباد مخفی نمیماند و از اینکه معلولین این روستا برای انجام کوچکترین نیازهای درمانی باید فرسنگها از روستا دور شوند ابراز ناراحتی میکند.
فرسوده بودن بسیاری از خانهها و پایین بودن قدرت مردم برای بازسازی دوباره خانهها از مشکلات جدی مردمان این روستا است.
تعداد معلولین در روستا زیاد است پدرم ناشنوا است از ترس اینکه مبادا یک معلول دیگر به جمعیت معلولین اضافه شود جرأت ازدواج ندارم.
میگوید: با توجه به نیاز جدی مردم روستا درخواست مجوز نانواخانه دادم، بخشدار زرینه داشتن صدور مجوز را منوط به داشتن مدرک دیپلم و تاهل کرد، وقتی من نمیتوانم مخارج زندگیام را تامین کنم با چه پشتوانهای ازدواج کنم.
اصلا چه کسی حاضر است دخترش را به جوان بیکار بدهد تا من بتوانم این شرط آقایان را عملی کنم و مسئله دوم وقتی امکاناتی برای ادامه تحصیل در این روستا وجود ندارد بخشدار با چه توجیهی شرط مدرک تحصیلی را برای راهاندازی نانوایی بیان میکند.
خیلی از پدران، برادران، خواهران و فرزندان ما در این روستا از گذشته دور نسل به نسل ناشنوا به دنیا آمدهاند، ناشنوایی در این روستا ریشهای و موروثی است و رفع آن نیاز به اقدامات اساسی و ریشهای دارد...
ناشنوایی در برخی خانوادهها در نسلهایی خود را نشان داده است و امروز من به عنوان یک جوان وقتی میبینم پدر و عمویم ناشنوا هستند از ازدواج و داشتن فرزند نگران هستم.
خبری از اشتغال نیست
کاوه شیخی از دیگر اهالی روستاست که 10 سال در تهران زندگی کرده و الان یک سال است به علیآباد برگشته است، امیدی برای ماندن ندارد میگوید شنیده بودیم که از مهاجرت معکوس روستائیان استقبال میشود و برای جوانان در روستاها اشتغال ایجاد میکند اما در این روستا از این خبرها نیست!
پیگیر شدم ولی نتیجه نگرفتم برای دریافت تسهیلات اشتغال مراجعه میکنیم میگویند سایت بسته است، تسهیلات برای بازسازی خانههای فرسوده هم به ما پرداخت نمیکنند.
وجود زیرساختهای لازم به ویژه مسکن و شغل مناسب لازمه ماندگاری مردم در روستاهاست سوال ما از مسئولان این است، تسهیلاتی که میگویند به عنوان مشاغل روستایی دادهاند و یا اعتباراتی که صرف بازسازی مسکن در روستاها شده چرا روستای علیآباد نباید سهمی از آنها داشته باشد!
این انتظار زیادی از آقایان مسئول نیست که سری به این روستاها بزنند و از نزدیک با عمق مشکلات مردم آشنا شوند.
زندگی با یک معلول سخت است، حال زندگی در روستایی با این همه معلول قطعا سختیهای بیشتری دارد، چرا مسئولان چشمشان برروی این واقعیتها بستهاند، نه اینکه مسئول باید خادم مردم باشد، چرا این خادمان مردم حتی گام کوچکی برای رفع مشکلات مردم روستای ما بر نمیدارند...
از شما میخواهیم تصویری از وضعیت درون خانههای اهالی روستا بگیرید و این وضعیت بغرنج به گوش مسئولان برسانید شاید وعدههایی که دادند یادشان بیفتد و برای رفع این مشکلات قدمی بردارند.
و اما.......
از روزی که به علیآباد آمدیم و روستای ناشنوایان را معرفی کردیم 21 ماه میگذرد، خانواده کامنصور بار سفر بسته بودند تا شاید بتوانند در حاشیه شهر دیواندره و یا سقز دنیای تازهای برای دخترشان دنیا رقم بزنند که فریده دیگری همچون فریده کاعزیز حسرت به دل در علیآباد بزرگ نشود.
مردمان این روستا سالهای سال است در سکوتی تلخ پشت دیوارهای بیتوجهی مانده و صدایی برای فریاد زدن ندارند، دنیایی که خالی از نعمت صدا و بیان است، دنیای غریبی است، دنیایی که همه چیز و همه کس مملو از سکوت است و حرفهای ناگفته بسیار است برای بیان ولی زبان و قدرت سخن گفتن نیست، این قصه پرغصهای است که کودکان علیآباد هم با آن بزرگ میشوند.
سکوت، سکوت و سکوت، لباسی که بر اندام مردمان این آبادی سالهای سال است دوخته شده است، وضع آنهایی که زبان برای فریاد دارند هم بهتر از ناشنواهای آبادی نیست، ترس بر تار و پود وجودشان رخنه کرده، ترس از اینکه اگر خودشان کرولال نیستند، به احتمال زیاد نسل بعدی آنها با این مشکل مواجه شوند.
تلخی و سکوت بر زندگی مردمان این آبادی سایه انداخته است، اگر این روستا 21 ماه پیش برای مسئولان کردستان ناشناخته و یا کمتر شناخته شده بود امروز فریاد سکوتشان به گوش مسئولان رسیده است در نظامی که به فرموده امام امت و رهبر آن خدمت بالاترین شأن برای مسئولان است نباید مردمی در بیخ گوش مسئولان ایچنین در رنج و عذاب باشند..
انتهای پیام/2330/71/ی
نظر شما