شناسهٔ خبر: 35475482 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

یادداشت‌های علم؛ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۵۴ / شاهنشاه فرمودند: [اردشیر زاهدی] «مگر غیر از مزخرف‌گویی هم چیزی بلد است؟»

دیدم از مصاحبه اردشیر در مورد قیمت نفت بوده است که به تلویزیون آمریکا گفته قیمت بین ۱۰-۱۵ [درصد] بالا خواهد رفت، در صورتی که شاهنشاه همیشه بین ۲۰-۳۰ درصد فرموده بودند. البته برای آن‌که به مرگ بگیرند که بالاخره به تب راضی شوند. فرمودند: «به چه حق بر خلاف صحبت من حرف می‌زند؟» عرض کردم: «لابد نظر شاهنشاه را نمی‌دانستند.» فرمودند: «اصلا چرا حرف می‌زند؟ مگر غیر از مزخرف‌گویی هم چیزی بلد است؟» عرض کردم: «من هم که در اخبار این مطلب را دیدم، تعجب کردم و خیال کردم که به او دستوری فرموده‌اید.»

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاهنشاه فرمودند: [اردشیر زاهدی] «مگر غیر از مزخرف‌گویی هم چیزی بلد است؟»

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

گزارش [فریدون] موثقی، سفیر شاهنشاه آریامهر در اردن، به عرض مبارک رسید. تلگرافی از اردشیر زاهدی رسیده بود که اظهار خوش‌وقتی فراوان از توفیق ما در گرفتن نامه از نمایندگان ای.بی.سی کرده بود. وقتی به عرض رساندم دیدم شاهنشاه بسیار متغیر شدند. تعجب کردم. دیدم از مصاحبه اردشیر در مورد قیمت نفت بوده است که به تلویزیون آمریکا گفته قیمت بین ۱۰-۱۵ [درصد] بالا خواهد رفت، در صورتی که شاهنشاه همیشه بین ۲۰-۳۰ درصد فرموده بودند. البته برای آن‌که به مرگ بگیرند که بالاخره به تب راضی شوند. فرمودند: «به چه حق بر خلاف صحبت من حرف می‌زند؟» عرض کردم: «لابد نظر شاهنشاه را نمی‌دانستند.» فرمودند: «اصلا چرا حرف می‌زند؟ مگر غیر از مزخرف‌گویی هم چیزی بلد است؟» عرض کردم: «من هم که در اخبار این مطلب را دیدم، تعجب کردم و خیال کردم که به او دستوری فرموده‌اید.»

دیدم خیلی عصبانی هستند، خواستم جریان مذاکره را عوض کنم. گزارشی از یک روزنامه آلمانی در مورد این‌که ما می‌توانیم بازی‌های المپیک را که تعهد کرده‌ایم در ۱۹۸۰ به راه بیندازیم یا نه، عرض کردم. بیش‌تر عصبانی شدند، یعنی حوصله خواندن آن را هم نکردند.

همین‌طور عریضه مجدد ولیعهد اتیوپی را عرض کردم که از پیشگاه شاهنشاه استدعا کرده بود برای آزادی اقوامش اقدام فرمایند. با تمام عصبانیت یک دفعه فرمودند: «چرا وزارت خارجه ما گفته است این کار امکان ندارد؟ قطعا اقدام کنید.» بهتر دیدم قدری از کارها تغییر جهت بدهم و به شوخی و صحبت درباره خواتین بپردازم. بی‌تاثیر نبود، ولی چندان تاثیری نکرد. اما بعضی کارهای فوری را ناچار باید عرض می‌کردم ولو آن‌که قبول نفرمایند. اما شاه به قدری خوددار و مسلط بر خود است که با نهایت دقت به عرایض جواب دادند. خیلی جای تعجب من شد. البته شاهنشاه را خوب می‌شناسم که همیشه همین‌طور است، ولی هرچه بیش‌تر می‌گذرد به عظمت او بیش‌تر پی می‌برم.

راجع به والاحضرت بهزاد، پسر شاپور حمیدرضا، که بسیار پسر درس‌نخوان بدی از کار درآمده فرمودند: «او را به نظام‌وظیفه بسپارید.»

بعد من مرخص شدم. هیات‌رئیسه مجلسین برای عرض آمادگی مجلس و تقدیم عریضه جوابیه مجلس در جواب نطق افتتاحیه همایونی شرفیاب شدند. بعد هویدا شرفیاب شد و استعفا داد و مجددا مامور تشکیل کابینه گردید. عجیب است که امروز آن‌چه خبر بد باید باشد، به دستم رسید و ناچار همه را باید عرض کنم، و عجیب‌تر این‌که شاهنشاه تمام را با دقت خواندند. واقعا مرد بزرگی است.

بعدازظهر و شب من تمام در منزل کار کردم و خوشبختانه شاهنشاه به گردش تشریف بردند.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما