شناسهٔ خبر: 35354978 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

جامعه‌ای که از «پرسش» طفره می‌رود

تهران- ایرنا- این روزها بسیاری از جامعه‌شناسان از تغییر سبک زندگی جوانان و اولویت یافتن «فراغت» به جای «فعالیت‌های فکری» حرف می‌زنند. آنچه در این فضا، ذهن را به خود مشغول می‌کند، این است که با اولویت یافتن فراغت، آیا مسائل فکری در سبک زندگی جوان امروزی به حاشیه رفته است؟ اساساً جوان امروزی با دنیای اندیشه چه تعاملی دارد؟

صاحب‌خبر -

روزنامه ایران در قسمتی از گفت‌ وگو با دکتر رسول جعفریان درباره ارتباط جوانان با دنیای اندیشه، آورده است: برای پاسخ به این پرسش‌ها به سراغ حجت‌الاسلام دکتر رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران و رئیس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران و از اعضای پیوسته فرهنگستان علوم ایران رفتیم. او معتقد است هرقدر روحیه پرسشگری در جامعه بیشتر باشد، توجه به مسائل فکری هم بیشتر می‌شود. اما به باور او، جامعه امروز ما از طرح پرسش طفره می‌رود. دلایل او را برای شکل‌گیری چنین روحیه‌ای در میان ما ایرانیان و آسیب‌هایی که می‌تواند در پی داشته باشد در ادامه بخوانید:


جناب دکتر جعفریان، آیا شما هم، همچون برخی از اهالی اندیشه معتقدید که امروزه توجه جوانان به مسائل فکری کمتر شده است؟
توجه مردم بخصوص جوانان به مسائل فکری، معلول «ایجاد پرسش» در جامعه است؛ اینکه سؤالاتی برای آنان مطرح باشد و در پی پاسخ به آن پرسش‌ها باشند و این‌طور نیست که همیشه چنین توجه و تمرکزی در جوامع وجود داشته باشد. گاهی مردم به یک سیستم فکری عادت می‌کنند و آن سرمایه موجود را برای پاسخ به پرسش‌هایشان کافی می‌دانند. به نظرم وقتی توجه به مسائل فکری جدی‌تر می‌شود که پرسش‌های نیرومندتری در جامعه ایجاد شود. هر مقدار روحیه پرسشگری در جامعه بیشتر باشد، توجه به مسائل فکری هم بیشتر می‌شود. ما باید شرایط پرسشگری را فراهم کنیم. ما به‌عنوان یک معلم، اگر این روحیه پرسشگری را در دانش‌آموز و دانشجو ایجاد کنیم، بحث‌های جدی‌تری هم مطرح می‌شود. جامعه‌ای که در سکوت باشد یا جواب‌های مشخصی برای پرسش‌های خود داشته باشد، از طرح سؤال طفره می‌رود. به نظرم جامعه امروز ما، به‌دلیل اینکه در حالت نیمه توسعه‌یافتگی است، باید پرسش‌های بیشتری داشته باشد. باید دلیلش را پیدا کرد که چرا در این زمینه سستی می‌کند.


 برخی تیراژ پایین کتاب و کم رمق شدن جلسات فکری در مقایسه با گذشته را از جمله نشانه‌های کم‌توجهی جوانان به مسائل فکری برمی‌شمرند. به اعتقاد شما، چقدر می‌توان بر این نشانه‌ها اتکا کرد و نتیجه گرفت که عمده جوانان از مباحث و مجالس فکری فاصله گرفته‌اند؟
بله، همان‌طور که عنوان کردید، کتابخوانی معیار مهمی برای توجه به مسائل فکری در جامعه است. در یک جامعه متعادل و فعال، همیشه تعدادی از کتاب‌ها، در پاسخ به پرسش‌های مهم جامعه یا برای برانگیختن پرسش در جامعه تألیف و منتشر می‌شوند. البته قرار نیست همه کتاب‌ها به این مهم اختصاص داده شوند، برخی کتاب‌ها برای دادن اطلاعات درباره موضوعات عمومی منتشر می‌شوند، گاهی این کتاب‌ها در قالب داستان و رمان است که البته آنها هم در شرایطی می‌تواند در ارتباط با پاسخگویی به پرسش‌های جامعه تألیف شده باشد. اما به‌طور کلی، کتاب‌های ویژه‌ای هم هستند که می‌توانند به پرسشگری دامن بزنند و راه‌های تازه را برابر دیدگان جوانان بگشایند. شما ببینید در دو سال گذشته، دو کتاب «انسان خردمند» و «انسان خداگونه» اثر یووال نوح هراری چقدر در ایران چاپ و خوانده شد و چه تأثیری در ایجاد یک جو فکری تازه گذاشت. معنای این مسأله این است که اگر کتاب حساسی انتشار پیدا کند، در جامعه خوانده می‌شود. البته کتاب‌های او به دلایلی گرفتار محدودیت شد و همین امر، وقتی زیاد اتفاق بیفتد، دامنه پرسشگری را کم می‌کند. ما نیازمند آثار فلسفی یا شبه فلسفی فعال در عرصه تفکر هستیم؛ هم ترجمه و هم تألیف.


در تولید آثار فکری؛ چه ترجمه و چه تألیف، آیا شرایط قابل قبولی داریم؟
در این خصوص، به‌نظرم شرایط بدی نداریم، اما می‌تواند بهتر باشد. یک مسأله مهم، مطرح شدن کتاب‌های فلسفی و شبه‌فلسفی در جلسات نقد و بررسی است که در میان ما بسیار ضعیف است. از طرف دیگر، استادان ما هم، اغلب با کتاب‌های جدید آشنا نیستند. نتیجه‌اش این است که دانشجو هم که نگاهش به کلاس است، در این زمینه بی‌بهره می‌ماند.


دانشگاه‌ و استادان در این رابطه چه وظیفه‌ای دارند تا پویایی فکری در میان جوانان ما بیشتر شود؟
دانشگاه‌ها باید پر از جلسات نقد و بررسی کتاب و نقد و بررسی افکار اشخاص نوگرا باشد. بخشی از این کتاب‌ها، ترجمه آثاری است که جریان پیشرفت فکری در دنیا را رهبری می‌کند. تعدادی از اینها در ایران ترجمه می‌شود و خوب هم هست. آنان می‌توانند منشأ اثر در توسعه تفکر باشند و لو اینکه حرف‌هایی بزنند که با فضای فکری ما سازگاری ندارد.


ما نباید بگذاریم فاصله‌مان با جریان‌های فکری دنیا بیشتر شود، چون سبب می‌شود که ما زبان آنان را متوجه نشویم. البته یک مشکل ما این است که نسبت به جهان عرب و جریان‌های فکری آن هم بی‌اطلاع هستیم و بیشتر با غرب در ارتباطیم. ما از جریان‌های فکری در شرق آسیا هم دور هستیم. به هر حال، آثار زبده عالم و تأثیرگذار در زمینه تفکر، همواره می‌تواند فضای فکری ما را جست‌وجوگر و قوی کند.


اگر کتاب خوب تألیف یا ترجمه شود، حتماً مطالعه خواهد شد. کمی مطالعه، بخشی به ضعف «قابلیت قابل» و بخشی هم به ضعف «فاعلیت فاعل» برمی‌گردد. هم اهل مطالعه باید جدی باشند و هم آثار خوب باید باشد که تأثیرگذار باشد.


در کم توجهی جوانان به مسائل فکری، چه سهمی را برای خود اهالی اندیشه و متفکران ما قائل هستید. به اعتقاد شما، چقدر اهالی اندیشه توانسته‌اند خود را در «گروه‌های مرجع جوانان» جای دهند؟
به‌نظرم با تخصصی شدن دانش‌ها، اهمیت یافتن علم و اینکه هر کسی باید دانش را از جایی بگیرد که آنجا را داناتر و فهیم‌تر می‌داند، سبب شده است تا جوانان، برای پرسش‌های خود به مراجعی رجوع کنند که سابقاً یا وجود نداشتند یا در این حد از رشد نبودند. شما قبلاً، برای درمان هر دردی سراغ یک حکیم‌باشی می‌رفتید، اما حالا برای هر دردی، به یک پزشک مستقل مراجعه می‌کنید. باید سؤال کرد، دانش‌ها، در اختیار چه کسانی است. سابقاً روانشناس یا روانپزشک نبود، مردم برای حل مشکلات روانی، به دعانویسان و اهل تعویذات مراجعه می‌کردند، اما حالا به روانشناس یا مشاور یا روانپزشک مراجعه می‌کنند. بعد از این هم همین‌طور است.
هر مقدار که تنوع علم و عالِم زیاد شود، مرجع علمی متفاوت خواهد شد. بسیاری از کسانی که قبلاً برای حل مشکلات خانوادگی به روحانی محل مراجعه می‌کردند، حالا به سراغ مشاور می‌روند. همین‌طور نباید تأثیر مراکز فرهنگی مستقل در جامعه را در تغییر مرجع علمی مردم، فراموش کرد. به هر حال، آنچه در قدیم، از یک نفر سؤال می‌شد، حالا میان افراد مختلف تقسیم شده است. پیدایش احزاب سیاسی با اهداف متفاوت، روی افرادی که سابقاً فقط از والدین خود راهنمایی می‌گرفتند، تأثیر جدی گذاشته است. به‌نظرم این امر فی حد نفسه عیبی ندارد، بلکه اقتضای طبیعی رشد تمدنی و علمی جامعه است، اما مهم این است که در این کار، فریبکارانی نباشند که به‌نام علم، دیگران را فریب دهند. رهبران جامعه باید با سیاستگذاری‌های فرهنگی و علمی، به جوانان تعلیم دهند که دنبال جنجال و جوزدگی نباشند، بلکه به آنان یاد دهند که با عقل و درایت و مشورت علمی تصمیم بگیرند. علم همیشه و همیشه برای جوانان سودمند است و این امتیازی است که در عصر حاضر جامعه بشری دارد و در گذشته آن را نداشته است.

نظر شما