این توصیف حائز یک واقعیت است و آن اینکه آخرین سنگرگاه سلطه امریکا در جهان دچار تزلزل شده است. واقعیتی که در یک سال اخیر و پس از خروج امریکا از توافق هستهای با بیاعتنایی کشورهای اروپایی با این اقدام و پایان عصر تسری فشارهای امریکا به روابط کشورهای دیگر با ایران آغاز شد و اینک در ناکامی تیم مخالفان تهران بروز یافته است. چه بازتاب همین سرنوشت قابل انتظار بود که باعث شد حلقه تندروها در واشنگتن بتدریج کم شمارتر شده و این بار دونالد ترامپ در گوشه انزوا با کنار زدن جان بولتون، مشاور امنیت ملی خود به برگزیدن تصمیمی ناگزیر شود که در نتیجه مواجهه با تدبیر تهران به آن ناچار شده است. آنچه پیداست، تحولات جاری در نقطه پایانی خود مطابق میل گروهی متشکل از بولتون، بنسلمان، بنزاید، بنیامین نتانیاهو (معروف به بیبی)، پیش نرفت؛ جریانی که در یک سال گذشته در پی یک اتفاق خارقالعاده از نوع شکست صبر استراتژیک ایران و آغاز یک درگیری نظامی علیه آن بود و برای وقوع آن لحظهشماری میکرد. اما چرخه تصمیمگیری دولت حسن روحانی در مواجهه با این تلاشها در نقطهای ایستاد که ناظران سیاسی از آن به عنوان «پایداری دیپلماتیک» یاد میکنند.
به این ترتیب در حالی که بسیاری در ماههای گذشته در اخبار خود احتمال وقوع یک جنگ علیه ایران را پررنگ جلوه میدادند و جریانهای اقلیتی در واشنگتن، تلآویو و ریاض برای بر باد رفتن حاصل سالها مذاکره و ابتر شدن برجام ناخن به هم میساییدند اما کنار رفتن بولتون به عنوان یکی از اصلیترین حلقههای فشار علیه ایران نشان داد که میتوان و باید به روند گشایش پسابرجام به عنوان قفل بازشدهای که بستن دوبارهاش سهل و ممتنع نیست همچنان امیدوار بود. امیدی که رنگ واقعیت بخشیدن به آن بدون بازی هوشمندانه دیپلماتیک تهران و عینیت بخشیدن به سیاست خارجی مبتنی بر تعامل ممکن نبود. در واقع آنچه طی روزهای اخیر و در واشنگتن از سوی ترامپ در حال رخ دادن است، صرفاً رفتاری خلقالساعه و بدون عقبه نیست بلکه حاصل رویکردی است که دولت روحانی در مواجهه با کارشکنیهای یک سال اخیر دولت امریکا آن را به پیش برده و با بهرهگیری از توانایی وزیر خارجهاش بیشترین بار را در عملیات نجات برجام به دوش گرفته است. واقعیتی که مرور برخی ابعاد آن نشان میدهد روند تصمیمگیری دولت روحانی چگونه اجرای سناریوی از پیش نوشته شده تندروها علیه ایران را ناکام گذاشت.
مهمترین محورهای این گزارش را به طور اختصار می خوانید:
رویداد بزرگ
ملغمه کارشکنی امریکاییها علیه توافق هستهای در اردیبهشت سال ۹۷ با یک تصمیم، وضعیت پیچیدهتری به خود گرفت. اقدام ترامپ به خروج از برجام که اقلیت مخالفان ایران را از وضعیت انزوا گونهای که در سالهای ریاست جمهوری باراک اوباما کمابیش تجربه میکردند، بیرون برد. حالا تیم تندروها که با روی کار آمدن جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی ترامپ امیدهای خود را برای افزایش فشارها و برهم زدن توافق هستهای دوچندان میدیدند، با رئیس جمهوری مواجه بودند که شرایط را برای بازی مهرههایی فراهم کرده بود که سیاست تغییر نظام جمهوری اسلامی را به رأس سیاست خارجی کاخ سفید بازگردانده بود. رویدادی که بر اعتماد به نفس ائتلاف عربی در برابر ایران نیز افزود اما در واقعیت دولت مستعجل بود. در چنین شرایطی نتیجه اعتماد به نفس بی پشتوانه چیزی نبود جز حرکات ایذایی که بعضاً به افتضاحی در سیاست بینالملل تبدیل شد. چه در فاصله چند ماه بعد از خروج از برجام و بازگرداندن همه تحریمهای هستهای علیه ایران بود که ترامپ ریاست یکی از جلسات مهم شورای امنیت را در خلال گردهمایی سالانه مجمع عمومی سازمان ملل برعهده گرفت و کوشید رهبران اروپایی حاضر در این نشست را با بدعهدی خود نسبت به برجام همراه کند. تلاشی که از سوی رئیس جمهوری ایران در سخنرانی خود در مجمع عمومی با این انتقاد مواجه شد که «ایالات متحده قصد دارد نهادهای بینالمللی را نادیده بگیرد و فکر میکند چون زور دارد حق هم دارد.» پیدا بود که نشست شورای امنیت بدون هیچ نتیجهای به پایان برسد تا ظریف این گونه بنویسد: «بار دیگر امریکا از شورای امنیت سوءاستفاده کرد اما خود را در نقض برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تنهاتر یافت»....
چند پرده از یک نمایش
در کنار این تلاشها کارزار فشار حداکثری علیه ایران با هدایت ائتلاف جان بولتون، بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر رژیم صهیونیستی)، بنسلمان (ولیعهد رژیم سعودی) و بن زاید (ولیعهد ابوظبی) کوشیدند بر پایه اطلاعات مجعول از نیت ایران برای ساخت سلاح هستهای، آماده نشان دادن آن برای حمله به پایگاههای منطقهای امریکا و مداخله ایران در منطقه برای تشدید بحرانهای جاری، کاخ سفید را مهیای آغاز جنگ علیه ایران کنند. ریاض و ابوظبی که طی سالهای گذشته با وجود همه برتریهای نظامی خود زمینگیر جنگ با مردم یمن شده بودند، بارها تلاش کردند موشکهای یمنی را که به نقاطی از پایتخت عربستان اصابت کرده بود به وسیله ای برای ادامه جبهه سازی علیه ایران تبدیل کنند. ادعایی که نشان میداد ایران تحریمهای سازمان ملل علیه یمن را نقض کرده است و نیز توسعه فناوری موشکی ایران میتواند تا چه حد مخاطره آمیز باشد.
این نمایش که پردهای از آن در نشست نیکی هیلی، نماینده وقت امریکا در سازمان ملل و قرار دادن لاشه یک موشک در پشت او آغاز شد و در ادامه با همراهی انگلیس و برخی دیگر از کشورهای اروپایی به پیشنهاد قطعنامهای علیه یمن و با محوریت محکوم ساختن ایران انجامید، در ماههای پس از آن پردههای دیگری هم داشت. نتانیاهو دو بار ادعا کرد که تصاویری از دومین و سومین سایت مخفی هسته ای جمهوری اسلامی (تورقوزآباد و آباده استان فارس) به دست آورده است و ایران از ترس افشای اطلاعات آن، فعالیتهای خود را موقتاً متوقف کرده است. پرده دیگر نمایشی بود که با ناکامی تندروها برای تشکیل یک ائتلاف دریایی در خلیج فارس ناتمام ماند. ائتلاف «بی» با خودداری ترامپ از نشان دادن یک واکنش نظامی به سرنگونی پرنده بدون سرنشین امریکایی در حریم هوایی ایران روبهرو شد و همه تلاشهای خود را جهت ممکن کردن یک درگیری بزرگ میان تهران و واشنگتن برباد رفته دید... د.
مواجهه دولت روحانی با تندروها
اگرچه نمی توان انکار کرد که تلاش تیم مخالفان ایرانی در پیوند دادن مسائل منطقهای و موشکی ایران با برجام و دادن بهانه مخالفت بیشتر ترامپ با برجام با افزونه فشارهای اقتصادی و روانی علیه ایران نیز همراه بود اما غیر از این، تندروها نتوانستند علیه تهران از فشارهای بی حاصل برای ایجاد یک جنگ نظامی قدمی فراتر روند. فشارهایی که گویا بیش از هر چیز تکرار شدند تا میزان شکیبایی ایران را آزمون کنند و شاید با ترغیب ایرانیان به ناشکیبایی بهانه را برای تبدیل تنشهای سیاسی و جنگهای نیابتی به درگیری رودر رو فراهم آورند. درست در خلال چنین سال پر تنشی علیه ایران بود که دولت روحانی واکنشی کاملاً متفاوت بروز داد. ایران در مواجهه با خروج یکجانبه امریکا از برجام تصمیم به مدارا گرفت و به اجرای تام و تمام تعهدات برجامی اش پرداخت. چه در ماههای اولیه هنوز زمینهسازیهای سیاسی لازم برای اقدام به کاهش تعهدات صورت نگرفته بود و ممکن بود کاهش تعهدات ایران، اروپا را بیدرنگ به سمت امریکا سوق دهد. همین مدارا و به تعبیر روحانی صبر استراتژیک به موازات رایزنیهای مستمر دیپلماتیک دستگاه وزارت خارجه باعث شد که دست اروپا برای در پیش گرفتن اقدامات قهریه علیه ایران و بهانهتراشی برای عدم همکاری با تهران به مراتب بستهتر شود و اروپا عملاً با محذوریتهای حقوقی و سیاسی ایجاد شده که پیشتر برای آنها موضوعیت نداشت، رو بهرو شود ...
مقابله با روایت ایران ستیزانه
در چنین شرایطی دیپلماسی رسمی و رسانهای ایران طی یک سال گذشته در فراسوی مرزها یکی از فعالترین ادوار خود را تجربه کرد. در شرایطی که جریان تندروها در واشنگتن با بهرهگیری از ظرفیت رسانههای گسترده، اندیشکدهها، اتاقهای فکر و نهادهای تأثیرگذار تلاش کردند دیدگاه خود را از ماهیت برنامههای هسته ای ایران و نقش آفرینی منطقهایاش به یک روایت خطرناک تبدیل کنند این وزیر خارجه ایران بود که مانع از آن شد نگاه مطلوب آنها به عنوان یک روایت غالب در افکار عمومی مردم جهان و امریکا نقش ببندد. وزیر خارجه ایران با چنین پیشینهای و با توجه به واقعیتهای حاکم بر روابط ایران و امریکا فعال سازی دیپلماسی عمومی و رسانهای را در دستور کار قرار داد و بارها بر اعتقاد خود به گفتوگو برای حل بحرانیترین مسائل تأکید کرد. وزیر خارجه ایران در بحبوحه افزایش فشارها بر ایران در آخرین سفری که به نیویورک داشت در گفتوگو با رسانههای پرمخاطب امریکایی از جمله «فاکس نیوز» به عنوان تریبون دولت امریکا افکار عمومی این کشور را نسبت به جنگ افروزی چهرههایی چون بولتون با اشاره به قضیه جنگ عراق حساس کرد و به جامعه رسانهای و افکار عمومی امریکا نسبت به تکرار آن حوادث هشدار داد و حساسیتهای ضروری را برای ایجاد یک جنگ احتمالی دیگر علیه ایران ایجاد کرد... د.
نظر شما