در چند سال گذشته، وقایعی رخ داد که نشان از روزهایی سخت برای دختران نوجوان و جوان ایرانی داشت. وقوع برخی موارد خودکشی، خودسوزی، خودزنی و انتشار اخباری از مشکلات و مسائل مربوط به دختران نوجوان، نشان از آن دارد که این بخش از جامعه ایرانی، شرایط مساعدی ندارند. هرچند آمار دقیقی از میزان خودکشیها، قتلها، آزارها و فشارها بر دختران نوجوان در کشور منتشر نشده است و نمیتوان با صراحت از افزایش آمار در این ارتباط سخن گفت، اما مشکلاتی همچون افزایش میانگین سن ازدواج، افزایش تجرد قطعی دختران، افزایش آمار طلاق در میان دختران ایرانی و مانند آن، قابل کتمان نیستند.
این آمارها در پس زمینه بزرگتر برخی تحولات اجتماعی قابل فهم خواهند بود. جامعه ایرانی در دو دههی گذشته تحولاتی عمیق و جدی را تجربه کرده است: از یکسو سطح سواد دختران جوان نه تنها نسبت به دختران جوان نسلهای قبل بسیار افزایش یافته است که حتی میزان قبولی دختران در کنکور سراسری از میزان قبولی پسران نیز پیشی گرفته است. بطور حتم در سالهای آینده، دختران خواهند توانست گوی سبقت در درصد جمعیت تحصیلکردگان را از پسران بربایند. اما این تغییر با تغییر محسوس در میزان اشتغال یا نرخ تصدی پستهای مدیریتی توسط زنان همراه نبوده است. در واقع زنان به رغم افزایش سطح تحصیلات، نتوانستهاند از این تحصیلات برای یافتن شغل مناسب یا تصدی مسوولیتهای قابل توجه، استفاده کنند.
از سوی دیگر این نکته غیرقابل انکار است که افزایش آمار طلاق در جامعه و یا افزایش سن ازدواج یا درصد افراد دارای تجرد قطعی، بیش از هر گروه دیگری بر دختران جامعه فشار وارد میکند. دختران مطلقه به مراتب آسیبها و پیامدهای بیشتری را نسبت به همسران پیشین خود تحمل خواهند کرد و تجرد قطعی برای دختران مسائل و مشکلات بسیار بیشتری را نسبت به پسران به همراه خواهد آورد. تحقیقات نشان میدهند در اینگونه موارد میزان حمایت اجتماعی از دختران به مراتب کمتر از میزان حمایت اجتماعی از پسران است.
از همین رو است که میتوان دریافت افزایش جمعیت دختران مطلقه یا مجرد قطعی، بطور حتم با میزان آسیبهای اجتماعی بیشتری برای آنان همراه است و به همین دلیل است که متاسفانه روز به روز شاهد بروز مسائل و مشکلات بسیاری برای دختران جوانی هستیم که به رغم بالاتر رفتن انتظارات اجتماعی از آنان، فرصت برآورده ساختن این انتظار از این گروه فراهم نشده و آنها فشار روانی و اجتماعی بیشتری را نسبت به پسران تجربه خواهند کرد.
اما چه باید کرد و چگونه میتوان از میزان این پیامدها کاست؟ واقعیت آن است که تصویب قوانین حمایتی بیشتر برای افزایش هرچه بیشتر مشارکت زنان در امور اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی، یک امر ضروری به نظر میرسد. زنان طبق قوانین اسلامی از حقوق برابر نسبت با مردان برخوردارند و اسلام برای زنان (حتی با اعطای برخی امتیازات خاص) فرصتهایی را فراهم کرده است تا آنان بتوانند در زندگی خود به موفقیت و شادکامی دست یابند. اما به نظر میرسد هم اکنون پیامدهای برخی مشکلات موجود باعث شده است تا زنان نتوانند آنطور که شایسته ایشان است، از فرصتها برخوردار شوند.
از سوی دیگر بایستی پذیرفت زنان و به ویژه دختران جوان، در شرایط خاص و دشواری که ممکن است در زندگی آنان رخ دهد، نیازمند حمایتهای جدی مشاورهای، روانی، مالی و اجتماعی هستند و بایستی از آنان در برابر آسیبهای ناشی از برخی تحولات اجتماعی، حمایت کرد.
اگر هدف در جامعه اسلامی- ایرانی آن است که زنان تبدیل به بانوان فرهیختهای شوند که ضمن رعایت شعائر و احکام اسلامی، مشارکتی فعال در جامعه داشته باشند و در عین حال بتوانند فرزندانی صالح و شایسته را تربیت نمایند و نمونه کامل یک بانوی مسلمان باشند، بایستی امکانات و بسترهای لازم برای این امر را مهیا نمود.
ایجاد برخی حمایتهای قانونی و اعطای برخی تبعیضهای مثبت براساس مصالح جامعه، در عین پشتیبانی روانی و اجتماعی همه جانبه، خواهد توانست این آرزوی دیرینه در جامعه ایرانی را فراهم نماید. اما نکته بساری مهمی که نباید مغفول بماند، آن است که این حمایت نباید تنها از دختران تحصیلکرده و مرکزنشین به عمل آید. هم اکنون دختران جوان و نوجوان بخشهای حاشیهای جامعه و شهرها و روستاهای دور از مرکز، دچار مشکلاتی هستند که باعث میشود تا آنان شرایط سخت و دشواری را از سر بگذرانند. این بخش از جامعه با خطراتی همچون تعصبات غیردینی، ازدواج بسیار زودهنگام، خشونت خانگی، برخی کمبودهای خاص بهداشتی و مانند آن مواجه هستند و بایستی برنامههایی ویژه برای این قشر از جامعه ایرانی تدارک دید. برنامههایی که تنها با انجام تحقیقات ملی و گردآوری منظم آمار و تحلیل آن توسط متخصصان قابل طراحی است. ضرورت و فوریت انجام این امر امروز بیش از هر زمان دیگری در جامعه احساس میشود. اهمیت تسریع در این خصوص تا حدی است که باید گفت، گاه آن آمد و از آن نیز گذشت.
نظر شما