شناسهٔ خبر: 36831268 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

نگاهی به سیر گفتمانی جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی

جنبش دانشجویی حال حاضر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی را در برابر دولت‌ها و فراتر از اصولگرایی و اصلاح‌طلبی زنده نگه‌داشته است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار حوزه تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، علی خضریان از فعالان سابق دانشجویی در تحلیلی پیرامون سیرگفتمانی جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی به بهانه روز دانشجو نوشت: جنبش دانشجویی در ایران که دارای سابقه‌ای بیش از 80 سال دارد تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تأثیر سه جریان فکری چپ، اسلام گرا و خرده گفتمانی از راست لیبرالی بوده است که در سال‌های ابتدایی به دلیل همزمانی فعالیت‌های دانشجویی با شکل‌گیری یک بلوک فکری- سیاسی در شوروی و اقمارش در برابر جهان سرمایه‌داری و متأثر از گفتمان چپ روشنفکری جهانی، این جریان به محلی برای بروز و رشد گرایش‌های مارکسیستی و چپ تبدیل شده بود و به تدریج با حرکت زمان به سمت جلو، با توجه به اینکه رهبری امام خمینی(ره) به یک رهبری بلامنازع تبدیل می‌شود و آرمان حکومت اسلامی در میان دانشجویان مسلمان زمینه حرکت‌های اسلامی دانشجویی در جهت صحیح خود را می‌یابد، در کنار روشن‌تر شدن ابعاد اختلاف بین گروه‌های مختلف دانشجویی، گفتمان اسلام‌گرایی قوت بیشتری می‌گیرد.

* جنبش دانشجویی، یاری‌گر انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به اینکه جامعه ایران درگیر اتفاقات متعددی شد، جنبش دانشجویی نیز به تبع آن وارد مراحل گوناگونی گردید؛ جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی را می‌توان رفیق جامعه مدنی و شریک جامعه سیاسی معرفی کرد که آرمان‌های خود را در آرمان‌های انقلاب اسلامی تحقق یافته می‌دید و بر همین اساس بود که دانشجویان که غالباً عضو انجمن‌های اسلامی دانشجویان بودند، از همان ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی تاسیس و حضور در نهادهای مختلف مردمی و انقلابی را در دستور کار خود قرار می‌دهند و در مجموعه‌هایی از قبیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی و ... نقش موثری ایفا می‌کنند.

از سوی دیگر انقلاب اسلامی باعث شد تا جریان‌های مخالف با رژیم شاهنشاهی و حتی بسیاری از جریان‌های فکری و سیاسی که در دهه‌های 40 و50 توسط رژیم پهلوی سرکوب شده بودند، مجددا به صحنه منازعات سیاسی بیایند که تعدادی از آنها به علت تضاد ریشه‌ای جمهوری اسلامی و حاکمیت دینی با مبانی فکری آنها، به مخالفت و مواجهه‌ی با این نظام روی آوردند. در این میان دانشگاه نیز متأثر از فضای سیاسی کشور، از آتش این خرمن در امان نماند؛ رویارویی فیزیکی، ایجاد درگیری‌های مسلحانه در دانشگاه‌ها و تبدیل دانشگاه به تریبون و پایگاه سیاسی احزاب و گروه‌ها حاصل این تأثیر بود.

* استقلال‌طلبی زمینه بروز گفتمان استکبارستیزی در دانشگاه

از مهمترین رخدادهای جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی را می‌توان تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان ماه سال 1358 نامید، که در حقیقت نقطه تکامل مبارزه با استکبار دانشجویان مسلمان در دانشگاه‌ها پس از 16 آذرماه سال 1332 بوده است و به نوعی می‌توان از آن به عنوان نقطه اوج گفتمان استکبارستیز جنبش دانشجویی در ایران یاد کرد که با هدف استقلال‌طلبی دانشجویان پس از دخالت‌های متعدد دولت آمریکا در امور داخلی کشور به وقوع پیوست.

این اولین بار نبود که سفارت آمریکا در تهران به اشغال در می‌آمد، پیش از این در 25 بهمن‌ماه 1357 (14 فوریه 1979)، یعنى سه روز پس از پیروزى انقلاب اسلامى، 75 نفر از چریک‏هاى فدایى خلق پس از درگیرى مسلحانه کوتاهى که به مجروح شدن یکى از تفنگداران آمریکایى انجامید، سفارت را به اشغال خود درآوردند. چند دقیقه بعد چریک‏ها با وساطت نمایندگان کمیته انقلاب، بدون هرگونه تخریب و آتش‌سوزى، پراکنده شدند.

عده‏ اى علت این اقدام را شایعه رادیو باکو مبنى بر انتقال پرونده‏هاى ساواک به این سفارتخانه می‌‏دانند (در این بین باید به رابطه بین چریک‏هاى فدایى خلق و سفارت شوروى که طبیعتا عطش زیادى براى داشتن آن پرونده‏ها داشته است، توجه داشت)، عده‏اى دیگر علت این اقدام را زمزمه کودتاى قریب‌الوقوعى می‌دانند که در خیابان‏هاى تهران شایع شده بود و عده‏اى دیگر هم آن را توطئه پس مانده‏هاى ساواک و رژیم شاه براى تحت تاثیر قرار دادن روابط ایران و آمریکا قلمداد می‏کنند.

اما علت هرچه بود در این زمینه نه با امام(ره)، نه با دولت موقت و نه با هیچ یک از نیروهاى موجه نظام هماهنگى نشده بود و در نیت اشغالگران و اهداف آنان و نقش سفارت شوروى در این اقدام ابهام‏هاى تردید برانگیز جدى وجود داشت. به همین خاطر با حضور نیروهاى کمیته و همچنین ابراهیم یزدی معاون نخست وزیر و نماینده دولت موقت، از سفیر آمریکا عذرخواهى شد و سفارت در اختیار وى قرار گرفت.

اما 13 آبان 1358 شرایط تفاوت داشت. پس از تسخیر سفارت، دانشجویان که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مى‌‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏ هایى به تشریح علل، انگیزه‏ ها و چگونگى انجام این اقدام انقلابى پرداختند. در یکى از اولین بیانیه ‏ها آمده است: "ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکاى جنایتکار به منظور اعتراض به دسیسه‏ هاى امپریالیستى و صهیونیستى، سفارت جاسوسى آمریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم".

بر همین اساس می‌توان مشاهده نمود که خواسته ‏هاى دانشجویان از ابتدا تا زمانى که این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادى یافت؛ اما اصلى‏ ترین خواسته آنها که عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلى ایران» رسماً و با صراحت تمام همواره ثابت ماند.

* انقلاب فرهنگی و ضرورت تحول بنیادین در دانشگاه

اتفاق مهم دیگر این دوران، انقلاب فرهنگی است که یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به دلیل تداوم وضعیت ناهنجار مراکز آموزش عالی و ضدیت آشکار و اساسی فرهنگ محتوا و نظام حاکم بر آنها با ارزش‌های انقلاب اسلامی، دانشجویان مسلمان را بر آن داشت تا در پی چاره‌جویی برای دگرگون ساختن آن برآیند. پیام نوروزی امام خمینی(ره) در سال 1359 که ایجاد انقلاب اساسی در تمام دانشگاه‌ها در بند یازدهم آن ذکر گردیده بود، ضرورت تحول عمیق و بنیادین در نظام آموزش عالی کشور و جهت آن را بیان داشت و انگیزه آغاز انقلاب فرهنگی را در نیروهای اسلامی دانشجویی بارور ساخت.

انبوه نارسایی‌ها و عمق انحرافات و خرابی‌ها آنچنان زیاد بود که جز با توقف نظام دانشگاهی و پی‌ریزی اساسی دانشگاه اسلامی درمان آن غیرممکن بود. از این رو حرکت انقلاب فرهنگی توسط انجمن‌های اسلامی دانشجویان آغاز گردید و پس از مدتی با فرمان امام خمینی(ره)، فعالیت‌های پی ریزی و تدوین ابعاد مختلف نظام آموزشی کشور در ستاد انقلاب فرهنگی متمرکز گشت. براین اساس دانشگاه‌ها دو سال تعطیل شد تا اینکه در دی‌ماه سال 1360 امام(ره) طی حکمی، دستور بازگشایی مجدد دانشگاه‌ها را صادر کردند.

* دفتر تحکیم وحدت و انسجام جریان اسلام گرا

اما مهمترین گزاره‌‌ انقلاب و به تبع آن فضای حاکم بر جامعه و دانشگاه در انتهای دهه 50 و ابتدای دهه‌ی 60 بازگشت به فطرت و در نتیجه رشد و نهادینه‌شدن نگاه صحیح به اسلام در ابعاد فردی و اجتماعی بود. جریان اسلام‌گرا در دانشگاه‌ها در تقابل با جریان‌های چپ (کمونیست، مارکسیست و...) و چپ‌گرا (التقاط اسلام و سوسیالیسم نظیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و...) و جریان راست و التقاط لیبرالی و همچنین نگاه حداقلی و فردی به اسلام (نظیر نهضت آزادی، جبهه ملی، انجمن حجتیه و...) در آن دوران در انجمن‌های اسلامی دانشجویان سازمان یافت که با نگاه مساعد امام خمینی(ره) به این مجموعه دانشجویی و سخنان ایشان در جمع دانشجویان و جمله تاریخی "بروید تحکیم وحدت کنید" باعث گردید در شهریور سال 1359 این دانشجویان با نام «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور» (دفتر تحکیم وحدت) به فعالیت خود چهره‌ای منسجم‌تر ببخشند.+

* جناحی شدن و انشقاق در جنبش دانشجویی

طی سال‌های دهه 60 به علت شرایط جنگ و به علت رکود منازعات سیاسی، حرکت‌های دانشجویی در عرصه سیاسی نمود چندانی نداشت و تنها واقعه مهم و گفتمانی در این دوران را می‌توان در اواسط این دهه و تشکیل دو جناح موسوم به راست و چپ در کشور جستجو نمود که به تبع آن در دانشگاه‌ها غالب اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان با گرایش به سمت جناح چپ سیاسی تا پایان جنگ به فعالیت خود در دانشگاه ادامه دادند و به عنوان تنها پرچمدار جنبش دانشجویی مسلمان بروز و ظهور بیرونی داشتند. البته به دلیل همین گرایش سیاسی برخی از اعضای این انجمن‌ها-که در اقلیت نیز بودند- از انجمن‌های اسلامی خارج گردیدند.

در واکنش به اقدام جناحی دفتر تحکیم وحدت، تعدادی از دانشجویان نیز اقدام به تشکیل «اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان» کردند که دارای گرایشاتی به جناح راست سیاسی بود.

* سازماندهی تفکر بسیجی در دانشگاه

در آذرماه سال 1367 امام خمینی(ره) به مناسبت هفتة بسیج و همزمان با اولین سال پایان جنگ تحمیلی از ضرورت تشکیل بسیج دانشجویی و طلبه سخن گفت و آن را ضروری‌ترین تشکل دانست. ایشان ارائةه چهارچوب‌‌های اسلام ناب، مبارزه با تحجر، پول‌پرستی و اشرافیت، تفکر برای تشکیل حکومت بزرگ اسلامی، گسترش بسیج به کل دنیا، حفظ گفتمان نه شرقی نه غربی را از جمله هدف‌های بسیج دانشجو و طلبه عنوان نمود که ابتدا به صورت خودجوش و برای اولین بار توسط دانشجویان در دانشگاه امام صادق(ع) تشکیل شد و جالب‌تر اینکه دفتر تحکیم وحدت در این سال‌ها مدعی تولیت این مجموعه در دانشگاه‌ها بود، چرا که این انجمن‌های اسلامی دانشجویان بودند که در طول دوران دفاع مقدس پرچم‌دار روحیه بسیجی در دانشگاه‌ها بودند اما تقدیر بر آن بود که بعد از گذشت چند سال و با تاسیس سازمان بسیج دانشجویی در کلیه دانشگاه‌ها این تشکل در ساز و کاری جداگانه تاسیس شود. البته در این میان اتفاقی که رخ داد آن بود که بسیج دانشجویان و طلاب به صورت جدا از هم به‌وجود آمد و هر کدام تشکلی مجزا از دیگری شد.

* حاکمیت گفتمان توجیه‌گرا در دانشگاه

پایان جنگ تحمیلی باعث گردید نظام اسلامی در معرض پاسخگویی به مطالبات اجتماعی، فرهنگی و خصوصاً اقتصادی جامعه قرار گیرد و به تبع آن دانشگاه نیز به عنوان یکی از مهمترین بخش‌های جامعه از این مطالبات بی‌نصیب نماند. در این دوران، جریان دانشجویی کشور به دلیل برخی اتفاقات از قبیل شکست جریان چپ سیاسی در انتخابات مجلس چهارم به دلیل اینکه بخش مهمی از جریان انجمن‌های اسلامی دانشجویان به این جریان سیاسی نزدیک شده بود دچار یک سیر افولی شد. از طرفی جنگ 8 ساله و تقریباً یک صدایی اکثر دانشجویان پس از پیروزی انقلاب هم مزید بر علت بود. این تک صدایی یا به نوعی گفتمان غالب جریان دانشجویی را می‌توان گفتمان «توجیه‌گرا» نامید.

به این معنا که بخشی از جریان معتقد به نظام جمهوری اسلامی تلاش می‌کرد تا مطالبات و انتقادات جامعه و دانشگاه را جدای از بررسی در مورد آنکه آیا آنها درست یا نادرست می‌باشند توجیه نماید و انتقاد به برخی مسئولان خرد و کلان نظام را به معنای زیر سئوال رفتن اصل نظام جمهوری اسلامی تفسیر می‌نمود. این دیدگاه باعث گردید تا در مقابل اشتباهات و انحرافات سکوت اختیار کرده و برچسب ضد ولایت فقیه به جریان دانشجویی منتقد بخورد و نقد مسئولان به معنای نفی حاکمیت برداشت شود.

غلبه چنین تفکری در فضای دانشگاهی کشور باعث گردید تا اختلافاتی در مجموعه‌های دانشجویی بروز و ظهور یابد و جریان معتقد به توجیه‌گرایی با کمک دولت و جناح حاکم، تشکلی را تحت عنوان «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویی و فارغ‌التحصیلان در دانشگاه‌ها» تشکیل دهند.

البته در همین دوران بخشی از بدنه جریان دانشجویی در کنار گفتمان توجیه‌گرایی با ادامه حرکت‌های عدالتخواهانه در مراسم‌ها و تریبون‌های دانشجویی نشان می‌دادند که نسبت به وضع موجود دارای نگاه انتقادی هستند. به طوریکه در راهپیمایی‌های سیزده آبان آن سال‌ها با شعرهایی نظیر «کاخ‌نشینان همه دین‌فروشند، بر ضد آمریکا نمی‌خروشند، جاسوس‌خانه را ما گرفتیم، ابهت آمریکا را شکستیم» بروز و ظهور داشت.

از سویی دیگر غلبه گفتمان توجیه‌گرا و همراهی دولت سازندگی برای تثبیت آن به معنای «درس خواندن، فارغ التحصیل شدن و جذب در کار» و عدم طرح مباحث فکری سیاسی در محیط دانشگاه در حالی بود که بخشی از بدنه جریان دانشجویی مسلمان نسبت به آنچه اهمال‌کاری و کندروی دولت سازندگی در تحقق آرمان‌های امام(ره) و انقلاب می دانستند؛ انتقاد داشتند و سیاست‌های مبتنی بر سرمایه‌داری و اشرافی‌گری دولت هاشمی را برنمی‌تابیدند که منجر به اعمال محدودیت از طرق قانونی در دولت گردید.

این اقدامات و روند محدودیت‌سازی برای بدنه دانشجویی باعث گردید رهبر معظم انقلاب طی سخنانی صریح به سرکوب و خفقان سیاسی دانشگاه و جلوگیری از سیاسی بودن دانشجو توسط دولتمردان واکنش نشان دهد و طی سخنانی در روز 13 آبان سال 1372 بیان کردند: «بنده دلم می‌خواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانش‌آموزان مدارس روی این ریزترین پدیده‌های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دست‌هایی را که تلاش کرده‌اند و می‌کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند.»

* ایدئولوژی جایگزین برای فرار از شکست

طی سال‌های 1368 تا 1372 دفتر تحکیم وحدت نیز که بخشی از جناح چپ سیاسی محسوب می‌شد، به دلیل شکست‌های سیاسی و انتخاباتی این جناح دچار سرخوردگی گردید و فعالین دانشجویی آن همانند موج غالب سیاسیون جریان چپ به سوی نوعی ایدئولوژی‌های جایگزین حرکت کردند.

دهه 1370 سال‌های آشکار شدن تغییر و تحولات رادیکال در فضا و ذائقه روشنفکری، خصوصاً روشنفکری دینی در ایران است. لیبرالیسم در ایران در دامن روشنفکری دینی رشد یافته و سوار بر دوش جنبش دانشجویی، خصوصا با تحرک وسیع دفتر تحکیم وحدت، گسترش یافت. لذا در فاصله سال‌های 1370 تا 1376، منازعه‌ای فکری میان جریان چپ انقلابی دفتر تحکیم و جریان نوظهور لیبرال در این تشکل جریان داشت.

دفتر تحکیم وحدت ابتدا در راهپیمایی 13 آبان سال 1370 با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در چگونگی برگزاری مراسم بزرگداشت اختلاف پیدا کرده و باعث شد در آن سال دفتر تحکیم وحدت از مراسم راهپیمایی عمومی روز 13 آبان جدا شده و مراسم جداگانه‌ای را در روزی دیگر برگزار نماید. اقدام بعدی برخاسته از این تغییر نگرش، دعوت از شخصیت‌هایی برای سخنرانی در مراسم 13 آبان بود که روزگاری خود از رهبران تسخیر لانه جاسوسی بودند ولیکن با تجدید نظر طلبی از راه رفته خود اظهار ندامت کرده و در مراسم سال 1375 آن را اقدامی متعلق به دوران پرآشوب اول انقلاب می‌دانستند. در سال‌های بعد حرکت نمادین به آتش کشیدن پرچم آمریکا از برنامه حذف شد و اقدام نهایی دفتر تحکیم وحدت در سال 1377، حذف کلی مراسم راهپیمایی 13 آبان بود. در واقع تغییر موضع و نگاه انجمن‌های اسلامی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت به ماجرای اشغال لانه جاسوسی، به نمادی از تغییرات هویتی و نشانه‌ای از دگردیسی سیاسی- فکری در این اتحادیه دانشجویی بدل شد.

* «تحرک در عین افول» و حاکمیت گفتمان ساختارشکن

وقوع دوم خردادماه سال 1376 را باید مبنای تغییر و تحولاتی عمده در فرآیند جنبش دانشجویی کشور دانست؛ چرا که پس از این رویداد انجمن‌های اسلامی دانشجویان وابسته به دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه‌ها، با تغییر رویکردی آشکار نسبت به گذشته و همچنین تغییرات عمده در آرمان‌های خویش فضای جدیدی را وارد گفتمان دانشجویی کشور نمودند که تا پیش از این کم سابقه بود. البته شرح و بسط فرآیندهای پس از این ماجرا و به خصوص چند دستگی‌ها و اختلافات بوجود آمده در انجمن‌های اسلامی دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت، خود داستان مفصلی است که باید جداگانه مورد واکاوی قرار گیرد. اما همان طور که از 16 آذر 1332 به عنوان یکی از نقاط عطف جنبش دانشجویی یاد می‌شود، باید از دوم خرداد 1376 به عنوان نقطه عطفی تحت عنوان «تحرک در عین افول» یاد کرد. تحرک به این معنا که سخن گفتن از هر دری و توهین به هر چیزی به خصوص مقدسات مذهبی تحت عنوان آزادی بیان رایج گشت و گفتمان توجیه گرا جای خود را به گفتمانی داد که هرگونه نقدی را به مسئولین جدای از درست و یا اشتباه بودن آن، به حاکمیت نظام تعمیم می‌داد و براساس آن نقد، عدم کارآمدی نظام دینی را نتیجه می‌گرفت. افول نیز به این معنا که به تدریج همان آرمان‌گرایی که علت بوجود آمدن جنبش دانشجویی تلقی می‌گشت آرام آرام از اولویت خارج شد.

* محدود کردن اندیشه امام خمینی(ره) در قالب حزبی

در گفتمان جدید دفتر تحکیم وحدت؛ عدالت‌خواهی جای خویش را به آزادی‌ خواهی می‌دهد،  اسلام‌گرایی با پلورالیسم دینی و نوعی سکولاریسم معاوضه می‌شود، استکبارستیزی تبدیل به تساهل و تسامح و حتی حمایت سخت از رابطه با آمریکا می‌گردد، دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین تبدیل به لزوم واقع‌گرایی در سیاست خارجی و رهاسازی فلسطینیان به نام تأمین منافع ملی ایران می‌شود، طرفداری از خصوصی‌سازی ناب و خالص لیبرالی جای دفاع از اقتصاد دولتی و تعاونی را می‌گیرد. در فضای جدید فکری - سیاسی واژگان کلیدی گفتمان نوین لیبرالی «دفتر تحکیم وحدت» آزادی، دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر، پلورالیسم، جامعه باز، قانون‌گرایی و حقوق شهروندان می‌شوند.

البته تغییر گفتمان در دفتر تحکیم وحدت بسیار آرام صورت می‌گرفت و به نوعی نمی‌توان مرز مشخصی را برای آن تعیین نمود به طوری که شاهدیم در خردادماه 1379 دفتر تحکیم وحدت همچنان در موضعی اصولی پیروزی ملت لبنان بر رژیم اشغالگر قدس را تبریک و تهیّت می‌گوید. حتی در محتوای مطالب و بیانیه‌هایی که نسبت به مسایل داخلی نوشته می‌شد نیز شاهد ادبیاتی درون دینی از سوی این دفتر در انتهای دهه 70 شاهدیم که کم کم جای خود را به گفتمان برون دینی می‌داد به طور مثال در نامه سرگشاده دفتر تحکیم وحدت به سپاه پاسداران در تیتر نوشته شده بود: «نامه سرگشاده به برادران ایثارگر و دلاور سپاه» و در متن نامه نیز تماماً با چنین ادبیاتی به رشته تحریر درآمده بود.

نکته‌ای که می‌توان از آن به عنوان مهمترین دلیل تغییر رویکردها و به مرور زمان تغییر بنیان‌های فکری در دفتر تحکیم وحدت به آن اشاره کرد، همراه شدن با جریان‌های سیاسی خارج از دانشگاه بود و حتی حضور در عرصه قدرت و به نوعی دنبال نمودن منافع فردی و حزبی، تا جایی که حتی آشکارا در محدود نمودن اندیشه‌های حضرت امام خمینی(ره) نیز در یک قالب مشخص گام برداشته شد، حرفی که «رضا حجتی» عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در روز 21 اردیبهشت‌ماه سال 1379 در جلسه‌ای دانشجویی بر زبان جاری ساخت، حقیقتی تلخ از روزگار دفتر تحکیم وحدت بود. در جایی که می‌گفت: "(دفتر تحکیم وحدت) اندیشه‌های امام(ره) را در قالب تفکرات خاتمی دنبال می‌کند..."

* «نقد حاکمان آری، نفی حاکمیت هرگز»؛ شاخصه گفتمان انتقادی

به هر ترتیب روند رسیدن به گفتمانی که در آن نظام دینی کارآمدی لازم را نداشت در دفتر تحکیم وحدت بروز و ظهور بیشتری پیدا کرد و از آنجایی که تفکر بر جریان دفتر تحکیم وحدت دچار چنین خطای تحلیلی و محصول آن تفکر، دچار رفتاری متناقض با آرمان‌های دفتر تحکیم وحدت شده بود و وابستگی به جریان‌های سیاسی- فکری باعث گردید؛ برخی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان در 13 آبان ماه سال 1378 در قالب «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور» اعلام موجودیت نمودند.

این انجمن‌ها معتقد بودند که انتقاد به جریان‌ها و مسئولان یکی از ضروریات و وظایف جنبش دانشجویی می‌باشد، اما این به معنای نفی حاکمیت نظام دینی نیست بلکه در جهت رسیدن به چنین نظامی قابل تعریف می‌باشد.

این سومین انشعابی بود که در دفتر تحکیم وحدت به وقوع پیوست با این تفاوت که این بار دیگر این دانشجویان مسلمان نبودند که به صورت فردی از تشکیلات انجمن‌های اسلامی دانشجویان جدا می‌شدند بلکه انجمن‌های اسلامی بصورت تشکیلاتی از دفتر تحکیم وحدت خارج می‌شدند و اولین انشقاق تشکیلاتی را در تاریخ دفتر تحکیم وحدت ثبت نمودند. این انجمن‌ها معتقد بودند که انتقاد به جریان‌ها و مسئولان یکی از ضروریات و وظایف جنبش دانشجویی می‌باشد، اما این به معنای نفی حاکمیت نظام دینی نیست، بلکه در جهت رسیدن به چنین نظامی قابل تعریف می‌باشد.

این بخش از جریان دانشجویی در اسفندماه سال 1383 دیدگاه‌ها و تفکراتشان را در قالب «سند گفتمان جنبش دانشجویی مسلمان» منتشر کردند.

* تبدیل کردن دانشگاه به حیاط خلوت سیاسی

دفتر تحکیم وحدت در سال های ابتدایی دهه 80 همچنان شاهد روزهای افول خود بود. بطوریکه با انشقاق به دو طیف شیراز و علامه به دلیل تفاوت‌های گفتمانی و فکری در این مجموعه، چهارمین انشقاق را اما با این تفاوت که هر دو جریان مدعی نام «دفتر تحکیم وحدت» بودند در تاریخ جنبش دانشجویی به ثبت رسید. این انشقاق‌ها در سطح تشکیل دو طیف مدعی دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز و طیف علامه) باقی نماند و این اتحادیه در ادامه شاهد تشکیل شاخه‌ها و دسته‌هایی بود که هرکدام داعیه نام دفتر تحکیم وحدت را داشتند؛ تشکیل شاخه‌های مدرن، دموکراسی‌خواه و سنتی در طیف علامه این دفتر بعلاوه خروج چندین انجمن اسلامی دانشجویان از دفتر تحکیم وحدت، باعث گردید که عملاً در سال‌های میانی دهه 80  جریانی غیر منسجم همراه با گونه‌ای سیاست زدگی که ناشی از افراط جریان رادیکال در تبدیل کردن دانشگاه به حیاط خلوت حزبی و سیاسی بود از این دوره در بخشی از دفتر تحکیم وحدت به یادگار بماند و طیف علامه که شعار «عبور از خاتمی» را سر داد و بعدها نیز به طراحی و اجرای ناکام رفراندوم قانون اساسی دست زد، از طرف هیأت نظارت مرکزی بر تشکل‌های دانشگاهی در وزارت علوم دولت اصلاحات، غیرقانونی اعلام شود.

* نهضت دفاع از گفتمان استقلال در دانشگاه

پس از آنکه موضوع پرونده هسته ای کشور به عنوان یکی از موضوعات چالشی در فضای سیاسی مطرح گردید و پس از توافق نامه سعدآباد، طرح جنبش دفاع از استقلال برای دفاع از حق هسته‌ای در سال 1382 با حرکت جدی دانشجویان و طرح شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» که به شعار ملی تبدیل شد، بخشی از جنبش دانشجویی دهه 80 به صورت جدی حول دفاع از این حق ملی گسترش یافت. این جریان، که با تجمع مقابل سعدآباد و سفارت انگلیس سر بر آورد، به یکی از گفتمان‌‌های غالب سال‌های میانی دهه 80 جنبش دانشجویی تبدیل شد.

* سرخط واحد خرده گفتمان‌های ضدانقلاب

در سال‌های ابتدایی دهه 80 همچنین زمینه بروز و ظهور بیشتر برخی خرده جریان‌ها همچون قومیت گرایان، چپ‌ها، بهایی‌ها، لیبرال‌ها و حتی در ادامه شیطان پرست‌ها همزمان با افول دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه‌های کشور فراهم شد. به طوریکه در زمینه قومیت‌گرایی با وجود همزیستی مسالمت آمیز اقوام با یکدیگر و روابط عادی آنها با بدنه عمومی کشور، شواهد بسیاری حاکی از آن بود که یک عامل پنهان در زمینه تعمیق احساسات و گرایش‌های قومیت گرایانه در ایران و خصوصاً در دانشگاه‌ها بسیار موثر بوده است. هر چند این جریان‌ها در وهله نخست با تأکید بر اجرای کامل قانون اساسی به ویژه اصول 15 و 19 پای به عرصه وجود نهادند، اما سپس با عبور از این خواسته اولیه مطالبات متفاوتی همچون حق تعیین سرنوشت و استقلال‌طلبی را مطرح نمودند.

جریان مارکسیستی نیز که گفتمان غالب جنبش دانشجویی قبل از انقلاب با تکیه بر گرانیگاه حزب توده به شمار می‌آمد و با شکست و سرکوب جنبش مسلحانه، کاملاً به بن بست رسیده بود، با ورود جریان لیبرال در سال‌های 84-1383 به دوران سکوت، رکود، گذار و نهفتگی دوباره سر برآورد. با وجود تجربه شکست و فروپاشی نظام مارکسیستی شوروی، ظهور مجدد چپ گرایی دانشجویی در تعدادی از دانشگاه‌ها جای بحث و بررسی جامعه شناسانه دارد؛ برخی معتقدند سیاست‌های اقتصادی لیبرالی و خصوصی‌سازی سریع و بی حساب و کتاب در دولت سازندگی و نزدیکی بیش از حد به غرب در دولت اصلاحات می‌تواند از علل جامعه شناختی ظهور این جریان در عرصه‌های دگراندیش دانشگاهی باشد.

در حوزه زنان نیز تلاش در جهت کسب آرای دختران دانشجو در فضای سیاسی خارج از دانشگاه در همین سال‌ها منجر به سوء استفاده از مسایل جنسیتی گردید که منجر به فعال شدن جریانی دگراندیش با عنوان فمینیسم در دانشگاه‌ها شد؛ که عملاً در نتیجه پیوند دادن میان دانشجویان دختر با کانون‌های زنان در خارج از دانشگاه از سال 1383 به بعد به صورت علنی در دانشگاه‌ها بروز و ظهور یافته است.

فمینیسم در نیمه دوم دهه 60 با شناسنامه‌دار شدن «جریان‌های محفلی» فمینیستی داخل کشور و تشکیل NGO های به ظاهر مردمی، باعث نزدیکی فمینیسم سیاسی و فرهنگی شد. با اعطای جایزه صلح نوبل به زنان ایرانی و ایده کمپین یک میلیون امضاء در جهت «تغییر برای برابری» این ایده را روز به روز پرورش داد که برای ایجاد تحولات اجتماعی گسترده، بایستی ارتباط خود را با نخبگان به سوی توده‌های مردمی کشانده و به این ترتیب، جریان فمینیستی در ایران از مدل محفلی به مدل شبکه‌ای تغییر شکل داده تا دیگر نیازی به ساختار تشکیلاتی نداشته باشد.

باید اذعان داشت که در حال حاضر خرده جریان‌های دگراندیش در سطح دانشگاه‌ها اعم از قومیت‌گرا، چپ‌گرا، لیبرال، فمینیسم و... با تبیین استراتژی «دشمن دشمن ما دوست ماست» و دشمن انگاشتن نظام اسلامی، ضمن فراموش کردن اختلافات ریشه‌ای و عمیق میان آنچه ادعای طرفداری از آن را می‌کردند – که خود نشان دهنده اتصال همه این خرده جریان‌ها به یک مدیریت واحد می‌باشد- قصد فعالیت دارند و در برخی دانشگاه‌ها نیز فعالیت‌هایی را صورت داده‌اند تا جریان رادیکال خارج از محیط دانشگاه با سوء استفاده از پتانسیل دانشگاه‌ها بهترین مجال و «تنها راه» برای امتیازگیری سیاسی از نظام را دنبال کند و برای چندمین بار تئوری به بن بست رفته «فشار از پایین» را از کانال دانشگاه تعریف کند و ماحصل اتاق فکر این جریان استراتژی «سوار شدن دوباره بر دوش دانشگاه» را به مرحله اجرا گذارد که بارها و بارها با شکست و عدم اقبال محیط عمومی دانشگاه مواجه شده است.

* نقش دانشگاه در غلبه گفتمان عدالت‌خواهی

پس از پیام رهبر انقلاب به جنبش دانشجویی در 6 آبان سال 1381 که طی آن ایشان سرآغاز فهرست‌ بلند مسایل‌ کشور را مسئله‌ی‌ عدالت‌ دانستند و بیان کردند که نسل‌ جوان‌ دانشجوی‌ متعهد و مؤمن‌ نمی‌تواند نسبت‌ به‌ آن‌ بی‌تفاوت‌ بماند و همچنین پیام ایشان خطاب به ‌سران سه قوه پیرامون مبارزه با مفاسد اقتصادی سبب تحرک و اتحاد جدی بدنه دانشجویی حول گفتمان عدالت‌خواهی گردید.

طرح مطالبات عدالت‌خواهانه در فضای دانشجویی و اقبال اجتماعی به این مسئله باعث گردید تا بر خلاف پیش بینی‌های عموم جامعه‌شناسان در انتخابات دومین دوره شورای اسلامی شهر تهران و در حالیکه تایید صلاحیت کاندیداهای این انتخابات برعهده نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم بود و تمام گرایشات سیاسی دارای کاندیدا بودند، لیستی پیروز انتخابات گردید که بیشترین گرایش را به گفتمان عدالت‌خواهی داشت و پس از آن در انتخابات مجلس هفتم و در نهایت انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری نیز این اقبال اجتماعی زمینه پیروزی کاندیداهایی با همین گرایش را فراهم نمود.

در همین راستا و با غلبه تفکر عدالت‌خواهی در دانشگاه‌ها، علاوه بر اینکه عموم تشکل‌های دانشجویی گرایشات و مواضع عدالت‌گرایانه را در دستور کار قرار دادند، تشکلی تحت عنوان «جنبش عدالتخواه دانشجویی» نیز در همین سال‌ها رفته رفته با جمع شدن برخی تشکل‌های دانشجویی که عمدتا از دل بسیج دانشجویی بیرون آمده بودند آغاز به کار کرد.

نقش دانشگاه و جریان دانشجویی در غلبه گفتمان عدالت‌خواهی مورد تأیید رهبر انقلاب نیز قرار گرفت و ایشان در دیدار دانشجویان و فعالان تشکل‌های سیاسی فرهنگی دانشگاه‌ها‌ در مهرماه سال 1386 با اشاره به نقش تأثیرگذار دانشجویان در این زمینه بیان داشتند: "اگر مثلاً شعار عدالت‌خواهی که حالا یک مسئولی این را بر زبان آورده، گفته می‌شد، بعد هم تمام می‌شد، کسی در جامعه پرچم عدالت‌خواهی را به دست نمی‌گرفت. مطمئن باشید یک دولت عدالت‌خواه و یک گفتمان عدالت‌خواهی مثل امروز به وجود نمی‌آمد. شماها کردید؛ کار شما جوان‌ها بود؛ به عنوان جنبش عدالتخواهی، به عنوان طرح مسئله‌ی عدالتخواهی – نمی‌خواهم حالا به یک تشکیلات خاص اشاره کنم - این را در دانشگاه‌ها جوان‌های مؤمن، جوان‌های متعهد، جوان‌های با مسئولیت مطرح کردند، گفتند؛ وقتی تکرار شد، به شکل یک گفتمان عمومی درمی‌آید و نتیجه‌اش را در گزینش‌های مردم، در جهت‌گیری‌های مردم، در شعارهای مردم، در انتخابات مردم، نشان می‌دهد".

* تغییر دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی در دانشگاه

طی سال‌های اخیر جریان دانشجویی تلاش‌هایی را در جهت عدم ایفای نقش در دوگانه‌ای تحت عنوان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی صورت داده است و مدعی پایان یافتن این دوگانه در جامعه و به تبع آن دانشگاه شده است. چنین موضعی از سوی بخشی از بدنه جریان دانشجویی البته به مذاق سیاسیون خوش نیامده و همچنان آن را به رسمیت نشناخته‌اند.

اما به نظر می‌رسد در حال حاضر اصلی‌ترین منازعه دانشگاه بیش از آنکه حول دوگانه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی بروز و ظهور عینی یابد حول منازعه فکری و عملی دو دیدگاه توسعه‌گرای برون‌زا و همچنین پیشرفت درون‌زا شکل گرفته است که در همین چارچوب می‌توان رقابت‌های گفتمانی دو جریان مذکور را در موضوع مهمی همچون «برجام» و مذاکره با غرب به خوبی مشاهده کرد.

در واقع جنبش دانشجویی حال حاضر مبانی گفتمان انقلاب اسلامی را در برابر دولت‌ها و فراتر از اصولگرایی و اصلاح‌طلبی زنده نگه‌داشته است، در مسئله برجام از ابتدای مذاکره تا توافقعات پاریس، لوزان و در نهایت توافق پایانی نسبت به تمام مراحل آن موضع گرفت تا جایی که بر روی تمام بندهای آن بحث و بارها خط قرمزهای نظام اسلامی را در این توافق به افکار عمومی ابراز کرد.

پس از آن مواضع روشنگر و ذیل گفتمان انقلاب اسلامی جنبش دانشجویی مسلمان از تجمع و بیانیه و دیدار با مسئولان و درخواست از آنها باعث شد تا بررسی معاهده‌ی FATF در مجلس شورای اسلامی به تعویق بیافتد و رهبر انقلاب نیز در سخنرانی خود در سالروز رحلت حضرت امام(ره) سخنانی صریحی به این روشنگری جریان جنبش دانشجویی بیافزاید.

* جریان دانشجویی همچنان پای کار گفتمان انقلاب اسلامی

در حالی جنبش دانشجویی همچنان با قدرت پای گفتمان انقلاب اسلامی ایستاده است و مولفه‌های این گفتمان را در میدان عمل جلو می‌برد. بطوریکه امروزه فعالیت‌های علمی، مطالبه‌گری تخصصی و رویکرد اجتماعی در کنار فعالیت‌های گذشته این جریان که عموما رنگ و بوی سیاسی‌تری داشت، حکایت از بروز رسانی مطلوب در بدنه جریان دانشجویی دارد. ضمن اینکه جنبش دانشجویی همچنان که در ابتدای انقلاب و مبارزه با رژیم پهلوی مدعی استقلال‌طلبی بود و برای آن هزینه می‌داد، امروز نیز با همان رویکرد بر مبانی استقلال طلبی پایبند است و در اعتقاد به آزادی نیز مثل گذشته بر آزادی در گفتمان انقلاب اسلامی پا فشاری دارد و می‌کند.

انتهای پیام/

نظر شما