اعتمادآنلاین| فرشته بهروزینیک- بدهی دولت به صندوقهای تامین اجتماعی در حالی به رقمی در حدود 200 هزار میلیارد تومان رسیده که بحران معیشت، زندگی نیمی از بازنشستگان کشور را تهدید میکند. آمارها میگویند درآمد بازنشستگان تنها کفاف 24 درصد از هزینههای زندگیشان را میدهد. همچنین که به باور بسیاری از آگاهان اقتصادی، سازمان تامین اجتماعی نتوانسته رفاه اقتصادی برای مردم ایجاد کند. محمد پوستیندوز، یکی از کارشناسان تامین اجتماعی، میگوید: «رقم بدهی به صندوقهای تامین اجتماعی، از 30 هزار میلیارد تومان در دولت محمود احمدینژاد به بیش از 200 هزار میلیارد تومان در دولت حسن روحانی رسیده است.» به عقیده پوستیندوز: «به دلیل عملکرد ناقص بخشهای مختلف اقتصادی و بعضاً بیتوجهی دولتها، صندوقهای تامین اجتماعی در آستانه ورشکستگی قرار دارند.»
مشروح گفتوگوی اعتمادآنلاین با محمد پوستیندوز، کارشناس سازمان تامین اجتماعی، را در ادامه میخوانید.
***
*طی سالهای گذشته تاکنون، بارها عملکرد سازمان تامین اجتماعی مورد نقد قرار گرفته، بسیاری از کارشناسان معتقدند این سازمان نه تنها در ایجاد رفاه اقتصادی برای مردم موفق نبوده که مشکلات عدیدهای را نیز برای آنها ایجاد کرده است. از طرفی به نظر میرسد خود این سازمان با بحران نقدینگی مواجه است. در اینباره توضیح میدهید؟
هدف اصلی سازمانهای رفاه و تامین اجتماعی در کشوهای توسعهیافته این است که بتواند یکی از حلقههای زنجیره میان اجتماع، اقتصاد و سیاستهای کلان دولت باشد؛ به این مفهوم که بتواند در مواقعی که بازار شکس میخورد، آثار و پیامدهای اجتماعی آن را کاهش دهد. با این مقدمه باید بگویم در کشور ما نظام رفاه و تامین اجتماعی، از انسجام قابل قبولی برخوردار نیست.
*دلیل این گسیختگی چیست؟
به دلیل حرکتهای موازی ما نتوانستهایم انرژیها و منابع محدود مالی خود را متمرکز کنیم و هدفگذاری درستی داشته باشیم و نیازهای جامعه را در مواقع بحرانی و ضروری پوشش دهیم. به صراحت بگویم، ما سابقه خوبی هم در فرصتسوزی داریم. زمانی که کشور در وضعیت بالانس اقتصادی قرار داشت، وضعیت رفاه اجتماعیمان به استانداردهای بینالمللی نزدیک بود، اما از این فرصتها برای ساختن آیندهای بهتر استفاده نکردیم. شرایط بحرانی فعلی نیز به یکباره رخ نداده است؛ در دهههایی که بر ما گذشت، علاوه بر اینکه آمار و عملکرد قابل قبولی در مقوله رفاه و تامین اجتماعی، مقوله بحث کمیته امداد، بهزیستی و پوششهایی که دادند و... داریم، متاسفانه میبینیم که در همان بخشها شاهد نارضایتی مددجویان هستیم.
*بسیاری از تحلیلگران میگویند عملکرد ناقص تامین اجتماعی، فقر را تمدید کرده است...
توجه داشته باشید بر اساس آمارها بیش از 50 درصد مردم زیر خط فقر و فقر مطلق هستند. آمارها در اینباره بسیار نگرانکننده است. به این دلیل علاوه بر اینکه ما در تحریم ظالمانهای قرار گرفتهایم که بر درآمدهای ملیمان تاثیر میگذارد و منجر به رشد منفی شده، مطلع باشید که سیاستهای غلطی در اداره امور به خصوص در مدیریت سازمان تامین اجتماعی داشتهایم. صندوقهای بازنشستگی و نظامهای بیمهای، طبق یکسری قواعد بیمهای، اصول و منابعی دارند که باید مبلغی را برای جبران هزینههای روزشان قرار دهند و مبلغی را نگه دارند تا برای روز مبادا سرمایهگذاری کنند. اتفاقی که افتاده این است که سایر بخشهای اقتصادی، به علت کارکرد نادرستی که داشتند، عملکرد صندوقهای بازنشستگی را بسیار ضعیف کردهاند تا جایی که خود صندوقها در خطر ورشکستگی یا ناپایداری مالی قرار گرفتهاند. وقتی ارزش پول یک کشور طی 40 سال، بیش از هزار برابر کاهش پیدا میکند و ظرف سه چهار سال میبینید از سه هزار تومان به 12 هزار تومان میرسد، این یک افتضاح اقتصادی است.
ما در بحران اقتصادیای قرار گرفتهایم که نباید عملکرد صندوق بازنشستگی را به تنهایی در نظر بگیریم. صندوق بازنشستگی مسبب همه بحرانهای اقتصادی نیست. سیاستهای کلانی که اعمال میشود، وقتی سیستم یا دولت نخواهد به صندوقهای بازنشستگی احترام بگذارد و آنجا را محل دستاندازی خود قرار دهد، بیانضباطی مالی باشد و سیستم رها شود و تعهداتی که دولتها برعهده دارند- شامل هر تعهد قانونی که وجود دارد- عملیاتی نشود، مصیبت چندین برابر میشود.
*این مورد را مصداقیتر توضیح میدهید؟
در نظر بگیرید میزان بدهیای که دولتها به صندوق بازنشستگی، به خصوص تامین اجتماعی داشتند، قریب به 200 هزار میلیارد تومان است.
*این میزان بدهی در کدام دولتها بیشتر بوده است؟
به عنوان مثال زمانی که آقای احمدینژاد رئیسجمهور شد، دولت به تامین اجتماعی 20 هزار میلیارد تومان بدهکار شد و ارزش دلار در آن مقطع هزار و 50 تومان بود. دولت در آن زمان اگر اراده میکرد بدهی ما را پرداخت کند، ما 30 میلیارد دلار سرمایه داشتیم؛ الان تقریباً 14 سال گذشته و بر بدهیهای ریالی دولت افزوده شده است. 30 هزار بالای 200 هزار میلیارد تومان شده است. فرض کنید دلار 12 هزار تومان شده، با اینکه 14 سال دولت به ما بدهکارتر شده، پول ریالی بیشتر شده، اما ارزش واقعی پول ما کاهش پیدا کرده است. ما نزدیک به 28 میلیارد دلار پول از دولت طلب داریم. مثال دیگر اینکه، زمان آقای احمدینژاد گفته شد حباب بورس ترکید؛ بزرگترین متضرر این بازار بورس که از عمق بسیار کمی برخوردار است سازمان تامین اجتماعی بود.
*چرا؟
به علت نقش بسزایی که سازمان تامین اجتماعی در بازار سرمایه داشت وادار شد خرید کند، آن هم زمانی که همه چیز گران شد و با کاهش قیمت سهام، ما شکست سنگینی خوردیم. به این شیوه که در همه دولتها هم تکرار شده، صندوقهای بازنشستگی به ضعف کشانده میشوند.
سیاستهای کلان به شدت به صندوقهای بازنشستگی صدمه زده است. همه این اتفاقها سبب شده است در وضعیتی قرار بگیریم که بازنشستگان ما با قریب به یک میلیون و 600 هزار تومان، نزدیک به 2 میلیون تومان درآمد، حتی هزینه خوراک خود را نمیتوانند به طور کامل تامین کنند. پیامدش این است که توان خانوادهها به نوعی کاهش پیدا میکند، قدرت خرید پایین میآید و اینها پیامدهای اجتماعی دارد. لشکر فقرا برای هر جامعهای تهدید است.
*شستا برای تامین اجتماعی چه اقداماتی انجام میدهد؟ اصلاً وظیفهای دارد که تامین مالی کند، چون به نظر میرسد شستا غولی است که درآمد کافی دارد؟
میتوان اینطور بیان کرد که در حال حاضر مدیران سیستم به فکر هستند تا بتوانند از ظرفیتهای شستا استفاده کنند. اکنون هم که در حال پرداخت مستمریها و... هستیم، به نحوی شستا هم نقشآفرینی میکند، از طریق وامهایی که میگیریم، از طریق شرکتهایی که به عنوان ضمانت پای کار میآیند؛ پس درست نیست بگوییم شستا کاری نمیکند! اما واقعیت مطلب این است که در کل سیستم سیاسی ما آنقدر که به شستا و پوزیشنهای مدیریتی و شرکتهای این سازمان اهمیت میدهد، نظام بیمهای را مورد توجه قرار نداده است.
*دلیل این بیتوجهی از کجا نشأت میگیرد؟
متاسفانه باید بپذیریم که وقتی بحث اجتماعی به شدت سیاستزده میشود و صندوقهای بازنشستگی محل تاختوتاز گروههای سیاسی قرار میگیرد، قبل از اینکه گروهی رای بیاورد، پستهای شستا تقسیم میشود و این کار شاید درست نباشد، اما حقیقت این است که این شرکت وارد یکسری بحث معاملات سیاسی میشود، قبل از آنکه وارد این شود که ما منافع ملی و مردم را در نظر بگیریم.
*بنابراین شما با واگذاری شرکتهای سازمان تامین اجتماعی به بخش خصوصی موافق هستید؟
رئیسجمهور محترم گفتند شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی را به فروش برسانیم. بنده به عنوان کارشناس این پرسش را مطرح میکنم که در شرایط حاضر که میخواهیم شرکتها را بفروشیم، به چه کسی بفروشیم؟ در جامعهای که به نوعی عملکرد بازار سرمایه ما مشخص است، تلاطم خاص خود را دارد و از عمق کافی برخوردار نیست، باید آگاه باشیم که با واگذاری غیراصولی چه بلایی بر سر این سازمان و معیشت بیمهشدگان خواهد آمد.
اما به اعتقاد ما، در شرایط فعلی نظام بیمهای حداکثر تلاشش را میکند، به خصوص سازمان تامین اجتماعی پرچمدار مقوله رفاه و تامین اجتماعی کشور است و تمام منابع مالی وصول حق بیمهاش را برای مستمری و درمان میگذارد. اما در مقابل متاسفانه با اتفاقاتی که در طرح تحول سلامت افتاد و هزینههای هنگفتی به ما تحمیل شد، و نیز اتفاقاتی که در کاهش ارزش پول ملی رخ داد، شرکتهای ما نتوانستند نقشآفرینی خوبی داشته باشند. وقتی کشور در شرایط حال حاضر قرار میگیرد، مددجویان زیاد و بیمهشدگان کم میشوند. چرا؟ چون مردم توان پرداخت ندارند و از سبد کالاییشان بیمه خارج میشود، به این علت که نیازهای غذایی و نیازهای اولیه آنها باید پوشش داده شود.
*به نظر شما روند افزایش بدهی دولتها به صندوقهای تامین اجتماعی عامدانه یا از سر بیپولی است؟
نمیخواهم نیتخوانی کنم. من به عنوان کسی که واقعیتها را میبیند و در مورد سوابق گذشته اظهارنظر میکند، حرفم این است که دولتها از سوی قانونگذار ملزم به پرداخت بدهی خود شدهاند. حتی قانونگذار بحث انواع معافیتهای حق بیمه سهم کارفرمایان را به میان آورد و برای آن قانون مکلف کرد که دولت باید در همان سال بودجه سنواتی خودش را پیشبینی کند، این صراحت قانون است.
متاسفانه ما از ضعف نظارتی غیروابسته به دولت رنج میبریم. در سیستمهای بازنشستگی باید رگولاتورهایی باشند تا بتوانند نظارت کنند، اما متاسفانه این مقوله را نداریم، دستگاههای نظارتی را که شرکای اجتماعی بتوانند فارغ از فشارهای سیاسی هشدار دهند و راهنما باشند ندرایم و بزرگترین ضعف این است که هر کسی مدیر میشود؛ مثلاً فردی که غیرمتخصص است و اصلاً به صندوقهای بازنشستگی ربطی ندارد به عنوان مدیر آن صندوق انتخاب میشود. دستگاههای نظارتی معترض میشوند. اصلاً نباید این اتفاق بیفتد. اگر در سیستمها رگولاتوری باشد اجازه نمیدهد رانت و فساد به وجود آید.
نظر شما