شناسهٔ خبر: 36556040 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

المیزان، جامع‌ترین تفسیر در میان شیعه و سنی است

روزنامه جوان

زمانی که در دهه ۱۳۲۰ علامه طباطبایی کارشان را در قم شروع کردند، فلسفه رونقی نداشت. گرچه در آن زمان چند استاد زبده فلسفه در ایران بودند. در آن زمان شبهات ضد دین فراوان بود. هم مارکسیست‌ها قوی بودند و هم تفکر پوزیتیویستی در محیط‌های علمی رایج بود.

صاحب‌خبر -
سرويس انديشه جوان آنلاين: به مناسبت سالروز درگذشت علامه طباطبایی، مهدی گلشنی استاد بازنشسته فلسفه علم دانشگاه شریف، در مورد اهمیت کار فکری و فلسفی علامه طباطبایی گفت‌وگویی با مهر داشته که گزیده آن در ذیل آمده است.
زمانی که در دهه ۱۳۲۰ علامه طباطبایی کارشان را در قم شروع کردند، فلسفه رونقی نداشت. گرچه در آن زمان چند استاد زبده فلسفه در ایران بودند. در آن زمان شبهات ضد دین فراوان بود. هم مارکسیست‌ها قوی بودند و هم تفکر پوزیتیویستی در محیط‌های علمی رایج بود. علامه زنده‌کننده حکمت و فلسفه و تفسیر بعد از دوره صفویه بود. اهمیت کار فلسفی علامه توجه به نیاز‌های روز بود.

وی ادامه داد: ایشان به نقد و بررسی فلسفه‌های غربی خصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک پرداختند. همچنین ایشان تعدادی شاگردان برجسته تربیت کردند. آن‌ها یک نهضت فلسفی به راه انداختند که آثار خیر آن هنوز هم دیده می‌شود. برای ادامه راه علامه، حوزه‌های علمیه باید به نیاز‌های فکری روز توجه کنند و صرفاً به ادامه کار گذشتگان اکتفا نکنند. الان شبهات فلسفی در دانشگاه‌ها، مدارس و جامعه به شدت مطرح هستند و نهضتی جدید در ادامه کار علامه لازم است.

علامه علاوه بر تفسیر قرآن به روشی تازه چند کتاب فلسفی هم نوشتند که مخصوصاً کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ایشان با شرح مرحوم استاد مطهری (ره) و همچنین «بدایه الحکمه و نهایه الحکمه»، جزو بهترین منابع برای هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی است. تفسیر المیزان هم جامعیتی بیشتر نسبت به تفاسیر قبلی دارد، هم از نظر توجه به منابع روایی غنی است و هم از لحاظ توجه به اصول متافیزیکی سازگار با قرآن. در واقع تفسیر المیزان شامل بحث‌های روایی، تاریخی، اجتماعی، کلامی و فلسفی است. استاد مطهری (ره) تفسیر المیزان را بهترین تفسیر در میان تفاسیر شیعه و سنی تا عصر حاضر می‌دانستند. ایشان معتقد بودند که بسیاری از مطالب المیزان از الهامات غیبی است و ایشان کلید بسیاری از مسائل اسلامی را در آن یافته‌اند.

گرچه متأسفانه من توفیق مجالست با ایشان را نداشتم، اما آثار ایشان را مطالعه کرده‌ام و از آرا و سلوک عارفانه ایشان لذت می‌بردم. من به علت عدم مجالست با حضرت استاد خاطره زنده‌ای از ایشان ندارم، امّا آنچه را که بعضی از شاگردان مبرّز ایشان، نظیر استاد مطهری (ره) و آیت الله سبحانی در کتاب‌هایشان خاطره گونه از ایشان نقل کرده‌اند، خوانده‌ام. مثلاً در مورد معاد جسمانی استاد مطهری می‌فرمایند: «من وقتی بعضی از مسائل را از آقای طباطبایی سؤال می‌کردم، می‌دیدم ایشان به بعضی از آیات قرآن که می‌رسند به اجمال می‌گذرند و حرفی نمی‌زنند. می‌گفتند حقیقتش این است که من در بعضی موارد غیر از اینکه بگویم تسلیم مقاصد واقعی قرآن هستم، راه دیگری ندارم. بحث راجع به مسئله معاد و این قبیل چیز‌ها بود. یعنی برای خودم آن قدر‌ها مطلب مکشوف نیست و حالتی که برای خودم احساس می‌کنم این است که باید تسلیم مقاصد قرآن باشم.»

همینطور آیت‌الله العظمی سبحانی می‌فرمودند: «ایشان [علامه طباطبایی]هیچ وقت معاد را تدریس نمی‌کرد. به خاطر دارم هنگامی که خدمتشان اسفار می‌خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند. علَت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتألهین را قبول نداشت؛ چون با ظواهر آیات تطبیق نمی‌کرد.»

نظر شما