میلاد حسینیان کارشناس ارشد فلسفه علم در گفتوگو با خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس درباره کارکردهای علوم شناختی در رسانه، گفت: نکته اول این که برای مواجهه با هر پدیده و شاخه جدیدی از علم نباید با هیجانزدگی با آن برخورد کرد چرا که احتمالا موجب آسیب خواهد شد. شاید لزوماً نتیجه دلخواهی که توقع داریم را نتوانیم دریافت کنیم و دچار گونهای از یأس شویم. آنگاه پیشرفت و توسعه آن شاخه علم را با توجه به عدم بررسی دقیق عواقب دچار کندی، کند.
نباید از بسط و توسعه مباحث نظری غاقل شویم
وی با بیان اینکه نباید از بسط و توسعه مباحث نظری غافل شویم، یادآور شد: پراکندگی و گوناگونی مباحث نظری در فضایی کاملا کارشناسی بسیار حائز اهمیت است و با توجه به جذابیتی که علوم شناختی دارد اگر صرفا به سراغ کاربرد برویم قطعا در درازمدت باعث آسیب میشود مانند درختی که به اندازه کافی ریشه ندوانیده است.
این کارشناس ارشد فلسفه علم ادامه داد: به ویژه در کشور ما در کاربردی کردن علم، فن و تکنولوژیهای جدید گاهاً افراطهایی میشود که ما را از کارهای اساسی، بنیادین، علمی و کارشناسی پایهای دور میکند و باعث میشود که حیطه را به خوبی نشناسیم. بیرون کشیدن کارکرد از علم بسیار مرسوم و مطلوب است اما برخورد سلیقهای با کلیت علم و بخشینگری در علم خود آفت دیگری است که مقداری توسعه علمی در کشور کاریکاتوری و غیر متوازن خواهد کرد.
توسعه و سرعت گسترش علوم شناختی در جهان
حسینیان افزود: مباحثی مثل شناخت اجتماعی، فلسفه زبان و علوم شناختی، فرهنگ و شناخت که به نوعی در ذیل آن رسانه و علوم شناختی نیز قابل طرح است مباحث نسبتاً جدیدی است که هر روزه مقالات بسیاری در جهان ارائه میشود و نشان دهنده توسعه و سرعت گسترش این شاخه علمی است اتفاقا در کشور ما نسبت به کشورهای غرب آسیا توجه بیشتری به علوم شناختی شده که این نکته بسیار امیدوار کننده است. بسیاری از کشورها مثل ایتالیا، انگلیس، آمریکا و ایتالیا در حوزه کاربرد علوم شناختی در رسانه زیاد استفاده میکنند.
وی اضافه کرد: در کشور ما هم به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از نمادها در انتخاباتها و رویدادهای اجتماعی کپیبرداری هایی صورت میگیرد که این خود کاربردی از علوم شناختی در فضای اجتماعی کشور و رسانه تلقی میشود. بسیار تاثیرگذار خواهد بود اگر تک تک موارد را شناسایی و بررسی کارشناسی و دقیق انجام دهیم سپس عدم موفقیت یا موفقیت را بررسی کنیم که آیا این کپیبرداریها بومیسازی شدهاند؟ آیا موفق بودهاند و تاثیرگذاری رسانه در نمادها و جملات انتخاباتی و کنشهای اجتماعی کارآمده بوده یا خیر.
کارشناس ارشد فلسفه علم گفت: به عنوان نمونه در سالهای اخیر شاید تصاویری از نتانیاهو در کادر بسته رسانه در ذهن تعدادی نقش بسته باشد که یک توپ فوتبال در دست او است یا در حال نوشیدن یک لیوان آب است یا در حال کشیدن خط قرمز روی بمب در سازمان ملل و مواردی از این دست با مخاطب قراردادن ایرانیان که هر کدام از این حوزهها جای بحث کارشناسی در مورد آن حیطه خاص دارد ولی به این قسمت توجه کنید که لزوما احتمالا هیچ جملهای از سخنرانیها در ذهن ما نیست و فقط شاید تک فریمهایی در ذهن بعضی از ما باقی مانده باشد و با تصویرسازی در مغز مخاطب نه تنها قصد القاء محتوا بر مخاطب را دارد بلکه هدفگذاری کرده که مخاطب را درگیر تولید فکر کند و این نکته بسیار حائز اهمیت است.
وی ادامه داد: اغلب در کشور ما متاسفانه تولید محتوا در رسانههای مختلف کشور بسیار مستقیم و بیواسطه صورت میگیرد و پیامها و محتوا مستقیم، بیتاثیر و غیرکاربردی بدون اینکه زنجیرهای از طراحی تولید محتوا داشته باشیم به صورت جزیرهای بستههای خبری یا محتوایی تولید و منتشر میشود بدون اینکه ارتباط اینها را با خبر قبلی و محتوای بعدی در گزارش دیده باشیم.
از جمله مهمترین نتایج علوم شناختی درگیر کردن مخاطب با محتوا است
وی افزود: گاهی اوقات محتواهایی که در رسانه تولید میشوند کلیشهای، مستقیم و غیرکاربردی هستند و گهگاهی این شائبه پیش میآید که صرفا برای انجام تکلیف یا مصرف بودجه انجام میشود و هیچ طراحی مدونی دیده نمیشود. معرفت، معنا و محتواهایی ناب در اختیار داریم که بسیار بی تدبیر، شلخته و بی برنامه ارائه میکنیم. تا حدودی در رسانه فضای تعاملی با مخاطب فراموش شده و خطر این موضوع در درازمدت میتواند زیاد باشد.
حسینیان ادامه داد: در رسانههای داخلی در اکثر حوزهها استدلال کردن، خلاقیت، نوآوری و از همه مهمتر تولید فکر در مخاطب را مهم نمیدانند و صرفا به انتقال پیام دقت میکنند شاید درواقع یکی از مهمترین نتایج علوم شناختی در رسانه درگیر کردن مخاطب با محتوا است و اینکه بتواند به آن حوزه معرفتی اندکی بیافزاید نه اینکه فقط محتوا را کپی کند و نهایتاً برای دیگران بازنشر کند یا خاطره تعریف کند و به عنوان آموزه اخلاقی در ذهن بایگانی شود.
وی در پایان گفت: اگر رسانه را با قدری مسامحه به عنوان ابزاری برای آموزش جامعه در نظر بگیریم سالها است دوره آموزش یک سویه و یکطرفه کارکرد خود را از دست داده است و امروزه آموزش تعاملی،اهمیت تحلیل و استدلال به جای محفوظات ذهنی بیشتر است. نگاه اینگونه به رسانه بسیار مهم است و باید به تعامل مخاطب و رسانه توجه بیشتری شود.
انتهای پیام/
نظر شما