بدرقه تلخ خارجیها، عادتی که ترک نمیشود
گاهی به پشت سر نگاه کن
صاحبخبر - سعید آقایی فوتبال ایران در قبال مستشاران خارجی خوش استقبال و بدبدرقه است. در فوتبال همیشه رسم بوده که برای خارجیهای اسم و رسمدار معمولاً فرش قرمز پهن میکنیم، آغوش میگشاییم و اسفند دود میکنیم تا بیایند اما بعد از یک دوره همکاری با آنها خیلی زود به خط پایان میرسیم و با بیمهری و نامهربانی آنها را طرد میکنیم تا غریبانه ایران را ترک کنند و خاطرهای تلخ از آنها در ذهنشان نقش ببندد. در طول این سالها هرگز به یاد نداریم که یک خارجی با خاطرهای خوش ایران را ترک کرده باشد. غریبههایی که با غریبگی از فوتبال ایران خداحافظی میکنند و آنچه از رابطه با ایران برایشان بر جای میماند، یک خاطره تلخ و لکهای خاکستری است که هرگز از ذهنشان پاک نمیشود. مانند زخمی ناسور که بر قلب آنها نشسته و تا ابد مرهمی نمییابد. سیاهه مردانی که در این فوتبال وداعی تلخ و نامهربانانه داشتند، بسیار طولانی و بلندبالاست اما مرور مهمترین آنها میتواند آنچه بر فوتبال طی این سالها رفته را به روشنی عیان کند؛ آنچه نشان میدهد که چرا تقریباً هیچ مربی خارجی ورای همه مشکلات و دشواریها، تمایلی به کار در ایران ندارد. کارلوس کیروش در دوران ریاست علی کفاشیان به ایران آمد. در روزگاری که علی سعیدلو رئیس سازمان تربیت بدنی بود و قرارداد وی نیز در دفتر سعیدلو منعقد شد. کیروش با آن روحیه سختگیر و عصیانگرش آرام آرام در فوتبال ایران ساز مخالف کوک کرد و بدل به نماد مخالفت شد اما عصیانگریهای او درست از زمانی فوران کرد که محمود گودرزی وزیر وقت وزارت ورزش و جوانان بعد از جام جهانی 2014 در جلسه با رؤسای فدراسیونهای ورزشی او را به سخره گرفت و کارگری نامید که خلاف دستورات کارفرمایش عمل میکند و کارنامهاش را زیر سؤال برد. اظهارات تند گودرزی با واکنش تندتر کیروش روبهرو شد و او پس از این ماجرا هرگز به جلد سابق بازنگشت. در طول 4 سال بعد از آن کیروش را یک مربی تندخو، پرخاشگر، عصبانی و عصیانگر دیدیم که از مقابله با رئیس فدراسیون نیز ابایی نداشت و حتی تا بدانجا پیش رفت که میخواست با علیرضا اسدی دبیر وقت فدراسیون فوتبال که نماینده وزارت ورزش در فدراسیون فوتبال بود، گلاویز شده و با او خرده حسابهایش را تسویه کند! در دوره ریاست کفاشیان، کیروش البته با سیاست مدارا و خنده رئیس سابق کجدار و مریز رفتار میکرد و کنار میآمد اما بعد از حضور تاج در قامت رئیس و با توجه به ناتوانی فدراسیون و انفعال رئیس، کیروش رسماً فرمانده خودمختاری شده بود که هر آنچه دوست داشت انجام میداد. انتهای این قصه البته تلخ بود. آنجا که بعد از ناکامی در جام ملتهای آسیا در امارات او چند روزی را در هتل فرودگاه امام بیتوته کرد و بعد از یک مصاحبه بغض آلود و انتقادات تند و تیز از فدراسیون فوتبال غریبانه با بدرقه کاپیتان سابق تیم ملی و سرمربی تیم تنیس! در حالی ایران را ترک کرد که از فدراسیون هیچ مسئولی حضور نداشت. خداحافظی تلخی که با شکایت او برای دریافت مطالباتش، تصویری تاریک از رابطه سرمربی و فدراسیون فوتبال را ترسیم کرد. 6 ماه بعد از جدایی کیروش و گذشت روزهای بلاتکلیفی، مهدی تاج در گشت و گذار مخفیانه و طولانیاش در اروپا سرانجام با مارک ویلموتس سرمربی بلژیکی به توافق رسید و در سفارت ایران در بلژیک قرارداد ویلموتس را نهایی کرد تا او از خرداد ماه رسماً به عنوان سرمربی تیم ملی ایران معرفی شود. با وجود خوشبینیهای ابتدایی درباره این مربی بلژیکی، ماه عسل ویلموتس خیلی زود در ایران به پایان رسید. چه آنکه او با دستور فدراسیون از رسانهها فاصله گرفت تا حاشیهها از تیم ملی دور شود اما این توصیه عملاً بین تیم ملی و افکار عمومی دیوار بلندی کشید تا ویلموتس هرگز نتواند به قلبها رسوخ کند. ارتباط رسانهها و افکار عمومی با سرمربی تیم ملی عملاً به چند تمرین کوتاه قبل از هر بازی و کنفرانسهای مطبوعاتی محدود شد و روحیه یخ و سرد ویلموتس به این فاصله دامن زد. در نهایت شکست برابر بحرین و عراق و بدتر از آن گروکشی سرمربی تیم ملی پیش از بازی با عراق برای دریافت مطالباتش تصویر یک مربی بیتعهد و اپورتونیست را به تصویر کشید که با انتقادات فراوانی روبهرو شد. فدراسیون فوتبال نیز در این گرداب خودساخته خیلی زودتر از حد تصور به آقای مربی پشت کرد و پای میز مذاکره برای فسخ قرارداد نشست تا عمر ویلموتس در فوتبال ایران به 6 ماه هم نرسیده باشد و سرمربی بلژیکی بدون دیدن برف تهران، چمدانهایش را ببندد. اگرچه با توجه به فراری بودن او از حضور در ایران، چمدانی از او در تهران هیچگاه وجود خارجی نداشت! محمدحسن انصاری فرد در دوره نخست حضورش در پرسپولیس زمانی روی صندلی مدیریت این باشگاه نشست که علی پروین همه کاره تیم محسوب میشد. سرمربی سابق انصاریفرد اریکه قدرتش بسیار وسیع بود اما شاگرد سابق با دستور مقامات بالادستی و محمد علی آبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی آمده بود که پروژه حذف پروین را اجرا کند. انصاریفرد برای کنار زدن سرمربی سابقش، سراغ یک گزینه بزرگ و نام آشنا رفت؛ آری هان هلندی که یک بار پیش از این در دوران ریاست غفوریفرد در سازمان تربیت بدنی برای هدایت تیم ملی به ایران آمده بود، بعد از یک دهه به پرسپولیس آمد تا با توجه به نام، آوازه و اعتبارش بتواند حواشی ناشی از کنار گذاشتن پروین را کمرنگ کند. آری هان شروع فوقالعادهای با پرسپولیس داشت و تیم رده نهم جدول در دوران پروین را به فینال جام حذفی رساند. در کنار آن با چهره جذاب و فوتبال تماشاگرپسندی که ارائه میکرد، توانست دل سرخها را به دست بیاورد اما همکاری او با پرسپولیس تنها به همان نیم فصل دوم لیگ پنجم محدود شد و در نهایت با دلخوری از پرسپولیس رفت. حضور دیرهنگام او در ایران بعد از تعطیلات بین فصل و سختگیریهایش برای پرداخت مطالبات خود و اعضای تیم در کنار هویت یهودی آری هان کار را به جایی رساند که انصاریفرد او را اخراج و تأکید کرد این اخراج برای حفظ شأن و منزلت پرسپولیس انجام شد. آری هان تابستان سال 85 را ندید و دو هفته مانده به لیگ ششم برکنار شد تا پرسپولیس لیگ را با مصطفی دنیزلی استارت بزند. بعد از صعود ایران به جام جهانی 98 فرانسه، دولت محمد خاتمی فوتبال را به عنوان یک پدیده مهم و اجتماعی مورد توجه قرار داد و از همین رو تصمیم گرفت یک مدیر پرقدرت و ذی نفوذ را به فوتبال بفرستد. داریوش مصطفوی به بهانه قلب درد! کنار رفت و محسن صفایی فراهانی رئیس فدراسیون فوتبال شد. او در ابتدای راه والدیر ویرا مربی برزیلی را کنار گذاشت و برای جام جهانی تومسیلاو ایوچ یکی از بزرگترین و کارنامهدارترین مربیان یوگسلاوی را استخدام کرد که رزومه قابل اعتنایی داشت. ایویچ نزدیک به 6 ماه در فوتبال ایران کار کرد و روی مؤلفههای تاکتیکی و فیزیکی تأکید فراوانی داشت اما بدنه سنتی فوتبال ایران و البته بازیکنان تیم ملی که از تمرینات دشوار و سختگیریهای ایویچ چندان رضایت نداشتند، زمینه سقوط او را فراهم کردند و با یک کودتای شبانه در ایتالیا کاری کردند که صفایی فراهانی علیرغم میل باطنی رأی به قطع همکاری با ایویچ دهد. شکست عجیب 7 بر یک برابر رم در اردوی تدارکاتی پیش از جام جهانی کافی بود که با دسیسه برخی از مربیان و همکاری چند ستاره دانه درشت، شبانه علیه ایویچ کودتا شده و وی برکنار شود. در نهایت ایویچ با تلخی از ایران رفت تا تیم ملی با کادر ایرانی به جام جهانی برود اگرچه وی در طول مدت کوتاه حضورش روی نیمکت تیم ملی با فلسفه و تفکراتش میراثی به یادگار گذاشت که در جام جهانی 98 ایران بازیهای آبرومندانهای را به نمایش گذاشته و در مهمترین بازی تاریخ یعنی مقابل آمریکا به پیروزی برسد. اگرچه تلخی این جدایی و حسرت حضور در جام جهانی 98 برای ابد در ذهن ایویچ به یادگار ماند. محمد رویانیان به عنوان یک مدیر بیگانه با فوتبال و یک نظامی در دو سال باقی مانده دولت احمدینژاد به پرسپولیس آمد. مردی که به ادعای خودش تا قبل از حضور در پرسپولیس حتی یک بازی فوتبال را از تلویزیون هم ندیده بود! رویانیان رئیس سابق پلیس راهور و ستاد سوخت، بعد از آزمون و خطاهای بسیار و غیبت ناگهانی مصطفی دنیزلی در آستانه لیگ دوازدهم، انتخاب سرمربی پرسپولیس را با پیشکسوتان باشگاه به رأی گذاشت و سرانجام مانوئل ژوزه انتخاب شد. پیرمرد پرتغالی، پرسپولیس کهکشانی رویانیان را تحویل گرفت؛ تیمی که با وجود ستارههای فراوان بالانس نبود و مشکلات عدیدهای داشت. از سوی دیگر ژوزه نیز فاقد شور و انرژی لازم برای هدایت پرسپولیسی بود که رویانیان برایش آرزوهای فراوانی در سر داشت. نتایج نومیدکننده، درگیری با علی کریمی ستاره دانه درشت تیم، مجادله بیپایان با کارلوس کیروش و در کنار آن مقابله با هواداران کار را به جایی رساند که رویانیان قید مربی پرتغالی را بزند اما مربی پرتغالی با توجه به قرارداد سنگین و چرب و نرمی که با پرسپولیس بسته بود، از فسخ قرارداد استقبال نکرد تا رویانیان برای پایان کار با ژوزه بدترین راه ممکن را انتخاب کند. او پیش از بازی برابر سایپا در لیگ دوازدهم چند لیدر و اوباش را برای تهدید به هتل محل اقامت ژوزه فرستاد تا او را فراری دهند. در نهایت ژوزه به سفارت پرتغال پناه برد و شبانه ایران را ترک کرد و با یک شکایت سفت و سخت همه نامهربانیها را یکجا تلافی کرد. پرسپولیس برای پرداخت غرامت به جمعآوری اعانه افتاد و زجر فراوانی کشید. ژوزه برای تلافی حتی هزینه دادرسی و تمبر ابطال شده در دادگاه را نیز از پرسپولیس گرفت! بعد از خداحافظی ناگهانی محسن صفایی فراهانی از فدراسیون فوتبال، محمد دادکان سکاندار فدراسیون فوتبال شد و با تفکرات عجیب و غریبش تصمیم گرفت تا کادر تیم ملی را ایرانیزه کند. بعد از جدایی میروسلاو بلاژوویچ، صفایی، برانکو ایوانکوویچ دستیار چیرو را بهعنوان سرمربی جدید برگزید و در گام نخست تیم امید را برای بازیهای آسیایی بوسان به او سپرد اما دادکان حتی با وجود قهرمانی ایران در بازیهای آسیایی بوسان، برانکو را کنار گذاشت و سکان تیم ملی را به دست همایون شاهرخی سرمربی وقت پاس سپرد. مربی که کاریزمای مربیگری تیم ملی و کنترل ستارههای پرشمارش را نداشت و نتیجه این تصمیم غلط شکست از اردن در مرحله نخست مقدماتی جام جهانی 2006 در تهران بود. یک ناکامی هولناک که سبب شد تا سازمان تربیت بدنی وقت به ماجرا ورود کرده و خواستار بازگشت برانکو شود. در نهایت با دخالت مهرعلیزاده، شاهرخی کنار رفت، برانکو بازگشت و قرارداد جدید وی در دفتر مهرعلیزاده منعقد شد تا مسیر صعود به جام جهانی 2006 طی شود. هر چند که برانکو در انتهای راه و در جام جهانی 2006 نتایجی به غایت نومیدکننده با تیم پرستاره ایران گرفت و با ستارههای تیم به مشکل برخورد. او در نهایت حتی حاضر نشد با تیم ملی به تهران بازگردد و در پایان مرحله گروهی و بازی با آنگولا تیم ملی را رها کرد و رفت. دست آخر نیز با شکایت به فیفا برای دریافت مطالباتش به این جدایی نامهربانانه هاشور تلخی زد. بعد از ناکامی استقلال در نخستین دوره لیگ برتر ایران، علی فتحاللهزاده مدیر پرهیاهوی آبیها، یکی از بمبهای معروفش را ترکاند و با کنار گذاشتن منصور پورحیدری سراغ یک مربی آلمانی رفت. فتحاللهزاده که در جریان ترانسفرهایش به آلمان با راینر کالموند مدیر وقت بایرلورکوزن آشنا شده بود، رویای حضور کریستوف دام مربی نوگرای آلمانی را در سر میپروراند و در نهایت رولند کخ دستیار او را به ایران آورد و روی نیمکت استقلال نشاند. فتحاللهزاده که قهرمانی لیگ برتر را در روز آخر به پرسپولیس پروین واگذار کرده بود، اعتقاد داشت حفظ پورحیدری و مربیان داخلی دیگر، تنها «حرکت روی یک دایره بسته» است و با مربی خارجی که از فوتبال روز دنیا آمده استقلال میتواند متحول شود. استقلال اما با کخ به کرانه موفقیت نرسید و فتحاللهزاده خیلی زود از شعارهای پوپولیستیاش دست کشید. او ابتدا پورحیدری را بعد از جدایی از صنعت نفت آبادان بهعنوان مدیر فنی به استقلال بازگرداند تا عرصه بر کخ تنگتر شود و سرانجام پس از حذف از جام حذفی، با توجه به ناکامیهای استقلال در لیگ و آسیا او را برکنار کرد تا با تصمیم پورحیدری تیم با هدایت موقت زرینچه و نظارت پورحیدری بهعنوان مدیر فنی تا پایان فصل پیش برود. دود این تصمیم البته به چشم خود آقای مدیرعامل رفت و او در پایان فصل توسط هیأت مدیره از مدیریت باشگاه کنار گذاشته شد! بعد از بن بست استقلال با علیرضا منصوریان و چند هفته وقت گذرانی با میک مک درموت دستیار سابق کیروش، رضا افتخاری که ترکتازی پرسپولیس با برانکو ایوانکوویچ را میدید، برای خروج از دره ناکامی، به مربی خارجی روی آورد. افتخاری بعد از چند هفته سرگرمی با چند گزینه، دست آخر با وینفرد شفر آلمانی به توافق رسید و شبانه از دبی او را به تهران آورد تا مراسم قرارداد با او را با هیاهوی فراوان برگزار کند. شفر بعد از یک نیم فصل آزمون و خطا در فصل دوم با ستارههایی چون تیام توانست قهرمانی جام حذفی را به استقلال هدیه کند تا با فشار هواداران قرارداد 600 هزار دلاریاش را در شب بازی فینال حذفی در خرمشهر با رقم دوبرابری با استقلال تمدید کند. در فصل سوم اما عدم تمدید قرارداد ستارهای چون تیام و خریدهای بیخاصیتی چون ایسما، گرو، نیومایر و منشا سبب شد تا افتخاری زیر فشار شدید هواداران عاصی و خسته از ناکامی برکنار شده و امیرحسین فتحی مدیرعامل شود. شفر بدون ستاره کلیدی چون تیام و با خارجیهای بیخاصیتی که جملگی با توصیه او و دخالت پسرش ساشا به استقلال آمده بودند، نتیجه نگرفت تا در نهایت با از دست رفتن شانس قهرمانی، فتحی 4 هفته مانده به پایان لیگ او را کنار بگذارد. شفر اما از دستور مدیرعامل تمکین نکرد و با برنامهریزی ساشا به محل تمرین استقلال رفت؛ جایی که به دستور مدیرعامل از حضورش در زمین تمرین جلوگیری شد و او با فیلمبرداری از این اتفاق، چند هفته دیگر برای دریافت مطالباتش در تهران به خوشگذرانی پرداخت و دست آخر ایران را در حالی ترک کرد که نامه شکایت به انضمام فیلم کذایی در چمدانش قرار داشت. او استقلال و فتحی را تهدید کرد که باید کل مبلغ قراردادش با استقلال، پرداخت شود و ریالی به استقلال تخفیف نخواهد داد تا تصویر یک پیرمرد آلمانی سودجو را از خود برجای بگذارد. زلاتکو کرانچار انتخاب عباس انصاریفرد مدیرعامل وقت پرسپولیس برای لیگ نهم بود که با کارنامه قابل اعتنای سرمربی تیم ملی کرواسی به ایران آمد و در فاصله یک هفته مانده به آغاز لیگ روی نیمکت پرسپولیس نشست. کرانچار با پرسپولیس نتایج بدی نگرفت و با وجود حضور نوبرانهاش در ایران، غریبگی با شرایط لیگ و اتمسفر فوتبال ایران، تا روز آخر پرسپولیس را در کورس نگاه داشت اما حضور حبیب کاشانی بهعنوان یک مدیر ارزشی در پرسپولیس به جای انصاری فرد عرصه را بر او تنگ کرد. مدیری که از مردان معتمد دولت احمدینژاد بود و پاداش همراهیاش با رئیسجمهور وقت را با مدیرعاملی پرسپولیس گرفت. در حالی که پرسپولیس روی رتبه سوم جا خوش کرده بود، کاشانی در یک کودتای بدون خونریزی و در تعطیلات عاشورا و تاسوعای 88، شبانه علی دایی را بهعنوان سرمربی پرسپولیس انتخاب کرد و کرانچار را با بهانه عجیب الکلی بودن کنار گذاشت. پرسپولیس با دایی البته عاقبت به خیر نشد و فصل را روی رتبه چهارم پایان برد. طعنهآمیز اینکه در نهایت کاشانی با دایی نیز به مشکل برخورد و با دعوای بیسابقه او را کنار گذاشت. کنایهآمیز اینکه کرانچار فصل بعد به سپاهان رفت و در حالیکه کاشانی و دایی در پرسپولیس درگیر بودند، با زردها قهرمان لیگ برتر شد. طنز تلخ روزگار اما آنجا بود چند سال بعد کاشانی که تیم امید را به شکل کنتراتی از علی کفاشیان تحویل گرفته بود، برای هدایت این تیم به سراغ کرانچار رفت! برانکو ایوانکوویچ در سال چهارم حضورش در پرسپولیس تمامی رکوردها را شکست. او با قهرمانی لیگ هت تریک و با تصاحب جام حذفی دبل کرد تا یک فصل رویایی را تجربه کند. در حالیکه همگان در انتظار آغاز فصل جدید با مربی کروات بودند، ناگهان هواپیمای حامل مربی کروات در فرودگاه ریاض بر زمین نشست و عکسهای خندان او به همراه زلاتکو برادرش با مدیران باشگاه الاهلی همه هواداران پرسپولیس را شوکه کرد. برانکو به ایرج عرب مدیرعامل وقت پرسپولیس دو بار پیاپی در اسفند و اردیبهشت برای دریافت مطالباتش کتباً هشدار داده بود و با رندی تمام یک بار پرداختی باشگاه پرسپولیس را رد کرد و شفاهاً ادعا نمود که از حق خود گذشته و این پول را رد کرده تا به بازیکنان پرداخت شود! چه آنکه با توجه به بندی که در قرارداد برانکو وجود داشت، او با عقب افتادن 6 ماهه مطالباتش از پرسپولیس و با دو اخطار کتبی، میتوانست قرارداد خود را یکطرفه فسخ کرده و از پرسپولیس جدا شود. اتفاقی که با رندی برانکو و البته بیکفایتی عرب رخ داد تا پرسپولیس در آستانه لیگ با شوکی عجیب روبهرو شود. عرب البته بعد از عقد قرارداد برانکو با الاهلی در تلاشی مذبوحانه و بیثمر از وی شکایت کرد؛ شکایتی که البته از قبل مشخص بود که به جایی نخواهد رسید و در نهایت این حرکت با پاتک برانکو روبهرو شد. او برای دریافت کلیه مطالباتش همراه با آپشنها و پاداش، به فیفا شکایت کرد و وکیلش نیز در مذاکره با باشگاه حتی یک دلار تخفیف نداد تا خاطره تلخی از پایان همکاری برانکو و پرسپولیس در اذهان هواداران باقی بماند. عرب نیز بعد از این خسران بیسابقه و اهمال کاری در نهایت توسط وزیر ورزش و جوانان برکنار شد و البته به پاس گلکاری در پرسپولیس، سرپرستی فدراسیون دوومیدانی را به او هدیه دادند تا این مدیر شایسته بیکار نماند! استیلآذین تیم خلقالساعه حسین هدایتی عابربانک ماجراجوی فوتبال ایران بعد از همه ماجراها سرانجام در فصل دهم به لیگ برتر رسید. هدایتی که رویاهای زیادی در سر داشت، برای مدیریت تیم پرستارهاش، سردار آجورلو را انتخاب کرد. یک مدیر نظامی و اقتدارگرا که در پاس کارنامه موفقی داشت و به تعبیر هدایتی میتوانست تیم پرجواهرش را کنترل کند. آجورلو اما در استیلآذین با تصمیمات مشعشع و عجیب و غریب، یکی از عوامل سقوط بود. او ابتدا لوبیسا تومباکوویچ صربستانی را برای هدایت استیل آذین انتخاب کرد؛ مربی که پیش از این در چین قهرمان شده بود و کارنامه نسبتاً موفقی داشت اما خیلی پای تومبا نماند و بعد از چند نتیجه ناامیدکننده در ابتدای فصل او را اخراج کرد. تومباکوویچ که انتظار این برخورد نامهربانانه را نداشت، از استیل آذین شکایت کرد و غرامت درشتی گرفت. استیل آذین نیز با آجورلو عاقبت به خیر نشد و بعد از تومباکوویچ به ترتیب با افشین پیروانی، محمد خاکپور، امید نمازی، محمود یاوری نیز به نتیجه نرسید و در نهایت سقوط کرد. تیمی که با آجورلو رکورد عزل و نصب یک مربی در طول یک فصل را شکست! بعد از ماجراهای جام ملت های آسیای لبنان در سال 2000 و حواشی کبودی که در تیم ملی بوجود آمد؛ صفایی فراهانی به این نتیجه رسید که مدیریت ستاره های پرشمار و دانه درشت تیمی که جام جهانی را تجربه کرده و لژیونر دارد، از عهده مربی ایرانی برنمی آید و برای داره این تیم به یک مربی بزرگ و نامدار در مارکت خارجی نیاز داریم. از همین رو به سراغ میروسلاو بلاژوویچ سرمربی سابق کرواسی رفت. مردی که 2 سال پیش از این در جام جهانی فرانسه با تیم کشورش شگفتی ساز شده و همه را حیرت زده کرده بود و به مقام سوم جام جهانی رسیده بود. چیرو با آن کاریزما و روحیه پرهیاهو و جنگجویش به نظر انتخاب مناسبی می رسید و می توانست این تیم پرستاره و ستاره های پرحاشیه اش را کنترل کند اما از بدو ورود چیرو به ایران چند منتقد و رسانه مخالف به شدت علیه او جبهه گرفتند و بلاژوویچ نیز فردی نبود که در جنگ و دعوا کم بیاورد و مقابله به مثل کرد. دود این تقابل فرسایشی و خصمانه اما به چشم تیم ملی رفت. تیمی که دور رفت مرحله گروهی انتخابی جام جهانی 2002 در گروهی دشوار بالاتر از عربستان به عنوان صدرنشین تمام کرده بود و سعودی ها را در خانه شکست داده بود، در آتش این اختلافات در دور برگشت سوخت و به حاشیه رفت که اوج آن شکست تلخ و تحقیرآمیز در بازی سرنوشت ساز برابر بحرین در منامه بود و در نهایت در پلی آف برابر ایرلند ناکام ماند و به جام جهانی نرسید. این ناکامی برگ برنده به دست منتقدان چیرو داد تا در نهایت بلاژوویچ به رغم تمایل عمومی و فدراسیون فوتبال برای ادامه همکاری با تیم ملی رفتن را به ماندن ترجیح دهد چون اعتقاد داشت برای ماندن باید پوست کروکودیل داشته باشد که البته نداشت! مصطفی دنیزلی رکورددار خداحافظیها و بدرقههای تلخ در فوتبال ایران است. او برای نخستین بار در فوتبال ایران در لیگ پنجم روی نیمکت پاس نشست و در حالی که تیمش شانس نخست قهرمانی بود، در هفتههای پایانی با مصطفی آجورلو به مشکل خورد، از پاس قهر کرد و حاضر نشد در بازی با ذوبآهن در اصفهان تیمش را هدایت کند. در نهایت پاس با 3 گل شکست خورد و قهرمانی را از دست داد و دنیزلی در حالی با پاس خداحافظی کرد که آجورلو با یک مصاحبه تند و تیز او را مقصر ناکامی پاس معرفی نمود. او سپس دو بار روی نیمکت پرسپولیس نشست؛ بار نخست در لیگ ششم و دوره مدیریت محمدحسن انصاری فرد که در نهایت با ناکامی در جام حذفی از پرسپولیس جدا شد و بار دوم در دوره رویانیان که در انتهای لیگ یازدهم و بعد از حمید استیلی سکان هدایت پرسپولیس ناکام را در دست گرفت تا پروژه قهرمانی برای فصل آینده و لیگ دوازدهم را کلید بزند اما رفت و برنگشت! بار چهارم اما دوره دنیزلی از همیشه در فوتبال ایران کوتاهتر بود. او برای لیگ نوزدهم به تبریز آمد تا به رویاهای طول و دراز محمدرضا زنوزی مالک متمول و بلندپرواز تراکتور و آرزوی قهرمانی جامه عمل بپوشاند اما ماه عسل مصطفی پاشا در تبریز کوتاهتر از همیشه بود و بعد از یک شروع توفانی و درخشان در 7 هفته نخست، خیلی زود به بن بست رسید تا در هفته سیزدهم از کار برکنار شود. او بعد از اخراج در ترکیه ادعا کرد به دلیل شرایط نابسامان کنارهگیری و مجبور به ترک تبریز شده و مدعی شد کمبود امکانات و مشکلات در تراکتور به اندازهای بوده که او مجبور بوده برخی از شبها در اتوبوس بخوابد! لوکا بوناچیچ در عصر حضور گسترده کرواتها در ایران به لیگ برتر آمد و روی نیمکت سپاهان نشست. بوناچیچ اما با سایر کرواتهای شاغل در ایران از بگوویچ و برانکو گرفته تا فرانچیچ تفاوت اساسی داشت. او یک مربی تندخو و جدی بود که برخلاف سایر هموطنانش با توصیه و نرمش میانهای نداشت. درباره او میگویند که در طول مدت حضورش در ایران حتی یک بار هم لبخند نزد! بوناچیچ با سپاهان در جام حذفی سال 85 پرسپولیس پرستاره را شکست داد و قهرمان جام حذفی شد و با سپاهان به آسیا رفت. لوکا سپاهان را نایب قهرمان آسیا کرد و در جام باشگاههای جهان شرکت نمود اما در نهایت محمدرضا ساکت که اخلاق تند و تیز بوناچیچ را نمیپسندید و میخواست همه چیز در ید قدرت خودش باشد، به بهانه چند نتیجه ضعیف او را برکنار و تیم را به کریم قنبری دستیارش سپرد. ساکت دوباره در سال 90 بار دیگر بوناچیچ را بازگرداند اما دوره او تمام شد و علیرضا رحیمی رئیس سابق فدراسیون هندبال به جای او آمد. در دوره دوم حضور بوناچیچ در سپاهان پرستاره، گنگ ستارههای حاضر در تیم که جملگی از اخلاق تند او به ستوه آمده بودند، علیه سرمربی کروات کودتا کرده بودند و همین سبب شد تا رحیمی برای فرار از حاشیهها و دو دستگی در تیم در ابتدای راه لوکا را برکنار و دوباره تیم را به کریم قنبری دستیار او بسپارد تا هر دو تجربه بوناچیچ در سپاهان فرجامی تلخ داشته باشد.∎
نظر شما