شناسهٔ خبر: 35224173 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

بخش مغز این بیمارستان روی اعصاب است/ مریض شما می‌میرد، چرا سؤال می‌کنید؟! + فیلم و عکس

اگر چه بیماران و همراهانشان در بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم (عج) مشهد، از شرایط این بخش اظهار نارضایتی می‌کنند، اما مسؤولان سعی در انکار یا توجیه مسائل دارند، در یک جمله باید گفت در این بیمارستان، بخش مغز، روی اعصاب است!

صاحب‌خبر -

خبرگزاری فارس، مشهد - یک بعدازظهر گرم تابستانی، وقتی عقربه‌های ساعت، روایتگر ۱۴ و ۳۰ دقیقه هستند، راهی بیمارستان قائم مشهد می‌شوم. حدود نیم ساعت بعد به خیابان کوهسنگی مشهد می‌رسم و در کمال تعجب تعداد زیادی از افراد را می‌بینم که مانند آواره‌ها در گوشه گوشه محوطه ورودی بیمارستان مشغول استراحت و یا صرف غذا هستند!

برایم سوال ایجاد می‌شود مگر این بیمارستان، همراه‌سرا و بخش مددکاری ندارد؟! جلو می‌روم و بعد از معرفی خودم، با یکی از این افراد گفت‌و‌گو را شروع می‌کنم، او که از زاهدان آمده، ۴۶ روز را به همین شکل به همراه خانواده‌اش سپری کرده است.

مادر شما که می‌میرد، چرا سوال می‌کنید؟!

این میهمان شهر امام رضا(ع) در خصوص وضعیت و علت مراجعه‌اش به بیمارستان قائم، می‌گوید: بیمار ما رگ سرش باد کرده و سکته و خونریزی کرده و به‌ خاطر درمان از زاهدان به اینجا آمد‌ه‌ایم.

وقتی اعتمادش جلب می‌شود، از رسیدگی نامطلوب پزشک‌ها و پرستاران هم می‌گوید.

این شخص از بی‌مهری پزشک معالج هم می‌گوید و ادامه می‌دهد: متأسفانه پزشکی که بیمار ما را عمل کرده تا حالا یک بار هم خودش بالای سر بیمارش نیامده و کار را به دانشجویانش سپرده است، دارو‌هایی تجویز کرده‌اند که چهار کشور را گشتیم اما نتوانستیم پیدا کنیم، آخر سر هم گفتند لازم نیست!

وی در ادامه می‌گوید: وقتی از پزشکی که روز گذشته جهت ویزیت بیمار آمده بود، وضعیت بیمارمان را پرسیدیم، در پاسخمان گفت وضعی ندارد، همین سؤال را از پرستار پرسیدم که با خونسردی و خیلی راحت پاسخ داد: مادر شما که می‌میرد، چرا سؤال می‌کنید؟! به صراحت می‌گویند امشب می‌میرد یا فردا شب می‌میرد.

حرف که به اینجا می‌رسد، یکی از همراهانش هم در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کند، با ناراحتی می‌گوید: موقعی که مریض‌مان را به اینجا آوردیم به هوش بود، اما ضریب هوشیاری بیمار ما از زمانی که اینجا بستری شده روز‌ به‌ روز پایین‌تر آمده و حالش وخیم‌تر شده است.

وی ادامه می‌دهد: پزشک در مورد بیمار در حال کُما که نفَسش وابسته به دستگاه است، دستور بستری در بخش می‌دهد، به آن‌ها می‌گوییم بگذارید تا بیمارمان را ببریم اما به‌خاطر اینکه خیلی بدحال است، اجازه انتقال به بیمارستان خصوصی را نمی‌دهند.

علت اسکانشان در گوشه خیابان، آن هم با وجود کودکان قد و نیم قد را می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: «همراه سرا» برای اسکان همراهان بیماران اینجا هست، اما وضعیت خوبی ندارد، از بحث نظافتش که بگذریم، تا حالا چند‌بار دزدی شده است.

همراه بیمار: تأخیر یک هفته‌ای پزشک، باعث سکته دوم و به کما رفتن مادرم شد

ابراز تأسف می‌کنم و با آرزوی بهبودی هرچه سریع‌تر مادرشان آن‌ها را ترک می‌کنم، چند قدم بالاتر خانواده‌ای دیگر مشغول خوردن نان و گوجه هستند.

علت مراجعه‌شان به این بیمارستان را می‌پرسم. یکی از آن‌ها با حالتی کلافه و خسته و لهجه قوچانی می‌گوید: مادرمان با پای خودش به اینجا آمد تا عمل آنژیو کند.

در حالی که در کلامش پشیمانی و تأسف موج می‌زند، ادامه می‌دهد: کاش او را بیمارستان دیگری می‌بردیم، دکترش آنقدر دیر آمد که سکته دوم را هم کرد.

علت این تأخیر را جویا می‌شوم.

پاسخ می‌دهد: ۵۳ روز قبل مادر را برای عمل آنژیو به اینجا آوردیم یک هفته از بستری شدنش می‌گذشت هر وقت از پرستاران پرسیدیم پس چه وقت دکتر می‌آید؟، پاسخ می‌دادند: یک هفته دیگر می‌آید، شبی که قرار بود فردایش، مادرمان عمل آنژیو شود متاسفانه مادر سکته دوم را هم زد و از آن موقع تا الان به مدت ۴۲ روز است که در کما رفته و هوشیاری ندارد، شاید اگر دکتر دیر نمی‌آمد این اتفاق نمی‌افتاد.

وی در ادامه می‌گوید: اصلا رسیدگی ندارند، ظهر حتی غذای بیماران داخل بخش را نیاوردند تا اینکه مردم رفتند تذکر دادند، باور نمی‌کنید اگر بگویم ما در این مدت برای یک بار، نه پزشک را دیده ایم و نه دستیارش را!

این همراه بیمار در حالی که بساط نان و گوجه را جمع می‌کند، ادامه می‌دهد: ساعت ۱۲ تا ۱۲ و نیم را به‌عنوان زمان ملاقات با پزشک تعیین کرده‌اند ما در این چند وقت هر بار که در این بازه زمانی مراجعه کردیم، دکتر را ندیدیم.

پرس‌و‌جوها پایم را به دو طبقه زیرزمین باز می‌کند، در حال پایین رفتن از پله‌ها، داستان «سفر به اعماق زمین» نوشته «ژول ورن» برایم تداعی می‌شود، در و دیوار قدیمی و کهنه  ساختمان این خیال را در ذهن می‌پروراند که شاید اینجا زمانی انباری بوده و حالا تبدیل به بخش مغز و اعصاب شده است.

با کوله‌باری از شرمندگی در برابر میهمانان قوچانی غریب و دلشکسته شهرم، برای مادرشان آرزوی بهبودی و شفا می‌کنم، از آنها جدا می‌شوم و به سمت بخش پر داستان مغز و اعصاب می‌روم تا با چشمان خودم این وضعیت نابسامان را ببینم، با خودم می‌گویم شاید این افراد به‌خاطر بیماری عزیزان و دوری از شهر و دیار دلگیر و حساس شده‌اند، شاید مشکلات را ناخواسته بزرگنمایی می‌کنند، چقدر دلم می‌خواهد این شایدها حقیقت داشته باشد، غرق در همین شایدها و تردیدها وارد ساختمان بیمارستان قائم می‌شوم، از پرستاری آدرس بخش مغز و اعصاب را سوال می‌کنم با بی‌تفاوتی شانه بالا می‌اندازد و رد می‌شود!

وارد بخش می‌شوم، باورم نمی‌شود این جای تنگ و تاریک و خالی از نور، که بیشتر شبیه زندان است، بخش مغز و اعصاب یک بیمارستان مطرح در قلب کلانشهر مشهد باشد.

وارد سالن سمت راست مغز و اعصاب می‌شوم و به داخل اتاق اول می‌روم، چند زن بیمار روی تخت‌ها در حالت بیهوش و خواب دراز کشیده‌اند؛ زنی جوان با لهجه شیرین یزدی می‌گوید: مادرم سکته کرده و الآن ۶۰ روز است که اینجا هستیم، متأسفانه اصلا به‌ همراه بیمار اهمیت نمی‌دهند، دریغ از وجود یک تخت برای استراحت!

مردی که همراه بیمار تخت کناری است، عمده مشکلات این بخش را نبود تهویه و هوای مناسب عنوان و اظهار می‌کند: گاهی بوی بد کل فضا را در بر می‌گیرد و مجبور می‌شویم عود بسوزانیم، از طرف دیگر ما ۳۰ روز است که در این بخش هستیم؛ بعد از چند وقت تازه امروز موفق شدیم دستیار دکتر را ببینیم، هر بار که از پرستاران پرسیدیم دکتر را می‌توانیم ببینیم؟، پاسخ دادند که در بخش بروید پیدایش کنید و یا به مطبش مراجعه کنید.

وی در ادامه با گلایه‌مندی بیان می‌کند: هر روز، از ساعت ۶ صبح تا ۱۲ ظهر، همراهان بیماران را از بخش بیرون می‌کنند، بیماری که توانایی حرکت ندارد و یا بیهوش افتاده چگونه می‌خواهد در صورت بروز مشکل پرستار را خبر کند؟

یک بیمار: از شدت نیاز به دستشویی، در حال مرگ بودم، پرستار بی‌اعتنا رد شد!

زن مسن با لباس صورتی بیمارستان، به من می‌گوید: چند روز پیش که همراهان را بیرون کرده بودند از ساعت ۶ تا ۸ صبح از شدت نیاز به دستشویی، در حال مرگ بودم، هر چه داد زدم، هیچ‌کس نیامد، یک پرستار رد شد و بی‌اعتنا رفت، الآن هم با رضایت خودم می‌خواهم از این به اصطلاح بیمارستان بروم.

وی به ماجرایی دیگری در همین خصوص اشاره و اظهار می‌کند: چند روز پیش آب کمر یکی از بیماران را کشیدند، چند ساعت از درد ناله می‌کرد، اما کسی از پرستاران بالای سرش نیامد.

او ادامه می‌دهد: در بخش قلب که بستری بودم، رسیدگی‌ها نسبت به این بخش مطلوب‌تر بود.

یکی‌دیگر از همراهان حاضر به رد شدن گربه در کانال کولر اشاره کرد و گفت: بیماران اینجا مریض یک روز و دو روز نیستند، بلکه ممکن است تا مدت‌ها بستری شوند، این وضعیت مناسب برای نگهداری بیماران نیست.

تقریبا گلایه مشترک همه همراهان حاضر در آن اتاق، ندیدن پزشک، بیرون کردن همراه بیمار به مدت ۶ ساعت، رسیدگی ضعیف بعضی از پرستاران و نور کم و تهویه نامطبوع است.

اولین اتاق را ترک می‌کنم و به‌سمت اتاقی دیگر می‌روم، با همراه تخت آخر صحبت می‌کنم و از وضعیت بیمارش و نحوی رسیدگی‌ها می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: پدرمان ۱۰ روز پیش با پای خودش به بیمارستان آمد اما از وقتی اینجا بستری شده هر روز حالش وخیم‌تر و هوشیاری‌اش کمتر شده، ۱۰ روز است که می‌خواهند نمونه بردارند اما موفق نمی‌شوند و می‌گویند بیمار همکاری نمی‌کند!

وی ادامه می‌دهد: اجازه هم نمی‌دهند ما به‌ عنوان همراه بیمار در این کار همکاری کنیم، تا زودتر نمونه‌گیری انجام شود، با این وضع بیمار از بین می‌رود.

همراه بیمار با گله از بعضی پرستاران بیان می‌کند: آیا غذای خشکی مانند جوجه کباب خوراکی مناسب برای بیماری است که بلع ندارد؟!

این بخش کثیف، سوسک و موش هم دارد

به سالن سمت چپ بخش مغز و اعصاب می‌روم، اینجا اوضاع به مراتب بدتر است، در و دیوار و کف کثیف سالن‌ها و اتاق‌ها، انسان سالم را هم بیمار می‌کند، با مردی که لباس بلوچی بر تن دارد، صحبت می‌کنم، می‌گوید: از ایرانشهر بیمارمان را به اینجا آوردیم که ایکاش قلم پایمان می‌شکست و نمی‌آمدیم، صد رحمت به همان ایرانشهر، این بخش کثیف، سوسک و موش هم دارد.

در حالی که سعی می‌کنم تعجب چهره‌ام را مخفی کنم، می‌پرسم واقعا اینجا موش دیده‌اید؟ می‌گوید: همراه یکی از بیماران در اتاق کناری دیروز موش دیده که از اتاق بیرون دویده است، یک خانواده اصفهانی هستند، اگر حرفم را باور نمی‌کنید بروید از خودشان بپرسید.

دومین اتاق سمت راست را نشانم می‌دهد، در حالی وارد اتاق می‌شوم که هر آن بیم دارم موش یا سوسکی از زیر پایم فرار کند، اما کثیفی کف اتاق به قدری آزاردهنده است که از سوسک و موش فراموش می‌کنم.

یک همراه: با بیماران رفتار انسانی نمی‌شود

سطل زباله سرریز شده از آشغال با دری باز و ملحفه چرک و کثیفی که به گفته حاضران در اتاق، چهار روز است همانجا افتاده، برایم مشمئزکننده است.

به سراغ تخت آخر و خانواده اصفهانی می‌روم، مرد میانسال که ماسکی شاید از ترس بیمار شدن در این فضای آلوده، بر صورت دارد، می‌گوید: رفتار بعضی پرستاران با بیماران و همراهانشان در اینجا، اصلا انسانی نیست، خیلی وضع این بخش خراب و شلوغ است، پرستاران و نگهبانان اعصاب پاسخ‌گویی ندارند، بیمارانی که حال‌شان وخیم است با سایر بیماران در یک جا نگه‌داری می‌شوند، وقتی یکی از آنها می‌میرد باعث تضعیف روحیه سایر بیماران می‌شود.

همسر مرد اصفهانی بیان می‌کند: فقط صبح‌ها که می‌خواهند شیفت را تحویل دهند اتاق‌ها را نظافت می‌کنند تا روز بعد، آن هم چه نظافتی! چیزی نگویم بهتر است خودتان که وضع را می‌بینید، خلوت که بشود سوسک‌ها هم ما را تنها نمی‌گذارند، ملحفه کثیف با لکه‌های خون خشک شده زیر مادرش را نشانم می‌دهد که مربوط به بیمار قبلی بوده و عوض نشده است.

زن میانسال می‌گوید: اگر مادر من سکته کرده که جایش اینجا نیست، یک مانیتور به او وصل نیست، چهار روز است از مادرم که الآن نمی‌دانم خواب است یا بیهوش، اکو نمی‌گیرند و می‌گویند نوبت نداریم!

جسد یک بیمار فوت شده، ۴ ساعت در اتاق ماند!

وی برایم از ماجرای ماندن جسد به‌مدت ۴ ساعت روی تخت می‌گوید و ادامه می‌دهد: دو شب پیش، ساعت ۲ نیمه شب، بیمار تخت کناری که یک زن شهرستانی بود، فوت کرد، پرستارها آمدند دیدند مرگش را تأیید کردند و بدون اینکه حتی یک ملحفه سفید روی جسد بی‌جان آن زن بیچاره بیاندازند، رفتند، بعد از گذشت یک ساعت و نیم تازه آمدند او را کاور کشیدند و بعد گذشت دو ساعت آمدند و جنازه را بردند، یعنی چیزی حدود ۴ ساعت در این اتاق با وجود دو بیمار و همراهانشان، جنازه بی‌جان اینجا بود.

در حالی که جرعه‌ای آب می‌نوشد و صدایش را که از فرط هیجان می‌لرزد، صاف می‌کند، می‌گوید: مریض من اگر به هوش بود از ترس حتما سکته بعدی را هم می‌کرد، الآن هم آمبولانس گرفتیم تا او را به اصفهان ببریم.

علت مرگ آن زن را جویا می‌شوم، سری به علامت تأسف تکان می‌دهد و می‌گوید: آن شب، پزشک به‌خاطر کمبود خون، ۲ واحد خون برای آن خدابیامرز، تجویز کرد، پرستار بعد از تمام شدن خون کیسه اول، کیسه دوم را وصل کرد و رفت خوابید، در همین حین چون پیچ‌ها را سفت نکرده بودند، کیسه خون دوم پاره و خون به پایین جاری شد، دختر آن زن پاره بودن کیسه خون را خبر داد، اما نگهبان با عصبانیت به او پاسخ داد که دیگر حق نداری بیایی اینجا، کسی که خون را وصل کرده خوابیده است!

زن اصفهانی ادامه می‌دهد: اصرار و التماس بچه‌های آن زن، بی‌فایده بود و ساعت ۲ شب فوت کرد، شاید که اگر آن واحد خون بعد از پاره شدن، جایگزین می‌شد، آن زن فوت نمی‌کرد.

می‌پرسم رد و نشانی از آن خانواده دارید؟ پاسخ می‌دهد: نه، غریب بودند حتما مادرشان را به شهرشان قوچان برده‌اند و به خاک سپرده‌اند.

وی در حالی که به سرم نصفه‌ای روی میز جلوی تخت کناری اشاره می‌کند، می‌گوید: این سرم متعلق به آن خدابیامرز است، که هنوز برنداشته‌اند، حتی خونی که از داخل کیسه پاره شده، کف اتاق ریخت را با تأخیر و بعد از کلی پیگیری تمیز کردند.

نقل قول تک تک آن بیماران و همراهانشان، در حوصله این گزارش نمی‌گنجد و باید بگویم همه حرفهایشان شبیه هم است، همانقدر تلخ، تکان‌دهنده و متأثرکننده، پس برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آن‌ها خودداری و به همین میزان کفایت می‌کنم.

سال ۹۲ این بخش، به انباری تبدیل شده بود

بعد از تماس‌ها و پیگیری‌های بسیار، بالأخره موفق می‌شوم با مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت‌و‌گو کنم و این خود آغاز یک تراژدی دردناک است.

حمید‌رضا رحیمی در واکنش به بیان درخواست مردمی در سامانه «فارس من» و مشاهدات عینی خبرنگار فارس، می‌گوید: اگر وضعیت امروز بیمارستان را با وضعیت گذشته آن که بیماران را در راهرو‌ها پذیرش می‌کردند، مقایسه کنید، متوجه میزان تغییرات می‌شوید.

سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با گله از اینکه دولت‌های قبلی حتی یک ریال صرف بازسازی و بهسازی نکردند، بیان می‌کند: در طرح تحول سلامت بسته‌ای وجود دارد تحت عنوان بهبود هُتلینگ و یکی از جاهایی که بر اساس این بسته سرمایه‌گذاری شد، بیمارستان قائم مشهد و همان طبقه منهای ۲ بخش مغز و اعصاب است.

رحیمی ادامه می‌دهد: سال ۹۲ که دولت عوض شد این بخش در اثر عدم رسیدگی مطلوب به انباری تبدیل شده بود و بیماران را در راهروها می‌خواباندند.

بیماران را از ته چاه بیرون آوردیم و اینجا بستری کردیم!

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با بیان اینکه تمام بخش مغز و اعصاب که بخش سنترال و ریفرال دانشگاه یعنی تنها مرکز بستری سکته مغز و اعصاب در شرق کشور در بیمارستان قائم وجود دارد، به رد شواهد و واقعیت‌های موجود می‌پردازد و ادعا می‌کند: هیچ جای دیگر مریض سکته‌ای را بستری نمی‌کنند، شما می‌گویید اوضاع سیاه است و ما ادعا می‌کنیم بیماران را از ته چاه بیرون آوردیم و اینجا بستری کردیم!

رحیمی که سعی در انکار وضعیت بد بیماران در بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم دارد، می‌گوید: چرا بیمارستان رضوی به مردم عادی که بیمه سلامت دارند خدمات ارائه نمی‌کند و فقط مریض لاکچری را پذیرش می‌کند؟ آستان قدس رضوی، یک نهاد خیریه و عمومی است، چرا مسؤولیت اجتماعی خودش را کنار گذاشته است و فقط به بیماران لاکچری خدمات ارائه می‌کند؟ امام رضا (ع) امام محرومان است یا بیماران لاکچری؟ چرا بیماری که پولی در جیبش نیست را پذیرش نمی‌کند؟ اتفاقا دوستان هم‌فکر شما در این بیمارستان مسؤولیت دارند و شما حامی فکری آن‌ها و آن‌ها حامی شما هستند!

وی می‌گوید: از دوستان و همفکران‌تان در بیمارستان رضوی بخواهید با همه امکاناتشان بیایند بار را از روی دوش بیمارستان قائم بردارند و بیماران مغزی با بیمه سلامت را پذیرش کند، چرا آستان قدس این کار را نمی‌کند و باری از دوش دانشگاه علوم پزشکی بر نمی‌دارد؟

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با بیان اینکه ۹۷ درصد مردم بیمارستان رضوی نمی‌روند، ادامه می‌دهد: در اطراف بیمارستان رضوی کارخانه زیاد است، چرا این بیمارستان کارگری را که انگشتش قطع شده است را پذیرش نمی‌کند و برای درمان به بیمارستان قائم یا امام رضا(ع) می‌فرستد؟

رحیمی می‌گوید: من می‌دانم خدمات در بیمارستان قائم ضعیف است، همه این حرف‌ها را قبول دارم، اما توجه داشته باشید هر کلنگی که به دیوار آن زده شده و اورژانس متمرکز درست شد، تمام این اتفاقات بعد از سال ۹۲ در راستای بسته هتلینگ طرح سلامت، برای ارائه خدمات مطلوب‌تر به مردم انجام شده است.

وی با اشاره به قانون کوچک‌سازی دولت، اظهار می‌کند: این چه حکمی است که دوستان همفکر شما در دولت قبل تصویب کرده‌اند؟ می‌گویند یک نفر به کارکنان دولت اضافه نکنیم، بعد بخواهیم بیمارستان بسازیم ما برای این فضای فیزیکی (بخش منهای دو مغز و اعصاب) نیروی خدماتی و پرستاری به تعداد کافی نداریم برای همین این اتفاقات می‌افتد.

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد می‌گوید: در جلسه‌ای در بیمارستان امام رضا(ع) رئیس دانشگاه دستور داد به‌صورت پایلوت هر پزشکی که مسؤولیت ویزیت بیمار را دارد طی یک زمان مشخص همراه بیمار اجازه دارد به مدت 10 دقیقه مراجعه و با پزشک معالج صحبت کند، در صورت موفقیت این طرح قرار شد در بیمارستان قائم هم اجرایی شود، همچنین این موضوع که هر بیماری که نیاز به‌همراه داشت مجوز یک همراه داده شود در دست بررسی است.

رحیمی در خصوص ادعای مطرح شده از طرف همراهان بیماران، در خصوص مرگ زن قوچانی در اثر کمبود خون، می‌گوید: چنین چیزی صحت ندارد و همراهان بیماران تصورشان از چیزی که اتفاق افتاده، متفاوت است، اگر چنین چیزی واقعا اتفاق بیفتد، خطای واضح پرسنلی است و در حکم اخراج آن پرسنل است.

در‌ حالی‌ که از مجازات اخراج برای خطای پرسنلی منجر به فوت بیمار، متعجبم و هیچ تناسبی بین نتیجه آن خطا و مجازات در نظر گرفته شده نمی‌بینم، در مورد غیبت یک هفته‌ای پزشک و سکته مجدد بیماری که با همراهانش جلوی بیمارستان صحبت کردم هم سؤال می‌کنم، که پاسخ می‌دهد: این تخلف است و ابعاد قانونی دارد، در بیمارستان، پزشک جانشین داریم و وظیفه آن است که به وضعیت بیمار برسد، این مورد حتما تخلف است، این موضوع را از طریق سامانه ۳۰۰۰۰۲۱۹۱ بفرستید مطمئن باشید پیگیری می‌شود.

به‌خاطر انسان دوستی هیچ بیماری را برنمی‌گردانیم

پس از شنیدن صحبت‌های سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی با رئیس بیمارستان قائم مشهد هم گفت‌و‌گو می‌کنم.

مصطفی داستانی در پاسخ به دغدغه‌ها و مشکلاتی که با وی مطرح می‌کنم، می‌گوید: فکر نمی‌کنم که به این شکل باشد، بیماران مغز و اعصاب شرق کشور به این بیمارستان ارجاع داده می‌شوند و این بیمارستان ظرفیت خاصی دارد اما به‌خاطر انسان‌دوستی هیچ بیماری را برنمی‌گردانیم و حتما در بیمارستان بستری می‌کنیم.

رئیس بیمارستان قائم مشهد با بیان اینکه ۵۰ تخت به بخش مغز و اعصاب اضافه شده، تصریح می‌کند: هر بیمار، یک تخت مجزا و پرستار و پزشک دارد و چیزهایی که شما می‌گویید با واقعیت منطبق نیست.

وی در مورد حضور دستیار پزشک به جای خود پزشک و عدم حضور پزشکان در ساعات پاسخ‌گویی به همراهان توضیح می‌دهد: امکان ندارد در طول یک روز بیمار توسط پزشک ویزیت نشود، اما گاهی به خاطر پاره‌ای از مشغله‌ها به جای پزشک متخصص، ویزیت توسط رزیدنت ارشد صورت می‌گیرد.

داستانی با اشاره به اینکه برای تمام بخش‌ها یک ساعت به خصوص برای ملاقات با پزشک بیمار وجود دارد، یادآور می‌شود: گاهی می‌بینی چندین همراه بیمار به شکل جدا جدا می‌آیند و از پزشک سوالات تکراری می‌پرسند، قاعدتا وقت هیأت علمی ما به این شکل نیست که بخواهد پاسخ تک‌تک همراهان را بدهد.

رئیس بیمارستان قائم اظهار می‌کند: بیمارستان قائم یک بیمارستان دولتی و آموزشی است و در ساعت درمان و آموزش همراهان نباید در اتاق حضور داشته باشند.

وی در پاسخ به مسائلی مانند ماجرای پاره شدن کیسه خون و مرگ بیمار یا سهل‌انگاری پرستار و نظافت بد اتاق‌ها و تأخیر پزشک در عمل زن قوچانی که منجر به سکته او شد، ادعا می‌کند: من این سخنان را در حد یک داستان‌سرایی قبول می‌کنم، ما در بیمارستان قائم نسبت به بخش مغز و اعصاب تمرکز ویژه‌ای داریم، اما متأسفانه ما مردم عادت کرده‌ایم فقط به‌دنبال نقاط ضعف بگردیم و دائم غُر بزنیم، علت این سخنان و غر زدن‌های همراهان بیماران ماندگاری طولانی مدت بیمار در بیمارستان است.

داستانی اظهار می‌کند: اگر یک درصد هم قصور در پرستاری اتفاق افتاده باشد، در و دیوار بیمارستان از پوستر‌ها و بنرهای حقوق بیماران و کارکنان پُر است و خوب آگاه هستند، اگر اشتباهی سر زده آن را به مراجع ذی‌ربط مانند حراست و صدای بیمار، گزارش کنند.

وی افزود: این بیمارستان یک بیمارستان خصوصی نیست که پزشک جانشین نداشته باشد، اگر برای پزشک اصلی کاری پیش بیاید، همیشه پزشک جانشین وجود دارد که ادامه کار را در پی بگیرد، اگر عمل آن بیمار به تأخیر افتاده است حتما به علت ادامه وضعیت درمانش و یا انجام تست‌های لازم و هزار و یک دلیل دیگر بوده است.

رئیس بیمارستان قائم با بیان اینکه یک بیمار سکته قلبی، مستعد سکته مغزی هم می‌شود، تصریح کرد: شرایط این بیمار ویژه بوده است از طرفی اگر همراهان فکر می‌کنند قصوری اتفاق افتاده می‌توانند در مراجعه قانونی پیگیری کنند.

بیمارستان‌های زیرزمینی در کشور آلمان و سوئیس رایج است

در پایان گفت‌وگو با رئیس بیمارستان قائم مشهد درباره وضعیت ساختمان بخش مغز و اعصاب و اینکه آیا با استانداردهای روز دنیا چنین بیمارستانی دو طبقه زیر زمین توجیه‌پذیر است، می‌پرسم.

وی با بیان اینکه سال‌ها در خارج از کشور مشغول تحصیل بوده و بیمارستان‌های زیرزمینی در کشور آلمان و سوئیس رایج است،می‌گوید: بیمارستان به سیستم تهویه هوای متصل است، هر بخش تهویه و هواساز مجزا دارد و هوا بعد از گذر از سه فیلتر وارد اتاق‌ها می‌شود.

اگر چه بیماران و همراهانشان در بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم(عج) از شرایط این بخش اظهار نارضایتی می‌کنند اما مسؤولان سعی در انکار یا توجیه مسائل دارند.

به گزارش فارس، مشکلات بیماران در بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم(عج) مشهد، موضوعی است که تحت عنوان «وضعیت بد بهداشت در بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم مشهد» توسط مردم در سامانه «فارس من» به ثبت رسیده است.

=================

گزارش از: میثاق اشرافیان

=================

انتهای پیام/ ۷۰۰۶۸/ح

نظر شما