هادی کافی/ جانشین مدیرمسئول /
فکر میکنید این صفحه برای معرفی دکتر برادران رفیعی است؟ آن هم برای شمایی که کم و بیش ایشان را میشناختید یا حتی برای مخاطبانی که نمیشــناختند و حالا ما میخواهیم بعد از رفتنش معرفی کنیم؟ اگر چنین باشد باید بگویم که این کمترین و سطحیترین کارکرد یک رسانه است.
این صفحات که ابعاد زندگی و عرصههای فعالیتهای یک مرد عرصه علم و فرهنگ را به رخ کشیده است برای ما و شمایی است که ماندهایم و هنوز فرصت داریم قدمهای بیشــتر و بزرگتری را در زندگیمان برداریم.
اندکی تأمل کنیم و مســیری را که تا اینجای زندگیمان طی کردهایم هم مرور کنیم و هم شاید مقایسه کنیم با زندگی مردی کــه طول عمرش مهم نبود، بلکه عرض زندگیاش سراســر خیر و برکتی بــود که حتی با رفتنش حالاحالا ها ادامه دارد.
از وصیتنامه دکتر برادران اطلاعی ندارم اما اگر یک وصیتنامه فرهنگی از ایشان را متصور شویم، فکر میکنم این جملات از ایشان بعید نبود: جوانان وطن سلام! اینجانب علیمحمد برادران رفیعی عمر خود را صرف یک هدف کردهام و امیدوارم نخســت آن را به خوبی درک کنید و دوم اگر صلاح دانستید به سبک و سیاق خودتان به دنبال تحقق آن در عصر خود باشید و آن «حرکت» است.
البته میدانم که حرکت به تنهایی هدف نیست، اما کامل کردن این هدف با خود شماست. بنده حقیر در زمان خــود یک اصل را هدف قرار دادم و حرکت کردم.
زمانی که به تحصیل نیاز بود، به فرانسه رفتم و آن را کامل کردم و زمانی که بازگشت به وطن یک ضرورت بود، بازگشتم و همه توان خود را برای ساختن بخشی از زیرساختهای علمی و فرهنگی شهر و کشورم صرف کردم.
روزی که مشهد به دانشکده روانشناسی احتیاج داشت در تأسیسش کمک کردم و روزی که فرهنگ کشور به رسانه و مرکز فرهنگی محتاج بود، طرح و ایده دادم و به وقتش برای تأسیس بیمارستان رضوی نقش خود را ایفا کردم.
اصلاً ادعایی ندارم که کارهای من بزرگ بود یا خیلی مؤثر، امــا تلاش کردم نیت خود را خالص کنم و آنچه در زمان خودم ضرورت بود را انجام دهم. وظیفه من کاشتن بذر بود که کاشتم.
اینجانب به مردم خوب کشــور اســلامیام وصیت میکنم هر شخصی را که دیدند یک پست مدیریتی را اشغال کرده و به جای حرکت کردن به ســمت جلو، درجا میزند، حذف کنند. هر جا دیدند یک نهاد و سازمانی دغدغهای غیر از دین و درد مردم دارد به آن پشت کنند.
هر جا با مدیری دولتی مواجه شدند که برای خود و منافعش کار میکند، او را پایین بکشند و هر زمان متوجه شدند حرکت نمیکنند و به جامعهای خمود و بیفایده تبدیل شدهاند به خودشان و مسئولانشان نهیب بزنند.
امیدوارم حاصل عمر ۸۲ ساله اینجانب هر چه هست خیر باشد یا به خیر تبدیل شود و برای مردم کشورم مفید بوده باشد، اما آنچه مهمتر است مسیری است که نسل آینده باید طی کند.
این مسیر چه هموار باشد و چه با موانع زیادی روبهرو باشد به هرحال برای رســیدن به جامعهای موفق یک شرط پیش رو دارد و آن تلاش بیوقفه برای جامعه است و نه تنها برای خود. من از این میترسم که نسل جدید بدون آرمان شود و اگر هم تلاش میکند نداند که به چه سمت و سویی و برای چیست.
از همقطاران، همفکران و دوستان خود عاجزانه درخواست دارم نگذارند نسل جوان کشور به بیماری خودخواهی جوانان غربی گرفتار شوند و فراموش کنند که ما بذری کاشــتهایم و برای برداشت محصول آن نیاز به ادامه همتی است که یک نسل داشته است.
نظر شما