شناسهٔ خبر: 36016575 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ابتکار | لینک خبر

افول اخلاق سیاسی، افول انسانیت

صاحب‌خبر - کورش الماسی- اخلاق، بنیاد زیست اجتماعی یا به عبارتی برجسته‏ترین مشخصه انسانیت است. اخلاق پیچیده‏‏‏ترین دستاورد «خرد» است.‏‏ اخلاق بنیادی‏ترین صفت انسانیت و تنها دلیل پدیدار شدن جوامع بشری است. به عبارتی اخلاق مترادف است با انسانیت. بنابراین، تضعیف اخلاق بی‏شک به معنی تضعیف انسانیت است. عملکرد برخی سیاست‏ورزان و صاحب‏منصبان، اخلاق اجتماعی و در نتیجه اخلاق فردی را به شکلی بنیادین و خطرناک تضعیف کرده است.
صاحب‏منصبان و کارگزاران سیاسی در سطوح گوناگون مهم‏ترین الگوهای اخلاقی جامعه هستند. تضعیف اخلاق اجتماعی می‏تواند برآیند برخی ناهنجاری‏ها در سطوح گوناگون سیاسی و مدیریتی باشد. شاید آشکارترین مصادیق این گفته، بی‏نظمی‏های مالی، عملکرد فرا‏قانونی، عدم صداقت و... برخی صاحب‏منصبان انتصابی و انتخابی باشد.
در این موجز تلاش می‏شود تبیین مختصری از چیستی و ضرورت پایبندی به اخلاق به‏ویژه توسط صاحب‏منصبان و سیاست‏ورزان فارغ از گرایش‏های جناحی ارائه شود.
منشا اخلاق فردی سود و زیان یا منفعت شخصی است، اما منشاء اخلاق اجتماعی سود و زیان یا منفعت جمعی(منافع ملی) ‏همه شهروندان است. تبلور اخلاق اجتماعی حاکمیت قانون است. هنگامی که برخی الگوهای سیاسی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و... عملکرد فرا‏قانونی داشته باشند، این اساسی‏ترین عامل تضعیف اخلاق اجتماعی است. به عبارتی به منفعت یکایک شهروندان است که اخلاق شخصی را تابع اخلاق اجتماعی(حاکمیت قانون) کنند. اما زمانی که الگوهای(به‏ویژه سیاسی) اخلاق اجتماعی در عرصه‏های گوناگون عملکرد ضد‏جمعی داشته باشند، مستقیم و غیر‏مستقیم مجوزی برای آحاد شهروندان خواهد بود که اخلاق شخصی را مقدم بر اخلاق اجتماعی تلقی کنند.
شاید یک پرسشی بسیار بنیادین باید مطرح شود، اینکه، چرا یا در چه شرایطی الگوهای اخلاق اجتماعی تنها به کسب منفعت می‏پردازند؟ «اهداف کلان ملی غیر‏ملموس و بدون ارتباط با شرایط زیست شهروندان» یکی از اصلی‏ترین عوامل گرایش برخی الگوهای اخلاق اجتماعی در عرصه‏های سیاسی، دینی، اقتصادی، فرهنگی و... است.
اهداف کلان اجتماعی باید برگرفته از شرایط زیست ملموس، روزانه و قابل فهم شهروندان باشد. این اهداف الزاماً باید تبلوار نیازها، خواسته‏ها، تمایلات و آرزوهای آحاد شهروندان باشد. به عبارتی الگو‏های اخلاق اجتماعی نماد اهداف کلان اجتماعی هستند. فقدان ارتباط میان نخبگان و الگوهای اخلاقی با اهداف کلان اجتماعی بنیاد انحراف الگوهای اجتماعی از اخلاق اجتماعی است.
اخلاق شخصی عیناً همان اخلاق طبیعی(تلاش به منظور بقا) است. اینکه بنابر همه اصول منطقی‏، هیچ جامعه بشری نمی‏تواند بر پایه اخلاق شخصی پایدار باشد. شاید بارز‏ترین نشان‏‏های چیرگی اخلاق شخصی بر اخلاق اجتماعی بی‏نظمی، آشفتگی، تضعیف نظام حقوقی، سوادگرایی بیمارگونه برخی نخبگان در عرصه‏های گوناگون اقتصادی، سیاسی، روابط خارجه، تجاری، فرهنگی و... در همه سطوح مدیریتی باشد.
تمدن و مدنیت مبتنی بر اخلاق اجتماعی و نه اخلاف شخصی است. تمدن و مدنیت منهای اخلاق اجتماعی غیرممکن است. برجسته‏ترین نشان زیست طبیعی این است که در حیات طبیعی پدیده اخلاق جمعی وجود ندارد.
بنا بر شواهد غیر‏قابل انکار، نظام اخلاق اجتماعی به طور بی‏سابقه و خطرناکی تضعیف شده است. پر بیراه نیست اگر گفته شود مدنیت از درون در حال تخریب و فاسد شدن است. با توجه به وضعیت بسیار خطر ناک اخلاق اجتماعی ضروری است تا پرسش شود که انواع مراکز و نهادهای گوناگونی(فرهنگی و دینی) که از منابع عمومی(بیت‏المال) بودجه‏های گزافی دریافت می‏کنند، چه دستاوردی داشته‏اند. به عبارتی، در ازای بودجه‏هایی که از بیت‏المال دریافت می‏کنند چه دستاوردهای ملموس و قابل سنجشی به منظور صیانت و توسعه اخلاق اجتماعی داشته‏اند. به گواه همه اصول منطقی، شهودی، عقلانی و... هیچ جامعه‏‏ای، با هر نوع و هر سطح از فرهنگ و دین، نمی‏تواند بدون یک نظام اخلاق اجتماعی، کارآمد و پایدار باشد.
تضعیف نظام اخلاق اجتماعی مخوف و ویران‏کننده‏‏‏‏ترین دشمن هر حکومتی است. به عبارتی، حکمرانی بدون نظام اخلاق اجتماعی، حکمرانی مبتنی بر منطق زیست طبیعی است. در زیست طبیعی تنها محرک و ابزار بقای موجودات از جمله انسان، نیاز و قدرت است. اما بنیاد زیست مدنی «خرد» است. پر بیراه نیست اگر گفته شود خرد نه یک ویژگی فردی بلکه یک ویژگی جمعی است. زیست اجتماعی حاصل فهم جمعی از محیط زیست و ابداع اندیشه‏های کاربردی به منظور راهایی از برزخ زیست طبیعی بود، است و خواهد بود.
اخلاق اجتماعی چنان تضعیف شده که اگر دیر نشده باشد، دیگر جایی برای کوته‏اندیشی، منفعت‏‏طلبی، رویا‏پردازی، عدم صداقت و... نمانده است. برخی صاحب‏منصبان و سوادگران سیاسی ‏به شکلی باور نکردنی عملکردی ضد‏اجتماعی دارند. این افراد بنا بر عملکرد، برخلاف جایگاه‏های خاص مدیریتی و اجتماعی، با ابتدایی‏ترین مفاهیم زیست مدنی آشنایی ندارند. اینکه منصاب عمومی جایگاه نمایندگی یا به عبارتی کارگزار شهروندان و نه به تعبیر زیبای حجت‏‏‏الاسلام علوی «نباید مناصب عمومی را به چشم طعمه نگریست» است.
افول اخلاق به معنی تضعیف مدنیت و تضعیف مدنیت لاجرم به معنی ظهور شرایط زیست طبیعی خواهد بود. اینکه در زیست طبیعی هیچ فردی یا جناحی نخواهد توانست از مناصب عمومی سوء‏استفاده کند یا به بی‏نظمی‏های مالی اقدام کند.

نظر شما