شناسهٔ خبر: 38379156 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

​اکبری دیزگاه در نشست کارگاه «قرآن در داستان» قم؛

داستان در عالم مثال یا خیال واقع می شود

«شرق بنفشه» جزء بهترین داستان‌های کوتاه ادبیات فارسی است

«ابراهیم اکبری دیزگاه»، داستان‌نویس و منتقد ادبی در پاسخ به این سوال که عالم داستان کجا واقع می شود، گفت: داستان در عالم مثال یا خیال واقع می شود.

صاحب‌خبر -
 
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، ابراهیم اکبری‌دیزگاه داستان‌نویس و منتقد ادبی در نشست کارگاه «قرآن در داستان» در مدرسه اسلامی هنر به رابطه انسان و خدا در قرآن اشاره کرد و گفت: هر آدمی به لحاظ روحی، روانی، خانوادگی، تاریخی و فیزیولوژی می‌تواند یک رابطه‌ای با خدا داشته باشد. چند مورد از آنچه در قرآن به آن‌ها اشاره شده یادآوری می‌کنم.
 
وی در همین رابطه اضافه کرد: اولین رابطه، رابطه عبد و رب است. «ایاک نعبد و ایاک نستعین». در این رابطه انسان هدفش از رابطه با خدا بندگی است. دومین رابطه، رابطه فقر و غنا است. این نوع رابطه  بیشتر در فلسفه به آن پرداخته می شود. «یا ایهاالناس انتم الفقرا الی الله». نیایش از این جا آغاز می‌شود.
 
اکبری دیزگاه ادامه داد: سومین رابطه، رابطه خوف و رجا است. انسان وقتی پایین قرار می گیرد خوف‌اش دو گونه است، یک بار از باب عظمت است، و یک بار از جهنم می‌ترسد. چهارمین رابطه بحث معرفت است. یعنی این‌که من می‌خواهم از طریق معرفت شبیه خدا شوم. ابن‌عربی خاستگاهش این است که انسان باید اراده اش معطوف به معرفت باشد.
 
این داستان نویس پنجمین رابطه را رابطه محبت برشمرد و گفت: انسان می‌گوید من اگر بخواهم تقرب پیدا کنم باید عاشق خدا بشوم. وقتی به قرآن نگاه می‌کنیم خاستگاه این رابطه خود خداست چراکه خدا بندگانش را دوست دارد لذا این ظرفیت را ایجاد می‌کند که بنده هم عاشق خدا بشود.
 

نویسنده رمان «برکت» افزود: من داستان‌نویس وقتی می‌خواهم از قرآن برای روایت داستانی دینی در مقوله عشق الهام بگیرم باید به چه موضوعی نگاه کنم. به عنوان مثال داستان یوسف و زلیخا یک نمونه است. زلیخا عاشق جوانی به نام یوسف می شود و تمام تلاشش این است به وصال برسد، حتی وقتی ماجرا فاش می شود و مورد ملامت قرار می‌گیرد ماجرای دیگری را طراحی می‌کند. قرآن این موضوع را به رسمیت می‌شناسد، تا جایی که با نشان دادن ماجرای بریدن دست‌ها در دیدار با یوسف می‌خواهد به زلیخا مشروعیت ببخشد.
 
وی در بخش دیگری از سخنانش به زبان داستان در ادبیات داستان فارسی اشاره کرد و یادآور شد: چند برخورد درباره زبان وجود دارد. یک عده زبان را رسانه می‌دانند. مثل مطبوعات و داستان‌های اسماعیل فصیح. معمولاً این داستان‌ها عامه پسند هستند و با زبان تقریباً کاری نمی‌کنند. عده‌ای  زبان را بخشی از داستان می دانند که باید برای شخصیت‌پردازی فضاسازی از قدرتش استفاده کرد. اغلب نویسنده‌های مهم به این ماجرا توجه دارند، مثل آل‌احمد که زبان خاصی دارد، یا خانم دانشور. این‌گونه نویسنده ها که یک حرفی برای گفتن دارند فکری هم برای زبان می‌کنند.
 
اکبری دسته سوم را آن‌هایی توصیف کرد که می‌گویند زبان همه چیز است و ادامه داد: زبان این طیف نویسنده‌ها بیشتر متأثر از نویسنده‌های فرانسوی زبان است. آن ها با زبان داستان تعریف می کنند. سردمدار این ماجرا در ایران گلشیری است و شاگردان گلشیری هم روی زبان تاکید می کنند. مندنی پور در این فضا می‌گنجد و زبان‌بازی دارد. برای این نویسنده‌ها زبان وسیله نیست بلکه هدف است.
 

مهمان کارگاه «قرآن در داستان» بیان کرد: این گونه داستان ها خواننده اش را از دست می دهد. مندنی پور علی‌رغم این توجه‌ها چون تسلط خوبی به ادبیات دارد می‌آید با ساختن فضای شاعرانگی کمکی به زبان می کند و این موضوع را تلطیف می کند و باعث خوانده شدن داستان می شود.
 
نویسنده رمان «شاه‌کشی» در ادامه سخنانش به داستان «شرق بنفشه» اثر شهریار مندنی پور اشاره کرد و گفت:  داستان «شرق بنفشه» جزء بهترین داستان‌های کوتاه ادبیات فارسی است. داستان عاشقانه‌ای که ذیل ادبیات عاشقانه قرار می‌گیرد و به نوعی با ادبیات عاشقانه ما در طول تاریخ گفتگو می کند. داستان «شرق بنفشه» از آن داستان‌هایی است که با متون قبلی خودش در گفتگو است. وقتی می‌شمردم دیدم نویسنده حداقل با ده دوازده اثر مهم از قبیل بوف کور، شازده احتجاب، لی‌لی و مجنون، غزلیات شمس، دن کیشوت، آناکارنینا، تذکره الاولیا، هشت کتاب سهراب، خیام، بار هستی، فیه‌مافیه و حافظ گفتگو می کند.
 
این منتقد ادبی در پاسخ به این سوال که عالم داستان کجاست توضیح داد و گفت: نظریه خیال منفصل در اندیشه سهروردی شاهکار فلسفه اسلامی است که می‌تواند برای ما نویسنده‌ها خیلی مفید باشد. پرسش این است که عالم داستان در عالم حس، عقل یا وهم است! قطعا داستان در عالم واقع نیست. در عالم عقل هم به آن دسترسی نداریم اما درعین‌حال می‌دانیم این داستان وجود دارد. اگر سرجمع در موردش حرف بزنم می توانم بگویم داستان در عالم مثال یا خیال واقع می شود.

نظر شما