شناسهٔ خبر: 37823783 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

«اگر [امام] خمینی با پرواز ایرفرانس وارد شد و فرودگاه بسته بود هواپیما به جزیره کیش هدایت شود» / در جلسه شورای امنیت شامگاه چهارم بهمن ۵۷ چه گذشت؟

آن‌ها موافقت کرده بودند که اگر [امام] خمینی با پرواز ایرفرانس وارد شد و فرودگاه بسته بود هواپیما به جزیره کیش هدایت شود به او هم توضیح داده شود که این کار به خاطر حفظ جان او بوده است. دریافته بودند که اگر برای او اتفاقی رخ دهد، جنگ داخلی رخ خواهد داد و لذا قرار بود او را برای مدت نامحدودی در جزیره کیش تحت‌الحفظ نگهدارند. دست‌کم تا زمانی که در مورد اوضاع تصمیمی بگیرند.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: روز جمعه ششم بهمن ۱۳۵۷ قرار بود امام خمینی پس از ۱۴ سال تبعید به ایران بازگردد، در پی این تصمیم جلسه شورای امنیت در شامگاه چهارشنبه چهارم بهمن تشکیل می‌شود؛ تصمیم به بستن فرودگاه‌های کشور برای سه روز، در واقع خروجی همین جلسه است که توسط فرمانداری نظامی تهران و حومه اعلام می‌شود. اما چنان‌چه امام خمینی حتی با وجود بسته بودن فرودگاه‌ها بر تصمیمش پای می‌فشرد، تکلیف چه بود؟ در این جلسه سران ارتش برای آن هم فکری کردند. آن‌ها تصمیم گرفتند چنان‌چه هواپیمای ایرفرانس حامل امام و یاران‌شان به فرودگاه نزدیک شود آن را به کیش هدایت کنند. هایزر، ژنرال چهارستاره آمریکایی که به منظور حفظ دولت بختیار و جلوگیری از فروپاشی ارتش از ۱۴ دی ماه در ایران به سر می‌برد، در کتاب خاطراتش با عنوان «ماموریت در تهران» (اطلاعات؛ ۱۳۶۵؛ ۲۰۹-۲۱۳) روز پنجشنبه، ۵ بهمن ۵۷ را که از تصمیم این شورا باخبر شده این طور روایت می‌کند:

بار دیگر صبح زود از خواب بیدار شدم، مترصد بودم که اطلاعی از جلسه دیشب شورای امنیت ملی به دست آورم و در مورد تظاهرات امروز اطلاعی کسب کنم. وقتی با ژنرال گاست به دفتر رسیدیم، گروه جمع شده بودند و خواستار حضور ما بودند. برای آن‌ها خیلی زود بود، به گرمی و با اشتیاق از ما استقبال کردند. قره‌باغی در حالت روحی خوبی بود و مایل به دادن گزارش جلسه دیشب. او گفت که بختیار بسیار قاطع و مطمئن بوده است. از طرح‌های ما سوال کرده و قره‌باغی به او اطلاع داده است که این طرح‌ها در حال تمام شدن و به مرحله اجرا درآمدن است.
در مورد بازگشت [امام] خمینی دو تصمیم مهم گرفته بودند. اول، اعلام آماده‌باش قرمز؛ این کار همه نیرو‌ها را در خط اول قرار می‌داد و ارتش آماده انجام هر اقدام لازم می‌شد. دوم این‌که تشریفات حکومت نظامی جدی‌تر به موقع اجرا گذاشته می‌شد. دولت، این نظر را به عنوان تئوری داشت، اما در اعمال آن (در عمل) جدیت نداشت. اینک قرار بود جدیت به خرج داده شود. فرودگاه مهرآباد مشمول محدودیت‌هایی می‌شد، تنها کسانی که لازم بود عمل کنند و مراقبت از [امام] خمینی را بر عهده داشته باشند، اجازه ورود پیدا می‌کردند. جمعیت زیادی وارد فرودگاه نمی‌شد. همه پایگاه‌های هوایی و فرودگاه‌ها، در ایران برای رفت و آمد‌های غیرنظامی تا سه روز بسته می‌ماند.
آن‌ها موافقت کرده بودند که اگر [امام] خمینی با پرواز ایرفرانس وارد شد و فرودگاه بسته بود هواپیما به جزیره کیش هدایت شود به او هم توضیح داده شود که این کار به خاطر حفظ جان او بوده است. دریافته بودند که اگر برای او اتفاقی رخ دهد، جنگ داخلی رخ خواهد داد و لذا قرار بود او را برای مدت نامحدودی در جزیره کیش تحت‌الحفظ نگهدارند. دست‌کم تا زمانی که در مورد اوضاع تصمیمی بگیرند. اگر این طرح طبق نقشه عملی نمی‌شد و یا اگر مردم از کنترل خارج می‌شدند و یا اگر بازرگان می‌کوشید دولت خود را تشکیل دهد، ارتش وارد عمل می‌شد و قدرت را در دست می‌گرفت و صنایع نفت، گمرک، بانک‌ها و همه مراکز حیاتی کشور را تحت کنترل می‌گرفت.
قره‌باغی گفت که به اطلاع بختیار رسانده است، مقدم با بعضی رهبران مذهبی در ارتباط بوده که برای ورود [امام] خمینی چه تدارکاتی دیده شده و چه اقداماتی باید صورت گیرد. او روشن کرده بود که ارتش جدی است و جدا قصد دارد، حکومت نظامی را به موقع اجرا بگذارد. بختیار از آن‌ها خواسته بود که در حال حاضر رابطه‌های خود را با رهبران مذهبی فورا قطع شود.
بختیار از توجهی که رسانه‌ها، به سخنان او وقره‌باغی کرده بودند، خوشحال بود. به نظر او حالا کسی شک نمی‌کرد که بین ارتش و نخست‌وزیر هماهنگی کامل وجود دارد. به همین علت، شورای امنیت ملی تصمیم گرفته بود که رژه امروز را از سوی ارتش لغو کند. علت آن هم این بود که احساس شده بود که این رژه در شرایط حساس کنونی، اثر معکوس دارد. چنین احساس شده بود که این رژه در آستانه ورود [امام] خمینی، موجب خشونت و درگیری می‌شود. من موافق این حرف نبودم، اما تصمیم گرفته شده بود.
ربیعی در گزارش اوضاع پایگاه خاتمی گفت که تعدادی از همافران پیدا شده‌اند که علنا عوامل اوپوزیسیون بوده‌اند. امام نیرو‌های ویژه اوضاع را در دست گرفته‌اند. افراد مظنون اخراج خواهند شد و در دادگاه‌های نظامی محاکمه خواهند شد.
این کار یک قمار بود. زیرا حکم دادگاه، همه همافران را به شورش وامی‌داشت. اما به اعتقاد آن‌ها، این خطر جدی نبود و حالا موقع بهره‌برداری بود.
حادثه ناراحت‌کننده دیگر، تظاهرات طرفدارانه از [امام] خمینی در تهران از سوی افراد نیروی هوایی بوده است که در میان آن‌ها، افسران هم دیده شده بودند. ربیعی گفت که همه خشمگین شده‌اند و اقدامات برای قطع دست آن‌ها فورا انجام خواهد شد. متاسفانه همه این حوادث در نیروی هوایی رخ داده بود، نیروی هوایی جایی بود که ما حتی انتظار کمترین ناآرامی را از نیرو‌های آن نداشتیم، زیرا سطح آموزش نیروی هوایی بالا بود و از نظر فرماندهی و آموزش، با آمریکا ارتباطی نزدیک داشت.
یک امربر وارد شد و یادداشتی آورد. در یادداشت نوشته شده بود که: «احتمال زیاد این است که آیت‌الله خمینی تا روز یکشنبه بازنگردد.» همه خوشحال شدند، اما زود فهمیدیم که دو روز فرصت کمی است و نمی‌توان کار زیادی انجام داد. باید برنامه را برای روز جمعه تدارک می‌دیدم تا جلوتر از برنامه باشیم. این تغییر، یک احتمال هشداردهنده دیگر به وجود آورده بود. اگر مردم از به تعویق افتادن سفر مطلع نشوند، روز جمعه اجتماع خواهند کرد؛ و وقتی ببینند [امام] خمینی نیامده است از کنترل خارج خواهند شد.
قره‌باغی تلفنی با بختیار تماس گرفت تا در این موارد با او صحبت کند، بختیار تصریح کرد که تصمیم، بر اعمال قانون خشک حکومت نظامی است و با همان حربه باید عمل شود هرچه بخواهد بشود، بشود. دیدن این تفاهم بین این دو مرد دلگرم‌کننده بود.
تظاهرات طرفداری از دولت، سریعا ترتیب داده شد و بیش‌تر از حد پیش‌بینی‌شده، آدم جمع شده، گزارش‌های مطبوعاتی تعداد شرکت‌کنندگان را بین ۱۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر، تخمین زده بود. اوپوزیسیون به سوی آن‌ها به سنگ‌پرانی پرداخته بود، اما این کار مدت زیادی ادامه پیدا نکرده بود، هلی‌کوپتری فرستادیم تا خودمان برآورد کنیم برآورد ما بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار نفر بود. برای بختیار نمایش بزرگی بود. اهمیت دیگر آن انجام این تظاهرات در تهران بود که تعداد زیادی تظاهرات طرفداری از [امام] خمینی در این شهر صورت گرفته بود.
جمع کردن این همه آدم در خیابان‌ها، آن هم با اعلام سریع و فرصت کم، مایه دلگرمی بود. همیشه این سوال را داشته‌ام که راستی چه تعداد مردم طرفدار [امام] خمینی بودند و چه تعداد طرفدار قانون اساسی و دولت (بختیار)؟ ایران ۳۴ میلیون نفر جمعیت داشت و بیش‌ترین تعداد آدمی که در تظاهرات طرفدارانه از [امام]خمینی دیده بودیم، حدود سه میلیون نفر بود.
درخواست دیگری از سوی بختیار رشته افکار ما را پاره کرد. بختیار اعلام کرده بود که از ساعت ۲ بعدازظهر امروز حکومت نظامی اعلام می‌کند. به اوپوزیسیون خواهد گفت که می‌توانند راهپیمایی و تظاهرات داشته باشند، مشروط بر این‌که قبلا اجازه دولت را گرفته باشند. می‌خواست هرچه در توان داشتیم در جهت کنترل فعالیت‌های [امام] خمینی در پاریس از جمله ساعت پرواز او (به سوی تهران) انجام دهیم.
با رضایت کامل از تظاهرات (طرفداران بختیار)، به سفارت بازگشتیم. احساس کردم که گفتن این مطلب به سفیر سولیوان، اهمیت دارد که در شورای امنیت ملی چه گذشته است و طرح خودمان را برای استقبال از [امام] خمینی به اطلاع او برسانم. با اطلاع از این که او و افرادش اطلاعات خوبی از نیرو‌های اوپوزیسیون دارند، فرصت خوبی بود که پیام خودمان را برای استقبال از [امام] خمینی به اطلاع او برسانم، هم در مورد تظاهرات موفقیت‌آمیز و هم در مورد بستن فرودگاه‌ها. هرکدام از این تحولات، [امام] خمینی را وادار می‌کرد که در مورد بازگشت سریع به کشور تامل بیش‌تری پیشه کند.
وقتی حرف‌های ما تمام شد، سولیوان پیشنهاد کرد که من به براون تلفن بزنم و اگرچه چهار، پنج ساعت زودتر از ساعت مقرر است، ولی این تماس تلفنی را بگیرم، سفیر گفت که بهتر است این تماس را بگیرم و شب را راحت به تماشای فیلم سینمایی «ژنرال داگلاس مک آرتور» بپردازم. من هم فورا تماس با براون و ژنرال جونز را برقرار کردم. مشروح جریانات را به اطلاع آن‌ها رساندم. درخواست گروه را هم به او دادم که، فعالیت‌های (امام) خمینی هرچه بیش‌تر و از نزدیک مورد کنترل و نظارت قرار گیرد. براون به من اطمینان داد که این کار انجام خواهد گرفت. در مورد بازگشت [امام] خمینی گفتم که ارتش دقیقا مورد مطالعه قرار گرفته است و نسبت به نیروی هوایی اطمینان کامل وجود دارد. نیروی دریایی و پیاده‌نظام هم کاملا مورد اطمینان هستند، اما نسبت به توپخانه اطمینان زیادی وجود ندارد.
واحد‌های توپخانه با بقیه تفاوت دارند. اکثر آن‌ها مورد آموزش روس‌ها بوده‌اند. ممکن است عجیب به نظر بیاید. اما روس‌ها توپ‌های خوبی می‌سازند و شاه به خاطر امیال سیاسی، از چنین توپ‌هایی که مورد نیاز ارتش او بود محروم ماند.
[...] در پایان گفتم: «راهی نیست که نسبت به آینده خوشبین بود. اما در عین حال یک اگر بزرگ مطرح کردم که: به بختیار امید هست، اگر بتوان هم شاه و هم [امام]خمینی را دور از کشور نگاه داشت. ارتش کاملا پشت سر بختیار قرار گرفته و به نظر می‌رسد پای آن‌ها گیر کرده است، اما برای متحدتر کردن آن‌ها به وقت احتیاج داشتیم و از همه بالاتر به انجام اقدامی احتیاج بود. خداحافظی کردم و ارتباط قطع شد.
بعد از صرف یک شام عالی، فیلم «ژنرال مک آرتور» را دیدیم که انتقادی بود از سوی جناح سیاسی که نظامیان چگونه باید کار کنند؟!

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما