سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: تنسی ویلیامز یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات امریکا و از چهرههای شاخص ادبیات نمایشی در جهان محسوب میشود. در ایران نیز بسیاری از آثار او ترجمه شده و با اقتباس از نمایشنامههایش آثار نمایشی بسیاری روی صحنه رفته است. بسیاری از این نمایشنامهها الهامبخش خلق آثار ارزشمند سینمای جهان از جمله کشور ما نیز بودهاند و برخی از آثار وی نیز موفق به کسب جوایز گوناگون از جمله جایزه پولیتزر و مجمع منتقدان نیویورک شدهاند. اگر هر یک از نمایشنامههای تنسی ویلیامز را ستارهای در آسمان شب بدانیم، بدون شک «شب ایگوانا» را میتوان ستاره سهیل آسمان شبهای تنسی ویلیامز دانست و اکثر منتقدان آثار ویلیامز متفقالقول هستند که «شب ایگوانا» آخرین نمایشنامه بزرگ اوست.
نمایشنامه شب ایگوانا (نوعی مارمولک با جثه بزرگ) جدا از ماهیت اصلی آن که سبب جذب مخاطبان خاص خود اعم از علاقهمندان به تئاتر میشود به سبب دارا بودن نثر داستانگونه مورد توجه آن دسته خوانندههای کتابهای داستانی یا رمانگونه نیز است. تنسی ویلیامز با قلم خاص خود طی داستان این نمایشنامه بارها به ما گوشزد میکند که لزوماً یک نمایشنامه نباید روایتی از یک اتفاق خاص و محیرالعقول یا داستانی پرماجرا و غیرقابل پیشبینی باشد بلکه ماهیت اصلی نمایشنامه گیرایی در عین سادگی آن است.
نمایشنامه شب ایگوانا (نوعی مارمولک با جثه بزرگ) جدا از ماهیت اصلی آن که سبب جذب مخاطبان خاص خود اعم از علاقهمندان به تئاتر میشود به سبب دارا بودن نثر داستانگونه مورد توجه آن دسته خوانندههای کتابهای داستانی یا رمانگونه نیز است. تنسی ویلیامز با قلم خاص خود طی داستان این نمایشنامه بارها به ما گوشزد میکند که لزوماً یک نمایشنامه نباید روایتی از یک اتفاق خاص و محیرالعقول یا داستانی پرماجرا و غیرقابل پیشبینی باشد بلکه ماهیت اصلی نمایشنامه گیرایی در عین سادگی آن است.
«شب ایگوانا» روایتی از گذران تعطیلات در مهمانخانهای ساحلی در مکزیکوسیتی است. هنگامی که پا به دنیای ویلیامز و شب ایگوانای او میگذاریم، حس میکنیم نمایشنامه برشی کوتاه از اتفاقاتی است که شاید به صورت مشابه در زندگی هر فردی رخ دهد. گویی یک دوربین فیلمبرداری در گوشهای از یک مهمانخانه گذاشتهایم و گفتوشنودهایی را که چند روز در آن اتفاق میافتد ضبط میکنیم، گفتوشنودهایی که نه تنها مواد لازم تشکیلدهنده یک نمایشنامه را دارند بلکه ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلمنامه یا داستان رمانگونه را نیز دارا هستند. در این نمایشنامه ایگوانایی را میبینیم که توسط دو جوان مستخدم از جنگل صید و به بند کشیده شده است تا در زمانی مناسب صاحب مهمانخانه خوراک مناسبی از آن تهیه کند؛ خوراکی غیرمعمول برای انسان زیادهخواه. سرنوشت این ایگوانا بیشباهت به سرنوشت «شانون» یکی از شخصیتهای نمایشنامه که بیشتر داستان حول محور او میچرخد، نیست.
طی نمایشنامه یک خانواده، یک اتوبوس پر از خانمهای معلم به همراه لیدرآژانس مسافرتی (شانون) و یک پیرمرد و نوهاش را میبینیم که در مهمانخانه اقامت دارند. هر کدام از این گروهها متناسب با شرایط موجود زندگیشان احساسی متفاوت از اقامت در یک مهمانخانه ساحلی - که میتواند مایه تسلی خاطر و آرامش باشد- دارند. این اقامت چند روزه برای خانمهای معلم سرشار از انزجار، برای لیدر گروه توأم با بیقراری، دلواپسی، بیماری و حمله عصبی، برای پیرمرد لذتبخش و برای خانواده مفرح است.
ویژگیای که در اکثر آثار ویلیامز مشهود است، ارائه تصویری نافذ و در عین حال ترحمآمیز از ژرفای روح انسان معاصر است؛ تصاویری که دلایل سرخوردگی انسان را بیان میکند. اگر جویای بارقههایی از این ویژگی مشترک آثار ویلیامز در نمایشنامه شب ایگوانا باشیم، بیش از همه آن را در شخصیت «شان»، تورلیدری که گروه معلمها را به اجبار برای گذران تعطیلات به مهمانخانه ساحلی آورده است، میبینیم. «شب ایگوانا» داستان تنهایی انسان و نیاز آرزومندانهاش به عشق است. تنسی ویلیامز در بخشی از پیشگفتار کتابش عاملی را که باعث استفاده از این تصویر ترحمآمیز و خمیرمایهای که موجب این کاوش در روح انسان میشود، به اختصار بیان کرده است:
«تمام عمر با این نگرانی زندگی کردهام که آرزو داشتن، یا چیزی را به شدت دوست داشتن، باعث میشود خود را در وضعیتی آسیبپذیر قرار دهم. احتمال دارد پیش نیاید، اما امکان آن زیاد است که چیزی را که بیش از همه دوست دارم از دست بدهم و وحشت ازدست دادن همیشه با من بوده است و همیشه هم با من خواهد ماند. بخت من برای رسیدن به هر چیزی که زمانهای طولانی آرزوی آن را داشتهام، همیشه با حضور هراسناک خطر از دست دادن همراه بوده است. من مجبور بودم همواره با این دشمن، با ترس، مبارزه کنم. دشمن من فقط ترس نبود، گاهی اوقات تا حد وحشت جلو میرفت. به این ترتیب بود که از همان روز اول، فضای تمامی کارهای مرا وحشیگری و در هم ریختگی عصبی پر کرد.»
این ترس از دست دادن چیزهایی که تنسی ویلیامز در زندگی آنها را عاشقانه دوست میداشته - ترسی که حتی در بعضی مواقع مبدل به وحشت میشود- همان عامل قوی بوده که خمیرمایه اصلی فضاهای درهم ریخته و هراسناک نوشتههایش را فراهم آورده است. در سالِ ۱۹۶۲ «شب ایگوانا» جایزه مجمع منتقدان نیویورک را برای تنسی ویلیامز به ارمغان آورد. این نمایشنامه ۲۲۴ صفحهای با ترجمه مسعود خیام توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
نظر شما