فوتبال در بنبست
ســـــــلام بحــــران!
صاحبخبر - آیا میدانستید امید واهی و بیتوجهی به مشکلات بدبختی به بار میآورد؟! وقتی قدم اول بد برداشته شود مسیر به بیراهه میرود. وقتی آجر اول کج گذاشته شود، دیوار به قدری کج بالا میرود که آخرش روی سر خودمان خراب می شود. اوضاع و احوال فوتبال ایران هم همین است. دیوارش به قدری کج بالا رفته و مسیرش به قدری اشتباه طی شده که باید نگران به بنبست رسیدن فوتبال باشیم. مردم و کارشناسان آنقدر درگیر کریهای هواداری، ظاهر فوتبال و مسابقات و البته مشغلههای تمامنشدنی زندگی هستند که عمق فاجعه را فراموش کردهاند. از همین فوتبال در طول روز و هفته و ماهها آنقدر خبر بد میخوانیم که به خبر بد شنیدن عادت کردهایم. رو به رو شدن با هر فاجعه به این معنا است که یک عنوان جدید به فهرست فجایع فوتبال اضافه میشود و اتفاق خاصی هم نمیافتد. کار به جایی رسیده که حقیقت واقعی این فوتبال برای خیلیها فوتبال رقتانگیز، ناراحتکننده و همینطور ناخوشایند است! در چنین شرایطی سیستمهای مدیریتی هم کار درستی انجام نمیدهند و حفظ موقعیت و صندلی برایشان از حفظ موقعیت فوتبال مهمتر است. کار آنها شده تظاهر به خونسردی! تظاهر به خوب بودن حال فوتبال! آنها مصداق آشکار مثل معروف «هیچ ماستبندی نمیگوید ماست من ترش است» هستند. منتهی بیایید با خودمان رو راست باشیم؛ تا به حال دیدهاید بار کج به مقصد برسد؟ با در نظر گرفتن اوضاع فوتبال باید برای رو به رو نشدن با یک بدبختی عظیم، فکری به حال آینده داشته باشیم. ما در این گزارش به بخشی از مشکلات مهم اشاره میکنیم. قطعاً بسیاری از بحرانها از قلم افتاده است و حتماً میتوان از حقایق و پشت پردههای این فوتبال کتاب نوشت. با خودمان که تعارف نباید داشته باشیم... داریم سقوط میکنیم. بحران مالیاتی اختلاف فوتبال با اداره مالیات سالهای سال است که با مصلحتاندیشی و دخالت مدیران دولتی کنترل شده اما هیچ وقت فکری اساسی برای آن نشده است. به خاطر همین است که فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ فوتبال، پرسپولیس، استقلال و بسیاری از باشگاههای لیگ برتری به خاطر عدم شفافیت مالی و پر نکردن اظهارنامه مالیاتی با بدهیهای چند ده میلیاردی و سنگین رو به رو شدهاند. با هی مدیر فوتبالی هم در این سالها به خاطر این افتضاحات مالیاتی به بار آمده برخورد نشده است. هر از چندگاهی در خبرها میخوانیم که حسابهای فدراسیون و سازمان لیگ مسدود میشوند و همه چیز به هم میریزد. فوتبال و اداره مالیات به معنای واقعی در مقابل هم قرار گرفتهاند و به راحتی نمیتوان گفت که حق با چه کسی است. از طرفی اداره مالیات باید قانون را اجرا کند و از طرفی دیگر فوتبالیها هم یک دنیا قرارداد مالی پر از ابهام دارند. مثلاً با یک شرکت قرارداد 100 میلیارد تومانی منعقد میکنند و کل این پول را دریافت نمیکنند. منتهی مالیات کل این قرارداد برایشان در نظر گرفته میشود. رسیدگی به این مسائل هم به قدری طول میکشد که با مرور زمان مالیات در نظر گرفته شده برای فوتبالیها مشمول جریمه میشود. نهایتش هم میشود اوضاع اسفناکی که امروز در پرونده مالیاتی فوتبال کشور میبینیم. داستان حل نشدنی حق پخش شاید بتوان گفت که خدا مدیران ارشد شاغل در فوتبال ایران را دوست دارد که سازمان صدا و سیما با زورگویی مطلق تمام مسابقات را پخش میکند، کنداکتور شبکههای مختلف خود را با برنامههای طولانی مدت فوتبالی پر میکند و یک ریال هم به فوتبال پرداختی ندارد. این در حالی است که از محل پخش آگهی و جذب حامی مالی طبق ادعای فوتبالیها بیش از هزار میلیارد تومان در سال درآمد به لطف فوتبال داخلی کسب میکند. مدیران فوتبال ایران هم با مقامات مختلف کشور بارها و بارها جلسه برگزار کردهاند. حتی دست به دامان فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا شدهاند تا رسانه ملی مکلف به پرداخت حقوق قانونی فوتبال شود. ولی این تلاشها هیچ نتیجه مثبتی به دنبال نداشته و پرونده حق پخش تلویزیونی فوتبال بلاتکلیف مانده است. در همه جای دنیا 70 درصد درآمدزایی فدراسیونها و باشگاهها از محل همین فروش سیگنال پخش به دست میآید و با همین پول برای پیشرفت فوتبال خود سرمایهگذاری میکنند. در ایران اما همه چیز بر عکس است. نه تنها فوتبال از این درآمد محروم است، نه تنها صدا و سیما قبول نمیکند که فوتبال از محل درآمدزایی تبلیغاتی با آنها شریک شود، بلکه به فدراسیون و باشگاهها اجازه داده نمیشود که با شرکتهای بینالمللی قرارداد امضا کنند. تا زمانی هم که این حق داده نشود، فوتبال مسیر سقوط خود را ادامه خواهد داد و آقایان مدیر همواره برای هر ناکامی و فاجعه، میتوانند پشت داستان محرومیت از حق پخش تلویزیونی محروم شوند. لیگ و وعدههای بیسرانجام الزامات یعنی کشک! لیگ را با یک ماه تأخیر شروع کردند. هدف این بود که الزامات اعلام شده در تمام ورزشگاههایی که میزبان مسابقات لیگ برتر هستند اعمال شود و حرفهای شویم. گفتند تا زمانی که تمام ورزشگاهها مجهز به سیستم بلیت فروشی الکترونیک، دوربینهای مدار بسته و ورودی و خروجی جداگانه برای عوامل تیمها، عوامل برگزاری و هواداران نشوند لیگ شروع نخواهد شد. این سختگیری تا آنجایی قابل دفاع بود که نتیجه مثبت باشد و به استانداردهای مورد نظر برسیم. منتهی وقتی لیگ شروع شد، در هیچ ورزشگاهی به صورت صددرصد الزامات رعایت نشد. سیستم بلیت فروشی در بسیاری از شهرها با مشکلات و ضعفهای اساسی رو به رو است. در مسابقات بزرگ که همه با یک سرگیجه رو به رو میشوند و در نهایت فضا به سمتی رفته است که مسابقات فوتبال در فضایی امنیتی و مصلحتی برگزار میشود. مثلاً به این شکل که به خاطر آماده نبودن زیرساختها، تصمیم گرفته میشود برای دربی تنها 57 هزار بلیت فروخته شود یا قانون 90 به 10 اجرا نشود تا بتوانند جمعیت را کنترل کنند. تماشاگران هم در داخل ورزشگاه درست است که اینترنتی بلیت خریداری میکنند، ولی اکثر آنها نمیتوانند روی صندلیهایی که از قبل انتخاب کردهاند بنشینند. هنوز فرهنگسازی به صورت اصولی انجام نشده و برای هر بازی باز هم چند هزار تماشاگر بدون خرید بلیت الکترونیکی به استادیومها میروند و به داخل راهشان نمیدهند! درباره دوربینهای چهره زن و مدار بسته هم همین کافی که با وجود درگیری در چند ورزشگاه، هنوز کسی نمیداند که آیا واقعاً تماشاگر متخلفی شناسایی شده است یا خیر! در آخر اما باید گفت که سامانه بلیت فروشی هم گفته میشود هنوز آمادگی کامل برای فروش بلیت در مسابقات بزرگ را ندارد. گیتهای ورودی استادیومها هم بارها در گزارشها خواندهایم که بعضی مواقع با مشکلات اساسی رو به رو میشوند. این فضا نتیجه تصمیمات مصلحتی است که مدیران فدراسیون زیر بار فشارها برای شروع لیگ قرار گرفتهاند. تجارت سیاه لباس! برای جام جهانی و جام ملتهای آسیا از آدیداس چند میلیون دلار لباس خریدند. سپس با رفتن کیروش با آل اشپورت قرارداد بستند و کسی نمیگوید سرنوشت لباسهای آدیداس داخل انبار چه شد. اصلاً شفاف سازی نمیشود که رقم دقیق پولی که در بازههای زمانی مختلف برای خرید لباس به آدیداس دادیم چقدر بود. بحران انعقاد قرارداد با شرکتهای البسه ورزشی لگیا، جیووا و حتی مرحله اول همکاری با آل اشپورت را هم که همه به یاد دارند چه فجایعی رخ داد. تیم ملی فوتسال با لباسهای برچسبدار و پاره در جام جهانی به مقام سوم رسید. جالب اینجاست که در این مدت حتی از شرکت داخلی مجید هم برای تیمهای فوتسال و فوتبال ساحلی لباس میخریدند و تیمهای ملی حامی مالی لباس مشترک نداشتند که الان تازه چند ماه است این ایراد برطرف شده اما معلوم نیست که کیفیت لباسهای آل اشپورت خوب هست یا نه! اوضاع تیمهای باشگاهی هم با تیمهای ملی تفاوتی ندارند. همین مشکلات البسه را در فوتبال باشگاهی هم در سالهای اخیر شاهد بودهایم. امسال هم که داستان توپهای دربی استار هفتههای ابتدایی لیگ برتر را با یک بحران جدی رو به رو کرد و همه از کیفیت بد توپهای این شرکت که در مسابقات استفاده میشد انتقاد کردند. موضوع بسیار مهم دیگر این است که در همین موضوع قراردادهای البسه، باشگاهها و فدراسیون به خاطر رعایت نشدن قانون کپی رایت در کشور، از درآمدزایی بسیار مهم فروش لباس به هواداران هم محروم هستند. سلاطین انعقاد قراردادهای تجاری بد؛ یک دنیا خسارت کارنامه تجاری فدراسیون و سازمان لیگ به خوبی نشان میدهد که آقایان مدیر در تمام سالهای اخیر استاد انعقاد قراردادهای بد بودهاند. برای این موضوع تا دلتان بخواهد دلیل داریم. مثلاً باور میکنید که فدراسیون برای جام ملتهای آسیا که در امارات برگزار شد حامی مالی نداشت؟ باور میکنید تا قبل از اینکه هدایت ممبینی رئیس کمیته داوران شود، این داور بازنشسته مسئول سیستم بیمار و معیوب بازاریابی فدراسیون فوتبال بود؟ یک مدیر غیر متخصص را مأمور رسیدگی به مهمترین رکن فوتبال یک کشور کردند و نتیجهای چیزی جز فاجعه نبود. داستان قراردادهای تبلیغات محیطی هم فراتر از فاجعه است. برای لیگ چهاردهم و پانزدهم با یک شرکت قرارداد 160 میلیارد و 700 میلیون تومانی منعقد کردند. برای دو سال نزدیک به 69 میلیارد تومان به خاطر اجرا نشدن مفاد قرارداد به حامی مالی خسارت داده شد و هنوز بعد از سه سال تکلیف 5/17 میلیارد تومان از مطالبات فوتبال مشخص نشده است. برای لیگ شانزدهم هم قراردادی 50 میلیاردی با حامی مالی فدراسیون امضا شد که هیچ شفافسازی درباره گردش مالی این قرارداد انجام نشد. فقط یک بار سعید آذری اعلام کرد نزدیک به 35 میلیارد تومان از این قرارداد را دریافت نکردهاند. فاجعه اصلی اما در قرارداد تبلیغاتی لیگ هفدهم رخ داد. با اینکه هفتههای ابتدایی لیگ بدون تبلیغات محیطی برگزار شد، با یک شرکت قرارداد بستند و حالا به گفته مقامات ارشد فوتبال ایران، شرکت مذکور بیش از 50 میلیارد تومان از تعهدات قانونی خود را عمل نکرده و پول فوتبال را نداده است. جالب اینجاست که با تمام این شرکتها کار به دادگاه و داوری رسیده و آقایان مدیر هم به باشگاهها و جامعه فوتبال درباره سیستم رسیدگی به این پروندهها و سرنوشت مطالبات فوتبال پاسخگو نیستند. در تمام این سالها و در جریان افتضاحات به بار آمده در این قراردادها هم هیچ مدیری به خودش اجازه نداده که از سمت خود استعفا بدهد. تا یادمان نرفته به قرارداد معروف سامانه هواداری 6090 سازمان لیگ هم اشاره کنیم که علی کریمی اسناد آن را در مناظره تاریخی با محمدرضا ساکت در برنامه نود نشان داد. طبق آن قرارداد باید در ده ماه حداقل 14 میلیارد تومان برای لیگ درآمدزایی میشد اما ساکت اعلام کرد که در پایان سال به خاطر عدم همکاری باشگاهها تنها دو میلیارد و سیصد میلیون تومان درآمد کسب شد! الان هم برای لیگ فصل قبل و لیگ جاری، باشگاهها نسبت به دریافت پول تبلیغات محیطی اعتراضهایی داشتهاند و شنیده میشود همکاری با این شرکت هم با حاشیههایی همراه شده است. حال سرخابی هم خوب نیست هواداران ناراضی! وقتی فدراسیون و سازمان لیگ بد قرارداد امضا میکنند دیگر چه انتظاری از باشگاهها دارید؟ در فوتبال ایران بالاترین قراردادهای اسپانسرینگ مربوط به پرسپولیس و استقلال است. آنها با سامانههای هواداری و قرارداد با چند حامی مالی پیشرفت بهتری در زمینه درآمدزایی داشتند اما بدهیها و هزینههای سرسامآور به قدری زیاد است که هیچ وقت شاهد آرامش اقتصادی در این دو تیم مردمی نیستیم. آنقدر با خارجیها بد قرارداد امضا میکنند که مدام باید با تهدید فیفا بدهیهای خود را پرداخت کنند و با هر کسی که تسویه کنند، یک طلبکار جدید به فهرست آنها اضافه میشود. همین حالا پرسپولیس باید فکری به حال حکمی که به نفع برانکو، دستیارانش و ماریو بودیمیر صادر میشود، بکند. استقلال هم اوضاعی مثل سرخپوشان دارد. در اردوگاه آبی هواداران با وجود تکذیبیههای متوالی، هنوز نگران حذف از آسیا هستند. در کل هواداران هم به هیچ عنوان از شرایط تیمهای خود رضایت ندارند و نسبت به آینده نگرانیهایی اساسی دارند. وعده خصوصیسازی هم که این روزها برای چندهزارمین بار در سالهای اخیر بر طبل آن کوبیده میشود، معلوم نیست سرانجام خوشی داشته باشد و مکانیزم شفافی برای آن وجود ندارد. فوتبال بیبرنامه سیاستهای مخرب متغیر! وضعیت باشگاههای پولداری چون سپاهان، ذوبآهن، پیکان و سایپا هم با تغییر سیاستهای مدیران کارخانهها مدام نوسان دارد. مثلاً در سپاهان چند سال گفتند صرفهجویی شود و این تیم موفقیتی نداشت. حالا مدیران جدید با هزینههای هنگفت دو سال است که تیم را برای قهرمانی بستهاند. تراکتورسازی هم فعلاً با محمدرضا زنوزی مالک متمول خود میتازد. منتهی معلوم نیست که این مالک جنجالی تا چه زمانی میخواهد پولهای خود را در فوتبالی که یک ریال برگشتی برای او ندارد خرج کند. اصلاً معلوم نیست سرنوشت او در این فوتبال چه خواهد شد. وقتی تیمهای بزرگ چنین شرایط ناآرامی دارند، طبیعی است که سایر تیمهای فوتبال ایران هم با سیاست بخور و نمیر کارشان را به پیش ببرند و هیچ آینده تضمین شدهای نداشته باشند. باورنکردنی؛ نفت باشد و پول نباشد!؟ وقتی ایران اقتصادی کاملاً وابسته به نفت دارد، برای هیچ یک از افراد فوتبالی جامعه قابل باور نیست که تیمهای نفتی بدترین شرایط مالی را داشته باشند. صنعت نفت آبادان، نفت مسجد سلیمان و پارس جنوبی جم سه تیمی هستند که وابسته به وزارت نفت هستند اما به خاطر قوانین دست و پاگیر شرکت نفت اجازه سرمایهگذاری در بخش حرفهای را ندارد و به همین ترتیب وزیر نفت هم دستور رسمی داده که شرایط واگذاری این باشگاهها فراهم شود. در چنین شرایطی عوامل این سه باشگاه همواره با بحران اقتصادی رو به رو هستند و همین مسأله روی نتایجی که در مسابقات کسب میکنند هم تأثیر منفی میگذارد! آنها زیرمجموعه پولدارترین شرکتهای وزارت نفت هستند اما بودجه خوبی دریافت نمیکنند و در آستانه نابودی قرار دارند. طبیعتاً صدای اعتراض هواداران این سه تیم در شهرهای مختلف هم درآمده و از قوانین و شرایط به هیچ عنوان راضی نیستند. به ویژه وقتی میبینند که سایر تیمهای صنعتی وابسته به دولت مشکل بودجهای ندارند. تیم المپیک و باز هم فاجعه ناامیدی زودرس تیم امید از دی ماه امسال باید در مسابقات قهرمانی آسیا و انتخابی المپیک شرکت کند. فدراسیون مثل تمام سالهای گذشته اما بدترین تدارکات را برای این تیم داشته و بازیکنان نسبت به نداشتن زمین تمرین مناسب، بازیهای تدارکاتی خوب و حمایت مادی و معنوی اعتراض داشتهاند. در کادر مربیگری تیم هم که همه دیدند چه فجایعی رخ داد. ابتدا یک سال با کرانچار کار کردند و بعد با این مربی کروات قطع همکاری شد. سپس بعد از چند وقت بلاتکلیفی، فرهاد مجیدی بدون داشتن هیچ گونه سابقه سرمربیگری و مدرک حرفهای بهعنوان سرمربی انتخاب شد. حضور فرهاد در تیم امید بیشتر از چهار ماه دوام نداشت و پس از درگیری و اختلافات اساسی با حمید استیلی و اعضای کمیته فنی فدراسیون از سمت خود قبل از اینکه اخراج شود، کنارهگیری کرد تا شایعهای که از چند ماه قبل بر سر زبانها افتاده بود به حقیقت تبدیل شود و حمید استیلی سرمربی تیم امید شود. حالا در فاصله چند ماه مانده به مسابقات، هیچ کسی در فوتبال ایران به تیم امید برای المپیکی شدن امیدی ندارد و آنهایی هم که خوشبین هستند معتقدند باید معجزه اتفاق بیفتد که پس از 44 سال به المپیک صعود کنیم. چرا که فدراسیون برنامهریزی استانداردی برای حمایت از این تیم نداشت. اوضاع سایر تیمهای ملی پایه هم اصلاً خوب نیست. همیشه ارزانترین مربیها را برای تیمهای پایه انتخاب میکنند تا به آرزوهای بزرگ و گران ستارههای با استعداد فوتبال کشور رسیدگی کنند و نتیجه نگیرند! فوتبال در مقابل مجلس باز هم جنجال پرونده فساد! از راهروهای مجلس خبر میرسد که در آیندهای بسیار نزدیک، پرونده جنجالی فساد در فوتبال در صحن علنی به شکلی جدی از سوی برخی نمایندگان دنبال خواهد شد و گزارش نهایی برای رسیدگی به قوه قضاییه ارسال میشود. جالب اینجاست که مهدی تاج و مدیران فدراسیون با چند نماینده مجلس از جمله قاضیزاده هاشمی دچار چالش و درگیری لفظی اساسی شدهاند. این پرونده در صورتی که قربانی مصلحت اندیشیها و مسائل سیاسی نشود، قطعاً میتواند این بار باعث ایجاد تغییرات اساسی در فوتبال کشور شود و ساختار این ورزش را در ایران دگرگون کند. طبیعی است که افشای جزئیات بخشهای مختلف این پرونده مدیران و چهرههای سرشناس زیادی را وارد بحران خواهد کرد. در این رابطه باید دید واکنش نهادهای قضایی و نظارتی به این پرونده چه خواهد بود. برخی نمایندگان مجلس که به صورت غیر مستقیم از تغییرات اساسی در ساختار مدیریت فوتبال ایران حرف میزنند. حکایت چند مجهولی دبیرکلی به جان هم افتادهاند! باور میکنید که مهدی تاج برای انتخاب دبیرکل جدید با یک بحران اساسی رو به رو شده است. وقتی آذرماه سال گذشته محمدرضا ساکت از دبیرکلی استعفا داد، ابراهیم شکوری بدون رعایت الزامات اساسنامه در شرایطی که ده سال سابقه مدیریتی طبق ماده 60 نداشت، به سمت سرپرستی دبیرکلی (جالب اینجاست که چنین عنوانی در اساسنامه نداریم) فدراسیون رسید. الان هم گفته میشود که نهادهای نظارتی و اعضای هیأت رئیسه با ایراد گرفتن به 9 ماه سرپرستی ابراهیم شکوری خواهان تعیین تکلیف پست دبیرکلی فدراسیون از سوی تاج شدهاند. تاج از یک طرف نمیخواهد با فشار وزارت ورزش و نهادهای دیگر دبیرکل انتخاب کند و از طرف دیگر گزینه قابل اعتمادی هم در آستانه انتخابات در مشت خود ندارد. از آنجایی که دبیرکل مسئول مکاتبات داخلی و بینالمللی بوده و برگزار کننده مجمع انتخاباتی هم خواهد بود، برای مدیریت فعلی فدراسیون خیلی مهم است که فردی را بهعنوان دبیرکل انتخاب کند که کاملاً همسو با سیاستهای آنها پیش برود و تحت تأثیر فشارهای بیرونی قرار نگیرد. اتفاق عجیبتر این است که چند مدیر از داخل مجموعه فدراسیون و سازمان لیگ سودای دبیرکلی را در سر دارند و رقابتی خاموش بین آنها ایجاد شده است. از طرفی دیگر تاج خیلی دوست دارد که دست به جوانگرایی بزند اما اساسنامه پر از ایراد فدراسیون در تضاد با جوانگرایی است و اگر یک نفر مثل ابراهیم شکوری به خاطر فعالیت در بالاترین سطح فوتبال حرفهای ایران و درس خواندن تا مقطع دکتری نتوانسته باشد سابقه مدیریتی برای خود دست و پا کند، نمیتواند دبیرکل فدراسیون شود. در واقع سابقه داشتن مهمتر از تخصص و مهارت داشتن است. در نهایت باید به این نکته اشاره کنیم که تاج خردادماه در کنفرانس خبری اعلام کرد به زودی تکلیف دبیرکل را مشخص میکند اما الان 5 ماه از وعده او گذشته و این اتفاق رخ نداده است. بیپولی مطلق تاج و همکاران سرگیجه مالی فدراسیون فوتبال وضعیت مالی به معنای واقعی بحرانی دارد. بیش از 8میلیون دلار از پولهای فدراسیون به خاطر تحریمهای آمریکا، در حساب فیفا مانده و نامهنگاری و جلسات مختلف برای دریافت این پول نتیجه مثبتی به همراه نداشته است. تاج رئیس فدراسیون و اسلامیان عضو هیأت رئیسه چند ماهی میشود که از دولت درخواست دریافت وام 10 میلیون دلاری برای حل مشکلات فوتبال کردهاند که به این درخواست و مصاحبههای سریالی آنها هم ترتیب اثر داده نشده است. در چنین شرایطی هزینههای هنگفت پشتیبانی از 18 تیم ملی، پرداخت حقوق داوران، پرسنل، نگهداری مرکز تیمهای ملی و مرکز پک، پرداخت حقوق مربیان تیمهای ملی و ... شرایطی بسیار سخت برای مدیران به وجود آورده است. به این داستان تأخیر چندین ماهه در پرداخت حقوق مارک ویلموتس را هم اضافه کنید. شرایط تیمهای ملی پایه هم به هیچ عنوان مناسب نیست و مدیریت ناچار است با کمترین هزینه این تیمها را مدیریت کند. بازیکنان تیم ملی هم به بدعهدی فدراسیون در پرداخت پاداش گلایه کردهاند. این وضعیت البته فقط مربوط به امروز نیست و در تمام سالهای اخیر این بحران را شاهد بودهایم. بحرانی که هیچ وقت راه حل مناسبی برای خروج از آن ارائه نشده است. در انتظار انتخابات سیاسی فوتبال؛ روزهای سیاه در پیش است؟ حالا که به صورت کلی به بخشی از مهمترین مشکلات فوتبال ایران اشاره شد، بد نیست بدانید که انتخابات فدراسیون فوتبال اردیبهشت ماه سال 99 یعنی کمتر از 7 ماه آینده برگزار خواهد شد. نارضایتی جامعه از شرایط فوتبال و بنبستی که فوتبال با آن رو به رو شده میتواند روی سرنوشت انتخابات تأثیرگذار باشد. عدهای پیشبینی میکنند که فوتبال ایران شاهد یکی از سیاسیترین انتخابات ریاست خود باشد. به هر حال فوتبال تنها رشته ورزشی بود که قانون بازنشستگی را مثل سایر فدراسیونها اجرا نکرد و تمام بازنشستهها به جز کفاشیان دارند با تفسیر خاص خود از قانون به کار خود ادامه میدهند. ممکن است حتی موانعی بزرگ بر سر راه تاج برای حضور در انتخابات درست مثل همان کاری که با علی کفاشیان شد، قرار بدهند. در چنین شرایطی قطعاً باز هم پای فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا به انتخابات احتمالاً باز خواهد شد. ضمن اینکه باید دید چه مدیرانی قصد شرکت در انتخابات و رقابت با مهدی تاج که مجمع را در اختیار دارد، دارند. آیا وزارت ورزش از یک نامزد برای کنار زدن تاج استفاده میکند؟ آیا این سیستم مدیریتی به پایان راه خود در فوتبال میرسد یا به خاطر در اختیار داشتن مدیریت مجمع، باز هم مقدمات یک دوره چهار ساله دیگر مدیریتی را برای خود فراهم میکنند؟ چهرههای سرشناس فوتبالی چون علی کریمی که منتقد درجه یک فدراسیون در سالهای اخیر بودهاند هم در این انتخابات با نقطه نظراتی که ارائه خواهند داد، تاثیرگذار خواهند بود. طبیعی است که تاج کار راحتی برای پیروزی مجدد در فوتبال نداشته باشد و یک روزگار سخت در انتظارش باشد. بدبختیهای دیگر... چند مشکل دیگر هم هست که گذرا باید به آن اشاره کنیم. هر کدام یک بحران بزرگ است. مدیرانی وارد فوتبال کشور میشوند که هیچ تخصصی ندارند. اکثر آنها تحت حمایت ارگانهای قدرتمند هستند و وارد چرخه فوتبال میشوند. همین حالا در فوتبال کشور هیچ مدیری نداریم که به معنای واقعی محبوب باشد و قابل احترام جامعه فوتبال. اگر هم دو سه نفر باشند سالهای سال است که بیرون گود هستند و در این چرخه معیوب جایی برای آنها نیست. از استعدادها و اسطورههای فوتبال ایران به درستی استفاده نمیشود. بدون تعارف باید گفت همه از شرایط فوتبال ناراضی هستند. در لیگ برتر سیاست برخورد چکشی کمیته انضباطی و سختگیریها کمک خاصی به کم شدن حواشی نکرده است. هواداران تمام تیمهای مدعی هر روز در شبکههای اجتماعی و ورزشگاهها علیه هم شدیدترین موضعگیری را دارند. فساد در فوتبال بیداد میکند. پای دلالان از فوتبال قطع نشده و باز هم پول فوتبال صرف عقد قرارداد با فوتبالیستهای بیکیفیت داخلی و خارجی و دلالی میشود. در فوتبال پایه هم برنامه جامع و استانداردی را شاهد نیستیم. امکاناتی که تیمهای پایه از آن استفاده میکنند در حد صفر است. در فوتبال پایه خرید و فروش تیمها در لیگهای کشوری و آسیا ویژن و سرکیسه کردن خانوادههای پولدار حرف اول و آخر را میزند. آکادمی فوتبال باشگاهها فاصلهای چشمگیر با آن چیزی که باید باشند، دارند. کارخانه تولید بازیکن و مربی در فوتبال ایران سالهاست که معیوب است. فساد در مدارس فوتبال همچنان ادامه دارد. قرارداد ستارههای لیگ به شکلی غیر قابل کنترل سر به فلک کشیده و سال به سال بیشتر میشود و هیچ چیز سر جای خودش نیست.∎
نظر شما