شناسهٔ خبر: 36991250 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

داودآبادی مطرح کرد؛

احساس تکلیفی که بدون بصیرت سر از ناکجاآباد درآورد!

جنگ که تمام شد، به‌خاطر اخلاص و مرامش رئیس شد و مسئولیت‌های مهمی گرفت؛ یک روز احساس تکلیف کرد و شد کاندید نمایندگی مجلس از شهر خود و هم من و هم بچه‌محل‌هایش خیلی کمک کردیم و شد نماینده مردم شهیدپرور... در مجلس شورای اسلامی.

صاحب‌خبر -

کسی که تا مرحله شهادت پیش رفته بود، تا پای چوبه دار پیش رفت!به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حمید داودآبادی» رزمنده، جانباز و پژوهشگر دوران دفاع مقدس، در صفحه اجتماعی خود نوشت: «این را برای اونایی می‌نویسم که احساس تکلیف کردن و برای نمایندگی مجلس ثبت‌نام فرمودند.

نمی‌خواهم دل‌تان را خالی کنم یا بترسونم‌تان؛ فقط می‌خواهم یادتان بیارم که: «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم»؛ لطفا با خودتان تصور کنید که این قصه که خلاصه یک خاطره بلند و تلخ است، زاییده ذهن من است و مثلا واقعیت ندارد!

بچه جنگ بود، از آن‌هایی که من به حال‌شان غبطه می‌خوردم، به ایمان و شجاعتش؛ یک‌تنه می‌رفت توی دل عراقی‌ها و می‌آمد.

جنگ که تمام شد، به‌خاطر اخلاص و مرامش رئیس شد و مسئولیت‌های مهمی گرفت؛ یک روز احساس تکلیف کرد و شد کاندید نمایندگی مجلس از شهر خود و هم من و هم بچه محل‌هایش خیلی کمک کردیم و شد نماینده مردم شهیدپرور... در مجلس شورای اسلامی.

روزی که آمد تهران تا برود به مجلس و خودش را معرفی کند، آمد خانه ما و یک لباس خیلی شیک هم پوشیده بود. بهش گفتم:

+ مگه نگفتی اگه انتخاب بشم، با لباس بسیجی می‌رم توی مجلس؟

- گفت: آخه چیزه...

+ گفتم: این ماشین و موبایل و... رو از کجا آوردی؟

- گفت: اینا رو دوستام بهم قرض دادند...

رفت مجلس. سُر خورد توی فلان جناح. عضو کمیسیون بازرگانی شد و یک روز هم ایران نبود، دور دنیا را در 10 روز می‌گشت و سرش خیلی شلوغ شد؛ چندین شرکت صادرات واردات و...

آن‌هایی که ماشین، گوشی و... به او قرض داده بودند، حق و حساب‌شان را ده‌ها برابر گرفتند؛ ولی دیگر بچه محل‌ها، همرزمان و مسجدی‌ها، او را ندیدند. دور بعد هم هیچ‌کدام بهش رای ندادند و نرفت مجلس و اموال کلانی که انباشته بود نیز به‌زودی تمام شد و افتاد در کارهای...

یک شب پلیس جلو او را گرفت، چند کیلو مواد مخدر «شیشه» همراش بود و حکم اعدام براش بریدند. باز رفقا پادرمیانی کردن و تخفیف بهش خورد. بعد مدتی، معتاد و داغون شد و انداختنش توی همون زندان که زمانی خودش رئیس آن‌جا بود. زندانی‌ها با دیدنش رو از او برمی‌گرداندند؛ رئیس دیروز شده بود همبند آن‌ها. آن‌هم با چند کیلو مواد!

اونی که می‌گفت: می‌رم توی مجلس تا حق بسیجی‌ها رو بگیرم... تا...؛ شد این...

قهرمان جهادِ اصغر که تا مرحله شهادت و جانبازی پیش رفته بود، در جهاد اکبر، تا پای چوبه دار پیش رفت!
قطعا لقمه حرام بود و هیچ نبود.

اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً».

انتهای پیام/ 113

نظر شما