شناسهٔ خبر: 37898961 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

گزارش آنا از ضبط یکی از قسمت‌های «چهل تیکه»؛

صحبت از معیشت مردم اشک کشتی‌گیر قدیمی را در آورد/ طالقانی: عشق می‌کنم که در به در امام حسینم

محمدرضا طالقانی از پیشکسوتان ورزش کشتی چندی پیش مهمان برنامه «چهل تیکه» از شبکه نسیم بود، که گزارشی از حواشی ضبط این برنامه پیش روی شما قرار دارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، محمدرضا طالقانی از چهره برجسته و به یاد ماندنی ورزش کشور چندی پیش مهمان برنامه «چهل تیکه» شبکه نسیم بود. این برنامه که شب گذشته دوشنبه هفتم بهمن روی آنتن رفت با حواشی جالبی همراه بود که در ادامه مطلب سعی شده نگاهی گذرا به آن شود.

مهمان برنامه در اتاق وی آی پی نشسته است. قبل از ضبط برنامه با حضور مهمان، گروه سازندگان چهل تیکه تصاویر مربوط به تماشاگران را ضبط می‌کنند. علیمردانی در حال صحبت با تماشاگران است. نور صحنه را گرفته اند. مهمان امشب برنامه چهل تیکه «محمدرضا طالقانی» است. نایب رئیس سابق فدراسیون کشتی ایران. طالقانی با قدی بلند و گام‌هایی آهسته وارد صحنه می‌شود ولی گویا برخی از دوربین‌ها ضبط نبودند. صحنه یک بار دیگر تکرار می‌شود و با معرفی علیمردانی مهمان برنامه وارد استودیو می‌شود.

طالقانی متولد تهران محله سنگلج است. به قول خودش بچه قدیمی‌ترین محله تهران است. 7 بهمن 1331 به دنیا آمده است. او می گوید که تهران آن زمان‌ها بالاشهر نداشته است. همه چیز از همین منطقه یعنی سنگلج شروع شده است و از اینجا بود که تهران توسعه پیدا کرد و همه‌اش شد اتوبان، آن هم اتوبان‌های یک طرفه.

او در یک خانواده 7 نفری زندگی کرده است و درباره دوران کودکی تا بزرگ شدنش خاطره‌ای از زن همسایه‌اش تعریف می‌کند و می‌گوید: پیرزنی همسایه مان بود و از شیر آب‌های تلمبه ای استفاده می‌کرد. او یک روز به من گفت هر وقت که تو دستت به این دسته تلمبه آب رسید وقت مردن من فرا رسیده است. اتفاقا چند سال بعد که برای اولین باز از تلمبه آب کشیدم، پیرزن همسایه همان روز فوت شد.

طالقانی چهره آرامی دارد و بسیار خوش صحبت است. من که تصور نمی‌کردم دوران بچگی، آدم پر شر و شوری بوده است. « هر روز دعوا می‌کردم و پدر و مادرم از من ناراضی بودند.  چند بار از مدرسه بیرونم کردند. بچه‌ها شیشه‌های مدرسه را می‌شکستند می‌انداختند گردن من. همه هر کاری می‌کردند گردن من می‌انداختند. من هم اعتراض نمی‌کردم. از همان موقع تا الان  یاد گرفتم که هیچ چیزی را تکذیب نکنم.

شاید طالقانی با این صحبت آخرش، به روزهای آخر حضورش در سمت نایب رئیس فدراسیون کشتی ایران اشاره می‌کرد که انتقادهای زیادی به نتایج کشتی ایران می‌شد و در نهایت طالقانی مجبور به کناره گیری شد. همان روزها خبرگزاری ها از قول طالقانی نوشتند که دفتر کارم در فدراسیون را آب و جارو کردم و آماده ام که صندلی نایب رئیسی را تحویل دهم. حالا او بعد از گذشت چندین سال بر صندلی مهمان چهل تیکه نشسته است و از چگونگی کشتی‌گیر شدنش می‌گوید. « من توی محله مان والیبال بازی می‌کردیم. فوتبال هم بازی می‌کردم. چون قد و قواره بلندی داشتم مربی آمد و گفت تو برو بک بازی کن. من که نمی دانستم بک چیه؟! ناچار من را فرستادند دروازه بان شدم و توی همان بازی 6 تا گل خوردم. تا اینکه توی باشگاهی در منیریه ابوطالب طالبی مربی کشتی بود و من داشتم تمرین کشتی‌گیران را تماشا می‌کردم و رفتم پیش مربی و گفتم که آقا من می توانم کشتی بگیرم؟ روز بعد تمریناتم را شروع کردم. 17 سالم بود و تا زمانی که اولین مدال کشوری را گرفتم، پدر و مادرم نمی‌دانستند که کشتی‌گیر شدم.»

تصاویری از یک مسابقه کشتی قدیمی طالقانی پخش می‌شود که در آن مسابقه طالقانی بازنده می‌شود. علیمردانی می‌گوید ما خیلی گشتیم اما نتوانستیم از مسابقه‌های شما که در آن برنده شده‌اید تصاویری پیدا کنیم.

طالقانی می‌گوید اولین کشتی که گرفتم و اولین کاپ قهرمانی که گرفتم احساس کردم که باید این کاپ‌ها را زیاد کنم. اولین بار قهرمان تهران شدم. من هرگز قهرمان جهان و آسیا نشدم. اما چندین سال عضو تیم ملی بودم.  3 سال کشتی گرفتم که اعلام کردند انتخابی برای مسابقات شوروی برگزارمی‌شود. من هم کشتی گرفتم. چند روز بعد اسمم را توی روزنامه دیدم که برای جام تفلیس انتخاب شدم. مدتی بعد سرباز بودم که برای مسابقات آمریکا انتخاب شدم. سفر تیم ایران به آمریکا خیلی طولانی شد وری که روزنامه‌ها نوشته بودند سفر مارکوپولویی تیم کشتی ایران. بهمن رفتیم آمریکا، فروردین برگشتیم به کشور.     

علیمردانی درباره تفاوت بین قهرمان و پهلوان می‌پرسد. طالقانی معتقد است که قهرمان عمرش به دوران ورزشی بسنده می‌شود وقتی از ورزش کناره‌گیری می‌کند، قهرمان می‌میرد اما پهلوان همیشه ماندگار است چون با مردم همراه است.

کشتی دیگری از طالقانی با یک حریف کوبایی پخش می‌شود. طالقانی می گوید توی این کشتی 27 ساله بودم سال 62 است و حریفم از کوباست. علیمردانی می‌گوید آقا به من می‌گویند که سال 56-57 است. اما طالقانی اصرار دارد که برای سال 62 است. خوب همان لحظه من یک حساب کوچک انجام می دهم و متوجه می‌شوم که تقصیر علیمردانی نیست. این کشتی برای سال 56-57 است احتمالا. از آنجایی که طالقانی متولد سال 31 است و در این کشتی 27 ساله است، پس می بایست برای سال 56-57 باشد.

علیمردانی می‌پرسد که گویا مدتی مجری تلویزیون بودید و کار اجرا انجام داده‌اید؟ ما شب های محرم نذر داریم هر ساله. آن سال از تلویزیون زنگ زدند و گفتند برنامه «میعاد شبانگاه» دعوت هستی! من رفتم برنامه و همان گوشه‌ها که دعای زیارت عاشورا پخش می‌شد، فرازهایی از دعای زیارت عاشورا را خواندم و همان لحظه دوربین این صحنه‌ها را ضبط کرده بود. برنامه که تمام شد جعفری جلوه مدیر شبکه آمد و سلام و احوال پرسی، از من خواهش کرد که این 10 شب را مهمان برنامه باشم. من گفتم که خودمان توی محله برنامه داریم و نمی‌توانم بیایم اما آنها بخاطر این موضوع حتی ساعت اجرای برنامه را تغییر دادند تا من بتوانم در برنامه باشم. ولی این 10 شب تبدیل شد به 20 شب. از عشق به امام حسین لذت می‌برم. در به در امام حسینم و عشق می‌کنم.

طالقانی از شرایط معیشتی مردم گلایه می‌کند و می گوید که خودش کارمند سازمان حج و زیارت است و ماهانه یک حقوق معین مثل سایر اقشار ملت دریافت می‌کند اما وقتی از گوشه و کنار از او یاری می‌طلبند و استطاعت مالی برای کمک به مردم را ندارد شرمنده آنها می‌شود. او می‌گوید بجز حقوق ماهانه‌ای که دریافت می‌کند هرگز از نهاد و سازمان دیگری حقوقی دریافت نکرده است در حالی که در نهادها و سازمان های زیادی فعالیت داشته است.

کسی که الان در این صندلی نشسته است منش پهلوانی دارد. بخاطر همین است که از صحبت‌هایی که درباره معیشت مردم می‌کند بغض‌اش می ترکد و علیمردانی او را در آغوش می‌گیرد. بخش‌هایی از یک فیلم درباره جهان پهلوان تختی پخش می‌شود و طالقانی توضیحاتی درباره آن سالها می‌دهد.

در آخر نوبت به جمله طلایی برنامه می‌رسد. علیمردانی به محمدرضا طالقانی می‌گوید که حرف‌های شما همه جملات طلایی بودند ولی اگر خودتان بخواهید که به یک جمله طلایی اکتفا کنید چه می‌گویید. طالقانی بی درنگ می گوید من چون همیشه توکلم به خدا بوده است هرگز درمانده نبوده ام. ما همه باید به خدا توکل داشته باشیم.

ضبط برنامه به پایان می‌رسد اما ماجرا در لابی استودیو ادامه دارد. تک تک تماشاگران می‌خواهند که با طالقانی عکس یادگاری بگیرند. گوشی طالقانی چند بار زنگ می‌خورد و او آدرس محل ضبط استودیو را می‌دهد و برای تماشاگرانی که اطرافش هستند توضیح می‌دهد که همراه خانواده اش قصد دارند که به کرج بروند. عکاس از همه تماشاگران می‌خواهد که دورتادور طالقانی حلقه بزنند تا عکس یادگاری بگیرند. قد و قامت طالقانی بلند است و برخی دیده نمی‌شوند طالقانی می‌خواهد که عقب بایستد اما یکی از تماشاگران صندلی جلو می‌آورد و از او می‌خواهد که در وسط جمع روی صندلی بنشیند . طالقانی به شوخی می‌گوید دیگر با این کار مرا حسابی پیر کردید.

عکاس چندین عکس می‌گیرد و طالقانی برای تماشاگران توضیح می‌دهد که چهارشنبه هر هفته مراسم دعاخوانی دارند و ساعت ۳ عصر شروع می‌کنند و ساعت ۵ با دادن شام به حاضران مراسم را تمام می‌کنند. او آدرس منزلش را به تماشاگران می‌دهد تا بیش از پیش روح پهلوانی و عشق به اهل بیت را نشان دهد.   

دقایقی دیگر استودیو خالی از جمعیت تماشاگران است. الهام حاتمی کارگردان چهل تیکه می‌گوید که این برنامه در روز دوشنبه ۷ بهمن ماه همزمان با روز تولد محمدرضا طالقانی پخش می‌شود. شاید با این کار او را سوپرایز می کنند و تولدش را تبریک می‌گویند.

انتهای پیام/4139/

نظر شما