شناسهٔ خبر: 35365968 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: وزارت آموزش و پرورش | لینک خبر

در محضر علمدار زمان

درس‌های عاشورایی در بیان رهبر معظم انقلاب

در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم‌ در یک صف قرار می‌گیرند.

صاحب‌خبر -

ستاد همکاریها / اکنون که در دهه دوم ماه محرم قرار داریم پس از شور آفرینی های حسینی در دهه اول فرصت را مغتنم شمرده و در دهه دوم با نگاه بصیرانه به واقعه جانگداز کربلا پیام‌ها و درس‌های  قیام حسینی را از زبان علمدار زمان، حضرت آیت الله خامنه ای بازخوانی میکنیم.  

*برای حفظ دین باید فداکاری کرد 

عاشورا پیام‌ها و درس‌هایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم‌ در یک صف قرار می‌گیرند. 

*درسی که از حضرت عباس می آموزیم 

ارزش اباالفضل سلام‌الله‌علیه به جهاد، فداکاری، اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن او بر لب آب در عین تشنگی است؛ بدون اینکه شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.

*اگر نمی رفتیم چه می شد؟

نقل شده است بعد از آن‌که امام سجاد (علیه‌السلام) پس از حادثه‌ عاشورا به مدینه برگشت یک نفر آمد خدمت امام سجاد عرض کرد: یاابن رسول الله دیدید رفتید چه شد؟ 

حالا کاروان برگشته فقط یک مرد آن هم امام سجاد(علیه‌السلام) بود، زن‌ها اسارت کشیده، رنج کشیده، داغ دیده، امام حسین(علیه‌السلام) دیگر نبود، علی اکبر دیگر نبود، حتی کودک شیرخوار هم دیگر نبود در میان این کاروان. نقل شده است امام سجاد فرمود: فکر کن اگر نمی‌رفتیم چه می شد؟

*زیبایی هایی که زینب دید!

حماسه‌ای که بی‌بی زینب کبری(سلام الله علیها) به وجود آورد، احیا کننده و نگه ‌دارنده حماسه عاشورا شد. مجسّمه‌ عزّت است زینب کبری. نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ با آن همه مصبیت، وقتی دشمن می‌خواهد او را شماتت کند می‌گوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛ آنچه دیدم زیبا بود، در راه خدا و برای حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانی بود تا امّت اسلام بفهمند که چگونه باید حرکت کنند و بایستند. این کارِ بزرگِ حماسه‌ زینبی است.

*به رهبری امام حسین(ع)

کاری که در زمان امام حسین انجام گرفت، نسخه کوچکش هم در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آن‌جا به نتیجه شهادت رسید، این‌جا به نتیجه حکومت. این همان است؛ فرقی نمی‌کند. هدف امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یکی بود. این مطلب، اساس معارف حسین است.

*معنای یا ثارالله

«ثار»، یعنی حقّ خون‌ خواهی. اگر کسی «ثار» یک خانواده است، یعنی این خانواده حق دارد درباره او خون‌خواهی کند. در تاریخ اسلام از دو نفر اسم آورده شده است که صاحب خون این‌ها و کسی که حقِ‌ خون‌خواهی این‌ها را دارد، خداست. این دو نفر یکی امام حسین علیه‌السلام است و دیگری پدرش امیرالمؤمنین علیه‌السلام.

*استوار در بلا

راوی می‌گوید: «فواللَّه ما رأیت مکثورا». مکثور، یعنی کسی که امواج اندوه بر سرش بریزد؛ بچه‌اش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه امواج بلا به طرفش بیاید. راوی می‌گوید من هیچ کس را در چهار موجه بلا مثل حسین‌بن‌علی استوارتر ندیدم، هرگز ندیدم کسی در چنین هنگامه‌ای با این همه مصیبت، چهره‌ای شاد، مصمّم، حاکی از عزم و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است.

*مزۀ شهادت در خاندان پیامبر

قاسم‌بن‌الحسن(س) نوجوانی است که هنوز به حد بلوغ و تکلیف نرسیده بود. در شب عاشورا، وقتی که امام حسین فرمود«همه کشته خواهند شد؛ شما بروید» و اصحاب قبول نکردند که بروند، این نوجوان سیزده، چهارده ساله عرض کرد عموجان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟» به تعبیر ما، امام حسین خواست این نوجوان را آزمایش کند؛ فرمود:«عزیزم! کشته شدن در ذائقه تو چگونه است؟» گفت:«احلی من العسل»؛ از عسل شیرین تر است. ببینید، این، آن جهت‌گیری ارزشی در خاندان پیامبر است.

* وقتی امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار می‌آیند و بنی‌امیّه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

*بعثت علی اکبر

امام حسین علیه السلام در دوران کودکی، محبوب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و همچنین پیامبر را بی نهایت دوست داشت. چهره پیامبر، به صورت خاطره بی‌زوالی در ذهن امام حسین مانده است. بعد خدا، علی اکبر سلام الله علیه را به امام حسین می‌دهد. وقتی این جوان کمی بزرگ می‌شود، حضرت می‌بیند که چهره، صدا و اخلاق، درست شبیه پیامبر است؛ همان بزرگواری، کرم و شرف... اما این جوان هم به میدان رفت... علی اکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد:«یا ابتا علیک السلام»؛ پدرم! خداحافظ...  

*سرباز شش ماهه

خیلی‌ها در راه خدا شهید شدند، ولی هیچ‌کدام با حادثه کربلا قابل مقایسه نیست. [حسین‌بن‌علی(ع)]، تنهای تنها، فقط با تعداد معدودی از یاران مخلص و خانواده اش،[حتی] با فرزند شش ماهه، وارد میدان می شود. این در تاریخ، منظره‌ پرشکوهی است که در مقابل چشم بشریّت گذاشته شده است.

*کربلای درون

خیلی‌ها امام حسین علیه‌السّلام را بر ایستادگی ملامت می‌کردند. اما ایشان در این مبارزه معنوی و درونی پیروز شدند. آن مادری که جوان خود را با افتخار به طرف این میدان فرستاد؛ پیرمردانی مثل «حبیب‌بن‌مظاهر» و «مسلم‌بن‌عوسجه» که از راحتی دوران پیرمردی خودشان گذشتند، آن سردار شجاعی که در میان دشمنان جایگاهی داشت، «حُرّبن‌یزید ریاحی»، به حسین‌بن‌علی پیوست، همه در این مبارزه باطنی و معنوی پیروز شدند. اگر آنها در وجود خودشان فضیلت را بر رذیلت پیروز نمی کردند، درخت فضیلت در تاریخ خشک می‌شد.

*مأموریت همیشگی

اگر [واقعه] عاشورا را این جور در طول قرن‌های متمادی با اصرار بیان نمی‌کردند، ممکن بود این حادثه مهم از یادها برود یا بسیار ضعیف ‌تر از آنچه واقع شده است، منعکس شود. [به همین دلیل] ما مأمور شده‌ایم بسیاری از معارف دینی و تاریخ واقعی را تکرار کنیم تا هرگز از ذهن‌ها محو نشود.

*مغناطیس حسینی

 اینجا با وجود موانع فراوان، برای پیاده ‌روی هشتاد کیلومتری، نه برای لذّت بردن و در هتل لمیدن، بلند می‌شوند می‌روند کربلا؛ این یک حادثه‌ و پدیده‌ الهی است؛ این نشان ‌دهنده‌ این است که این راه، راه عشق است؛ منتها نه عشق مجنونانه، عشق همراه بصیرت؛ مثل عشق اولیا به خدا... می‌داند، می ‌فهمد و این جاذبه او را می‌کِشد، این مغناطیس او را می‌کِشد.

نظر شما