شناسهٔ خبر: 35294079 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران | لینک خبر

مسأله اجتماعی یا بازتولید هنجارهای جایگزین

صاحب‌خبر -

واقع اینجاست که در بسیاری از رویداد‌ها آنچه حادث شده در ذهنیت افراد اشکال یکسانی نمی‌آفریند. از این‌روست که به‌دنبال شکل‌گیری رخداد، با جدال ادله برسر مسأله بودگی یا نبودگی مواجه هستیم. رسانه‌های متکثر صداهای متکثری را برایمان بازنمایی می‌کنند که هنجارهای یکسانی ندارند. توافق یکسانی بر سر مسأله‌بودگی موضوعات ندارند. دغدغه‌های مشترکی را بازنمایی نمی‌کنند. نظم ذهنی ایشان با نظم‌های عینی موجود خوانش یکسان ندارد و گاهی انواع نگاه‌های بعضاً متعارض به‌جای بحث بر سر موضوع و مسأله و حتی حل آن، بر سر آن جدل می‌کنند. درواقع ما در دوران پیشامسأله به سر می‌بریم. دورانی که هنوز توافق‌های حاصل نشده و هنجارها هنوز به رسمیت شناخته نشده است. صاحبان قدرت رسمی و غیر رسمی و ترتیب دهندگان نظم پیشین هنجارشان با سازندگان تصویر و رسانه‌های جدید متفاوت شده است. در همان میانه هم نگاه‌های متکثری وجود دارد که فهم و تحلیل مسأله را دیگرگون می‌کند. ما در دوران پیشامسألگی نه خوب و بد رسمیت یافته داریم و نه باید و نباید مشخص. در این زمانه گفت‌و‌گو بر سر مسأله با مناقشه بر سر توافق‌های پیشینی همراه می‌شود. دسته‌بندی‌ها و گروکشی‌ها برای شکل‌گیری توافق جدید و حتی بازپس زدن هنجار مسلط و صاحب قدرت، ماهیت مسأله را به حاشیه برده و از آن جدل و گاهی بحران می‌سازد.
موضوع تنها در فهم مسأله باقی نمی‌ماند. اباذری(1381) در مقاله‌ای با عنوان مسأله اجتماعی بر این باور است که «تعریف مسأله اجتماعی هرچه باشد برای حل آن دو راه بیشتر وجود ندارد. یکی را می‌توان جزءگرایانه یا اصلاحی نامید و دیگری را کل‌گرایانه یا یوتوپیایی. راه حل‌های کل‌گرایانه برآنند که حل مسأله اجتماعی وابسته به حل کلیه مسائل اجتماعی در زمانی مفروض است. این راه حل از آن جهت یوتوپیایی است که حل یک مسأله از آن حیث که در گرو حل همه مسائل است به آینده‌ای موکول می‌شود که بنیان جامعه حاضر زیر و زبر شده باشد. مارکسیسم کلاسیک یا جنبش‌های آخرالزمانی که فلسفه هایدگر خواسته یا ناخواسته مبین آنهاست از این قبیل هستند. راه‌حل‌های جزء‌گرایانه عکس این نظر را دارند. از نظر پیروان این نظریه حل مسأله‌ای اجتماعی هرچند ممکن است فقط با حل جزئیات مسأله ممکن نباشد، اما می‌توان با تغییر یکی دو مسأله وابسته دیگر تغییر مطلوب را به وجود آورد. بنابراین نیازی به راه حل‌های کل‌گرایانه و یوتوپیایی نیست. آنچه باید به آن همت گذاشت حل مسائل در حیطه کوچک است و بهبود بیشتر با حل مسائل بیشتر به وجود خواهند آمد.»
اگر همان مختصات فهم مسأله و کشاکش آرا را بخواهیم در موضوع حل مسأله نیز تعمیم دهیم باز همین موضوع مورد توجه قرار می‌گیرد. رویکردهای انتقادی از نوع باورمند به تغییرات ساختاری عمیق، این‌ روزها تحت عناوین مختلفی دارای صدا هستند. از سوی دیگر به‌جز صاحبان قدرت افراد حامی کنش‌های عمل‌گرایانه نیز با تکریم روش‌های اصلاحی جزئی، به‌دنبال حل مسأله می‌گردند. درواقع به جز موضع‌های متفاوت در فهم موضوع که هنجارها و توافق‌های عمومی را با عدم یکدستی روبه‌رو ساخته، جدال برای فهم به جدال برای حل مسأله نیز کشیده می‌شود و رویکردهای متفاوت را مقابل هم می‌نشاند. از این‌روست که مسائل در جامعه ما ماهیتی بحرانی می‌یابد. در جامعه‌ای که در وضعیت پیشامسأله یا همان بازسازی توافق‌های اجتماعی قرار دارد و به دلایل مختلف بازسازی توافق‌های به شکل دموکراتیک و فراگیر اتفاق نمی‌افتد، هر رویداد یک زمینه برای بازگویی شروط این توافق است. از این‌روست که گفت‌و‌گو بر سر مسائل به مجادله و بعضاً بحران می‌انجامد. فرآیندی پیشا مسأله‌ای که ماهیت جامعه طبقه‌بندی‌شده و غیر دموکرات نیز می‌تواند باشد.

نظر شما