شناسهٔ خبر: 36491339 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

شکست هیمنه تبلیغاتی رژیم بعث با آزادسازی سوسنگرد

آزادسازی سوسنگرد که با عملیات طریق‌القدس صورت گرفت به قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب و آزادسازی شهر بستان نیز منجر شد که عراق به ویژه شخص صدام هنگام اشغال آن تبلیغات بسیار وسیعی را در سطح بین‌المللی به راه انداخته بود.

صاحب‌خبر -

چشمان گریان شهید به خاطر شهادتبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، هشتم آذر سالروز آغاز عملیات «طریق‌القدس» است که با رمز «یا حسین (ع)» در سال ۱۳۶۰ انجام شد. این عملیات به منظور آزادسازی شهر «بستان»، «سوسنگرد» و تأمین مرز و دسترسی به «هورالهویزه» طراحی شده بود.

از جمله اهداف عملیات طریق‌القدس می‌توان به قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب اشاره کرد که با بسته شدن تنگه چذابه تحقق یافت. آزاد کردن شهر بستان که عراق به ویژه شخص صدام به هنگام اشغال آن تبلیغات بسیار وسیعی را در سطح بین‌المللی به راه انداخته بود، انهدام نیرو‌های دشمن به میزان شش تیپ، آزاد کردن ۷۰ روستا، آزادسازی ۳۰۰ تا ۳۵۰ کیلومتر از خاک جمهوری اسلامی ایران، رسیدن به مرز‌های بین‌المللی در حد فاصل «هور العظیم» و آزادسازی یک لشکر زرهی از نیرو‌های خودی به دلیل محدود شدن خطوط پدافندی از دیگر اهداف این عملیات بود.

ارتش جمهوری اسلامی ایران شامل «تیپ ۱ زرهی از لشکر ۱۶ قزوین»، «تیپ ۱ پیاده از لشکر ۷۷ پیروز ثامن‌الائمه (ع) خراسان» و «تیپ ۳ از لشکر ۹۲ زرهی» با سه گردان توپخانه تقویت شده برای کمک مستقیم به تیپ‌های عمل‌کننده در این عملیات نقش داشت.

همچنین «تیپ ۱ عاشورا» شامل ۹ گردان پیاده، «تیپ ۲ کربلا» شامل سه گردان پیاده، «تیپ ۳ امام حسین (ع)» شامل هشت گردان پیاده، «تیپ ۴ امام سجاد (ع)» شامل چهار گردان پیاده و دو گردان تقویت شده، «تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)» و دو گردان به نام‌های «حُر» و ابوذر» و ... هم از جمله نیرو‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در عملیات طریق‌القدس بودند.

چشمان گریان شهید به خاطر شهادت

علی لطیفی در تاریخ ۲۵ فروردین سال ۱۳۳۸ در شهر قم به دنیا آمد و در ۱۳ سالگی به همدان نقل مکان کرد. وی از ابتدای کودکی و نوجوانی فردی مذهبی و اهل قرآن بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در سال دوم هنرستان مشغول به تحصیل بود، مامور حفظ امنیت و مبارزه با ضد انقلاب شد. در هنرستان، انجمن اسلامی را بنا نهاد و در سال چهارم هنرستان بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. از طریق ستاد پشتیبانی بسیج خرم آباد به اهواز اعزام شد و از طرف ستاد جنگ‌های نامنظم با گروه همراه خود مامور حفاظت از سد کوهه که منطقه‌ای حساس و خطرناک بود، شد.

وی زمانی که نیرو‌های مخصوص عراق برای انفجار سد خاکی نفوذ کرده و فرمانده منطقه در شرف اسیر شدن بود، به منطقه رسیده و در طی درگیری بسیار سنگین نیرو‌های کلاه سبز بعثی را تار و مار کرده و تلفات سنگینی به آن‌ها وارد کرد. پس از آن با انداختن آب پشت سد خاکی دشمن، عراقی‌ها را مجبور به عقب نشینی از مناطق عباسیه، شرطاق و رامسه، کنار کرخه کور که چند بار عراق در آن پیشروی کرده و جاده را قطع کرده بود، کرد. وی مدت‌ها حفاظت سد خاکی را به همراه گروهش بر عهده داشت. تا اینکه به منطقه مالکیه که منطقه حساس و خطرناکی در جنوب سوسنگرد بود اعزام شد. در آن زمان ۲۵ نفر نیرو داشت که متأسفانه در حادثه انفجار تعدادی مین که در محل سکونت این نیرو‌ها گردآوری شده بود، تعدادی از این نیرو‌ها شهید شدند. پس از تشییع جنازه شهدا وی دوباره به جبهه برگشته و در تابستان ۱۳۶۰ به منطقه حساس دهلاویه، محل شهادت شهید چمران و رستمی رفت.

منطقه حساس بود و درگیری‌های شدیدی بین نیرو‌های ستاد جنگ‌های نامنظم و نیرو‌های عراقی رخ می‌داد. تا اینکه در یکی از درگیری‌ها ترکش توپخانه دشمن به پای وی اصابت کرد و به بیمارستان منتقل شد. بعد از جراحی، هنگامی که خود را در بیمارستان دید، می‌نالید و به برادری که به دیدارش رفته بود با چشمی گریان می‌گفت که لیاقت شهادت را نداشته است. یک ساعت بعد دعایش برآورده شد و به فیض شهادت نائل آمد.

همه بدانند، شهید حسین عزتی، به فرمان امامش به جبهه رفت

شهید حاج حسین عزتی در سال ۱۳۱۰ در یکی از روستا‌های استان مرکزی چشم به جهان گشود. او که در خانواده‌ای مؤمن و مذهبی به دنیا آمد با اعتقادات مذهبی و دینی نوجوانی و جوانی را طی کرد و سپس در ارکان نظامی کشور استخدام شد و کم‌کم با فنون رزمی و نظامی آشنا شد و در همین حین با همسرش که او نیز از خانواده بسیار مذهبی آن دیار بود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار فرزند سه پسر و یک دختر بود شهید همیشه از رژیم ستم شاهی در نزد خداوند گلایه‌های فراوان داشت و تمامی عمر خود را قبل از انقلاب به مطالعة کتب دینی و مذهبی و خواندن قرآن و نهج البلاغه و کتاب‌های دینی دیگر صرف می‌کرد و تمامی نماز‌های خود را در مساجد و به جماعت می‌خواند و با امامان جماعت رابطه‌ای بسیار نزدیک داشت و در همان زمان قبل از انقلاب در تمامی دعا‌های خود بر سر نماز از صمیم قلب آرزوی شهادت می‌کرد.

نماز را بدون آرزوی شهادت نمی‌خواند تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و پس از مدت کوتاهی جنگ تحمیلی به کشور عزیزمان تحمیل شد. شهید حاج حسین عزتی بلافاصله پس از شروع جنگ به عنوان مربی وارد بسیج شد و در اولین دوران بسیج مربی عده‌ای از روحانیون شد و دو ماه وی را تعلیم نظامی دادند، ولی چون آن زمان هنوز بسیج بصورت کنونی سازماندهی نشده بود مجدداً از همان مرکز نظامی که در آن بازنشست شده بود بخاطر جنگ مجدداً از او دعوت بعمل آمد و از آن طریق رهسپار جبهه حق علیه باطل شد.

در تمامی نامه‌هایی که از جبهه به خانواده می‌نوشت اولین جمله‌اش این بود که سلام مرا به امام خمینی برسانید، عاشق ولایت بود و ما را همیشه به اطاعت از رهبری و ولایت‌مداری تشویق و توصیه می‌کرد. جانش به جان امام خمینی بسته بود. نامه‌ای نبود که برای ما بنویسد و در آن قید نکند که به فرمان امام و عشق امام و با آرزوی شهادت به جبهه رفته است و در وصایایش همیشه می‌گفت که پس از شهادتم هرگز گریه نکنید و دشمنان انقلاب را شاد نکنید تا اینکه در آذر ۱۳۶۰ دعوت حق را لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی قبلی خود که شهادت در راه حق و کشور عزیزمان ایران و سر افرازی پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران بود رسید.

انتهای پیام/ 141

نظر شما