شناسهٔ خبر: 36810646 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

یادکردی از خلبان شهید سیدعلی اقبالی دوگاهه

دوگاهه اقبال بلند شهادت نینوایی یافت

روزنامه جوان

به دستور صدام، بدن این خلبان پرافتخار را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سال‌ها از اعلام سرنوشت این شهید مظلوم خودداری می‌کرد

صاحب‌خبر -
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید سیدعلی اقبالی‌دوگاهه نابغه‌ای جوان در پرواز و خلبانی بود. خیلی زود و در ۲۵ سالگی به مقام استادی رسید و در ۲۷ سالگی با درجه سرگردی به جرگه افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران پیوست. پرواز او با هواپیما‌های جنگی هر خلبانی را شگفت‌زده می‌کرد. به او لقب سلطان پرواز داده بودند و پرواز برایش شیرین‌ترین کار دنیا بود. شهید علی اقبالی نابغه نیروی هوایی ارتش بود و حضورش برای نیرو‌های نظامی یک غنیمت و اتفاق خوشایند به شمار می‌رفت.

امریکایی‌ها خیلی زود متوجه نبوغ بالای شهید اقبالی شدند. زمانی که او در امریکا دوره‌های آموزشی را می‌گذراند، پیشنهاد ماندن و اقامت در امریکا را به این خلبان ایرانی داده بودند ولی شهید اقبالی عاشق و شیفته خدمت به کشور خودش بود. او جواب منفی به اصرار امریکایی‌ها داد و پس از پایان دوره‌های آموزشی‌اش به کشورش برگشت.
شروع جنگ تحمیلی زندگی شهید اقبالی را وارد فاز جدیدی کرد. او حالا باید از مهارتش برای دفاع از وطنش استفاده می‌کرد. عملیات بزرگ و مهم کمان ۹۹ نخستین تجربه‌اش بود. این خلبان شهید در عملیات معروف کمان ۹۹ که در دومین روز جنگ تحمیلی با شرکت ۱۴۰ فروند جنگنده از پایگاه‌های مختلف انجام شد، شرکت داشت. سید شهید در قالب لیدر دسته چهار فروند به نام اسکارال از پایگاه دوم شکاری تبریز به هوا برخاست و پس از بمباران پایگاه هوایی موصل، به همراه همه همرزمانش سالم به پایگاه برگشت. او با ماژیک روی بمب‌ها to sadam می‌نوشت و همین کار قوت قلب و انگیزه زیادی به سایر نیرو‌ها می‌داد.

شهید اقبالی در آخرین سخنانش در کنار خانواده، به مادر همسرش گفته بود: «من زن و فرزندم را به شما سپردم، چون نمی‌دانم شرایطم چه گونه‌ای خواهد بود. من یک سربازم که برای چنین روز‌هایی تعلیم دیده و آماده شده‌ام. مملکتم برایم هزینه زیادی کرده و حالا ناموس هموطنانم در اهواز و آبادان و خرمشهر در معرض تهدید عراقی‌هاست. در چنین شرایطی من نمی‌توانم فقط به خودم و خانواده‌ام فکر کنم. همه اعضای مملکت ما یک خانواده‌ایم و باید به همگی‌مان فکر کنیم. کاری که می‌خواهم بکنم در حکم وظیفه من است و شما فقط مواظب زن و فرزندم باشید.»

شهید اقبالی در طرح‌های عملیاتی‌اش سعی می‌کرد بیشتر سکو‌های نفتی عراق را از کار بیندازد و صادرات ۳۵۰ میلیون تنی نفت این کشور را به صفر برساند. مهارت و شجاعت این خلبان ایرانی کینه عمیقی را در دل بعثی‌ها شعله‌ور ساخته بود. در یک مأموریت برون‌مرزی با هدف بمباران یکی از سایت‌های راداری موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله به سوی هدف ثانویه که پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی هدف ظاهر شد. در پایان این عملیات موفقیت‌آمیز، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین شهید اقبالی را نشانه رفت و هواپیمایش به شدت مورد اصابت موشک قرار گرفت. او با چتر در جایی نزدیک به مرز ایران فرود آمد.
بعثی‌ها که کینه و دشمنی زیادی از خلبان دلاور ایرانی داشتند او را به اسارت درآوردند. به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد کرده بود به دستور صدام و برای گرفتن انتقام و ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقتنامه‌های بین‌المللی رفتار با اسرا، به فجیع‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین وضع به شهادت رسید.

به دستور صدام، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب‌هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سال‌ها از اعلام سرنوشت این شهید مظلوم خودداری می‌کرد و طی ۲۲ سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود. پس از انتظاری ۲۲ ساله باقی مانده پیکر شهید به وطن بازگشت و در قطعه خلبانان بهشت زهرا (س) در کنار سایر همرزمانش آرام گرفت.

نظر شما