شناسهٔ خبر: 36036478 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

داعش و ۱۲ دختر گم‏شده سنّی در «من سربازِ بشّار نیستم»

نویسنده کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» می‌گوید: خط اصلی داستان ماجرای یک طلبه سنّتی اصفهانی است که سخت دنبال روایات و احادیث معصومین و نشر این روایات در میان جامعه است. او برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر می‌‏کند و در بازگشت تقدیر و زمانه او را به سوریه می‌‏‏برد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، چند روزی می‌شود که کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» نوشته مجید پورولی از سوی انتشارات شهید کاظمی وارد بازار شده است. 

براساس این گزارش، کتاب «من سربازِ بشّار نیستم» جدیدترین اثر پورولی است که در ۱۵۲ صفحه، قطع رقعی و تیراژ ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.

مجید پورولی‌کلشتری از نویسندگان پرکار است. «فصل خواب خرگوش‌ها»، «آواز ابابیل»، «نهنگی بزرگ‌تر از اقیانوس هند»، «ما از دو کوهه آمدیم، این‌جا غریبیم»، «آوازهایی که باد برد»، «چلچله‌های کاغذی»، «مورچه‌ها مرده می‌خورند»، «انسان مه‌آلود»، «من پسر باد هستم»، «شعر ماندگار» (زندگی‌نامه داستانی مادر شهیدان افراسیابی) داستان بلند «سقیفه» و «فرزندان قابیل» از جمله آثار منتشر شده پورولی‌کلشتری به شمار می‌آیند.

اما تازه‌ترین داستان او روایتی دیگر دارد؛ در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

همهمه افتاد توی دخترها. همه به هم نگاه کردند. خانم ‏مدیر نگران نگاهم کرد. معلوم بود حسابی غافلگیر شده و شاید ترسیده. همان‏‌جور که به دخترها نگاه می‏‌کردم، ادامه‏ دادم «من آمده‏‌ام بگویم که اسماعیل شهید مدافع حرم نبود، امّا با تمام وجودش، تویِ تمام دقایقِ زندگی‌‏اش، مدافعِ حریم بود، و من تمامِ افتخارم همین است ‏که همسرِ یک مدافع حریم هستم! مدافع حریم امامت! و دلم می‏‌خواهد خودم هم یک ‏روزی بتوانم سربازِ مدافع حریم باشم»، از میان صف اوّل دختری دستش را بُرد بالا. نگاهش کردم. دختر ایستاد و گفت: «ببخشید خانم! سربازِ مدافع حرم چه فرقی با سرباز مدافع حریم دارد؟!» گفتم «حرم مقدّس و عزیز است. امّا تنها محدود به یک نقطه از کره زمین است. جایی به وسعتِ یک قبر. امّا حریمِ امامِ معصوم، تمام کره ‏زمین و تمامِ دنیا را فرا گرفته است. وسعتِ تمام دریاها، تمامِ اقیانوس‌‏ها و تمامِ خاک‏‌های دنیا حریمِ امامِ معصوم است. شما دخترها هم می‏‌توانید سرباز مدافع حریمِ امامت باشید. برای سربازِ حریم بودن نیازی نیست که حتماً مرد باشید، یا اسلحه و توپ و تانک داشته باشید! برای آن‏که سرباز مدافع حریم باشید، فقط باید درباره دین‌‏تان و اعتقادات‌‏تان مطالعه کنید و امام‏تان را، مخصوصاً امام‏ زمان‌‏تان را، خوب بشناسید»

اینها بخشی از «من سربازِ بشّار نیستم» بود؛ اما در ادامه با پورولی درباره کتاب گفت‌وگویی انجام شده که می‌خوانید؛

* ابتدا درباره عنوان کتاب و این‏که چرا این عنوان را انتخاب کردید، صحبت کنیم؛ چرا نام «من سربازِ بشّار نیستم»؟

عنوان کتاب را از تهمت بزرگی که در فضای مجازی به رزمندگان ایران که در خاک سوریه در حال جنگ بودند، انتخاب کردم. برخی معاندان و جاهلان این رزمندگانِ دلیر و جان بر کف را به غلط «سربازان بشّار اسد» معرفی می‏‌کردند و سعی داشتند جوری القاء کنند که این‏ها برای «خاک سوریه» و برای «ارتش بشّار اسد» می‏‌جنگند؛ در حالی ‏که اگر کسی اندکی بصیرت داشته باشد، درمی‏‌یابد که حضور در سوریه در حقیقت «دفاع از حریمِ جمهوری اسلامی» است. در این سال‏‌ها مرزهای سیاسی تعریف قدیم خود را از دست داده‌‏اند و یک رزمنده ایرانی می‌‏تواند شجاعانه در خاک سوریه لباس رزم بر تن کند و در صف اوّل بجنگد؛ در عین ‏حال هنوز سرباز گوش به فرمان رهبری و جان‏ فدای پرچم جمهوری اسلامی باشد. عنوان کتاب در اصل فریاد رزمندگان ایرانی در سوریه است که می‏‌گویند: «من سرباز بشّار نیستم»

* برسیم به خط اصلی داستان، ایده چنین موضوعی را چگونه پیدا کردید؟

خط اصلی داستان، ماجرای یک طلبه سنّتی اصفهانی است که سخت دنبال روایات و احادیث معصومین و نشر این روایات در میان جامعه است. او برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر می‌‏کند و در بازگشت تقدیر و زمانه او را به سوریه می‌‏‏برد و در مقابل یک سرباز داعشی و ۱۲ دختر سنّی قرار می‌‏دهد. این طلبه همسری دارد که سخت به او وابسته است. نیمی از داستان نامه‌‏هایِ عاشقانه این زوج است. در داستان چند شخصیت فرعی دیگر نیز داریم که در پیش‏بُرد داستان نقش دارند. نظیر دایی صابر، احمد‏عدنان، جاسم و مصطفی. دایی ‏صابر یک فرمانده جنگی و رزمنده دلیر ایرانی است که در خاک سوریه عاشقانه لباس رزم بر تن کرده و مدافع عظمت و شوکتِ جمهوری اسلامی است. ایده این داستان در اصل آن حرف و پیامی بود که در دل داشتم و برای بیان آن دنبال یک فُرم مناسب روایی بودم.

* پیام خاصی را در داستان دنبال می‌‏کردید؟

بله. قطعاً. ما یک آیه کلیدی در قرآن داریم که اشاره دارد به اطاعت محض از «اولی ‏الامر». این داستان سعی دارد بیان کند که اولی‏ الامر را خدا انتخاب می‏‌کند و شخصیت پوشالی و دروغینی مثل ابابکر بغدادی و یا احمدالحسن نمی‌‏توانند هرگز اولی‏ الامری باشند که خدا اطاعت ایشان را واجب فرموده. اگر طرفداران ابابکر بغدادی سعی دارند با تبلیغات رسانه‏‌های دروغ‏‌پرداز سعودی و انگلیسی جوری وانمود کنند که رهبرشان اولی ‏الامر است، این یک خیانت به قرآن و ارتداد محض است؛ چرا که مصداق اولی‏ الامر را رسول ‏خدا (ص) بیان فرموده‏‌اند و در روایات بسیاری این مصادیق که همان چهارده‏ معصوم هستند، نام برده شده‏ اند و نمی‌توان این مصادیق را کم یا زیاد کرد. در این داستان سعی داشتم بیان کنم که داعشی و سرباز سعودی در نهایت جهل است؛ اگر که فکر می‌‏کند سرباز اولی ‏الامر و سرباز دین خداست، او در حقیقت عروسک خیمه شب بازی آمریکا و صهیونیست است.

* در این اثر هم مثل آثار قبلی، نیم نگاهی به تفکرات اهل سنّت و همچنین سربازانِ بدون منطقِ داعش داشتید. دلیل این‏که هنوز در این حوزه می‌‏نویسید چیست؟!

بله. دغدغه اوّل من دفاع از مکتب اهل ‏البیت علیهم ‏السلام است. اتفاقا در این داستان درباره همین مسئله نوشته‏‌ام که همه ما باید سرباز مدافعِ حریم امامت و ولایت باشیم. تعریف امامت و ولایت هم در روایات شیعه مشخص شده و حدود و ابتدا و انتهای آن معلوم شده است! حالا در این میان ما با مخالفان این مقوله روبرو هستیم و آن‏ها اهل ‏سنّت هستند. قطعاً کسی که نگاه برادرانه و وحدتی به این عزیزان دارد، کمترین دغدغه‏‌اش هدایت ایشان و دعوت ایشان به رستگاری است. محور هدایت و روح رستگاری چنگ زدن به حبل ‏الله و ولایت امامان معصوم است. نگاهی که من در داستان‏‌هایم به اهل‏ سنّت دارم، هرگز تخریبی و تحقیری نیست. اهل‏ سنّت، شهروندان همین سرزمین هستند و بنده با احترام به حقوق و عقیده ایشان، سعی دارم دو نکته مهم را در نوشته‌‏هایم تبیین کنم. ابتدا بیان منطق و استدلال محکم در حقانیّت مکتب نور، مکتب وحی، مکتب اهل‏ البیت، و دوّم اشاره به تاریکی‌‏ها و سیاهی‌‏هایِ مکتب سقیفه و مکتب نفاق. برادرانه و متواضعانه به تمام مخاطبین عزیز اهل‏ سنّت می‏‌گویم که هدایت جز بر در خانه اولاد فاطمه سلام الله علیها در جای دیگری نیست. آن‏چه ما را برادر می‏‌کند، تعهّد و پایبندی به امامت و عصمتِ همین ذوات مقدّس است و البته قطعا حساب داعش از اهل ‏سنّت جداست. داعش فرزندان تفکّر ابن ‏تیمیّه هستند و اهل ‏سنّت فرزندانِ تفکّر اسماعیل بخاری. هر چقدر میان این دو فاصله است، همان اندازه میان داعشیان بی‌‏منطق و اهل ‏سنّت فاصله است.

* این برداشت هست که نوشته‌‏های شما و مجموعه کتاب‏‌های شما با موضوع «وحدت اسلامی» در تضاد است. آیا این ادعا را قبول دارید؟

هر کس مسیر حرکت اجتماعی و اعتقادی‌‏اش با روح «وحدت اسلامی» در تضاد باشد، به اسلام و دین خدا خائن است. بنیان‌گذار و موسس وحدت اسلامی رسول خدا (ص) بودند که در غدیر خم دست امیرالمومنین (ع) را بالا بردند و فرمودند «روح وحدت اسلامی، اعتقاد به امامت و ولایت علی است». پیامبر مبنای وحدت اسلامی را «امامت» و «ولایت» معرفی کردند. از زیرمجموعه‌‏های این گفتمان اعتقاد به «عصمت امام» و «اظهار برائت از دشمنان خدا» هم هست. اگر کلام امام همان کلام خداست، پس دشمن امام هم همان دشمن خداست! من اگر نوشته‌هایم مخالف این گفتمان در «وحدت اسلامی» باشد، قطعاً بویی از اسلام و حقیقت دین نبرده‌‏ام. مگر می‌شود کسی مخالف این مبنا باشد؟ وحدت اسلامی را فاطمه زهرا سلام الله علیها تبیین فرمودند که آن حلقه زدن دور محور امامت است. وحدت اسلامی را امام صادق سلام الله علیها تشریح کردند و آن رفتن به عیادت اهل سنّت و معاشرت اجتماعی با ایشان و مدارا کردن با این‏هاست. نمازهای امام صادق و دعاهای آخر نماز ایشان را دنبال کنیم تا معنای وحدت اسلامی و حدود آن را درک کنیم. تمام تلاش بنده، حرکت در همین راستا است. گاهی سلیقه‏‌های شخصی با هم جور نیست، و البته که دین خدا محل جولان سلیقه‌‏های شخصی نیست. اگر بنده به عنوان نویسنده گاهی از این خطوط مشخص شده توسط اهل ‏البیت عدول کرده‌‏ام، با دل و جان پذیرایِ نصایح منتقدین و دوستان هستم. ممنون.

انتهای پیام/

برچسب‌ها:

نظر شما