محمد فتحی
خبرنگار
کافی است به چند مصاحبه از تئوریسینهای تئاتر ایرانی توجه کنید تا دریابید در سالهای اخیر به چه اندازه از عبارت نمایشهای آیینی و سنتی استفاده میشود. هر چند زمانی شخصیتی چون عباس جوانمرد در کنار علی نصیریان اقدام به راهاندازی گروهی با عنوان نمایشهای آیینی و سنتی کرد و تماشاخانه سنگلج را به محلی برای اجرای نمایشنامههای ایرانی تبدیل کردند؛ نمایشهای آیینی و سنتی این روزها دیگر یک فکر گروهی نیست. نمایشهای آیینی و سنتی بدل به نوعی تئوری برای ایرانیزه کردن نمایش غربی در ایران است؛ اما چرا این مهم هنوز رخ نداده است؟
با نگاهی به پژوهشهای انجام شده و مقالات ارائه شده میتوان پی به یک موضوع برد. تمامی آنها به شکلی بدیهی تعریفی از نمایشهای آیینی و سنتی را در نظر گرفتهاند و مشخصاً به گونههای نمایش آیینی و سنتی اشاره کردهاند. سؤال اینجاست که این بدیهی بودن بنا به کدام تعاریف و پیشینه نظری رخ داده است؟ بهتر است ابتدا تعریفی ازآیین و ارتباطش با نمایش داشته باشیم و سپس به سراغ مفهوم سنت برویم.
با توجه به مباحث مفصلی که در طول تاریخ راجع به خاستگاه نمایش صورت گرفته است در اینجا به دو مثال تئاتر یونانی و نمایش هندی میپردازیم؛ زیرا پیشینه نمایش در هند و یونان، به سبب مستندات و مکتوبات بیش از دیگر نقاط دنیا روشن است. تأثیر آنها بر سیر نمایش در ایران نیز قابل توجه و پیگیری است.
رایجترین نظرات درباره خاستگاه تئاتر یونانی، از زایش تئاتر از دل آیین میگوید. اوج نظریهپردازی این دیدگاه توسط انسانشناسان مکتب کمبریج در انگلستان صورت گرفت که با استناد به گفتههای ارسطو در بوطیقا، ریشه تراژدی و کمدی را به آیینهای یونان باستان منتسب میکنند؛ اما بدون نظریهپردازانی که این نگرش را مورد نقد قرار دادند. نظریهپردازانی چون شکنر از مبهم بودن رابطه آیین و تئاتر گفتند و نادرست بودن این دیدگاه را آشکار کردند. در نهایت امروزه پژوهشگران تئاتر یونان را مستقل از آیینهای یونان باستان در نظر میگیرند.
بهاراتا در کتاب خود با عنوان «ناتیاشسترا» که کتاب جامع نمایش هندی محسوب میشود و از قدیمیترین متون به جا مانده تئاتر هند است، منشأ نمایش هند را آسمانی میداند. با توجه به سه خاستگاه محتمل دیگری که بیضایی برای نمایش سانسکریت برمیشمرد، میتوان دید که ریشه سرودههای نمایشی سانسکریت بیشتر برگرفته از آثار حماسی و اساطیری هستند تا مذهب. در عین حال میتوان رقص را بهعنوان منشأ و خاستگاه نمایش هندی دانست که بعدتر توسط آریاییها گسترش و توسعه داده میشود. کم شمار بودن نمایشهای سانسکریت که ریشه در مذهب دارند، تأثیر اندک آیینهای مذهبی را آشکار میکند. همانند نمونه بررسی شده یونانی، خاستگاه نمایش در هند نیز الزاماً ریشه در آیین ندارند؛ بلکه میتوان آنها را اقتباسهایی از داستانهای حماسی مهابهاراتا و اساطیر هندی
دانست.
نمایش در ایران با توجه به ساختار فرهنگی و اجتماعی متفاوتش با هند و یونان، تصویری کاملاً متفاوت رقم میزند. از تفاوت دین در ایران با همسایگانش گرفته تا ساختار سیاسی و اجتماعی اش، ایران جامعهای مشابه با هند و یونان ندارد. یونانیان و هندیان کیشهایی چندخدایی را میپذیرند و این موضوع با توجه به برخی رفتار خدایان که به انسانها نزدیکی بیشتری داشته است، باعث شده تا شروع و گسترش نمایش در آنها سادهتر و سریعتر رخ دهد. با این حال شاهدیم که در این سرزمینها نیز رساندن خاستگاه تئاتر به آیین و مناسک اگر نه غیرممکن بلکه بسیار با تردید امکانپذیر میشود.
برای اجرای نمایش در ایران سرمایهگذاری همانند اشکال غربی وجود ندارد. در سایر نقاط جهان دولتها یا افراد ثروتمند با برپایی جشنها به گسترش نمایش و اجراگری کمک شایانی کردهاند؛ اما در ایران کمتر به چشم میخورد که دستگاه اقتصادی نمایش را بهعنوان یک بستر عرضه اندام بپذیرد. نمایشهای ایرانی عموماً در اختیار عوام قرار میگیرد و حکومتها به آن التفات چندانی نداشتهاند و همین مانع از تغییر آنها شده است. نمایشهایی چون سیاهبازی به موضوع فرهنگ عامه محدود میشود و کاربردش نیز به اجراگری در مراسم عروسی و... تقلیل مییابد.
با در نظر گرفتن اینکه پیشینه نمایش در ایران تاریخی بسیار مبهم و غیرمنسجم دارد و مستندات تاریخی آن چشمگیر نیستند، چگونه میتوان تعریفی واضح و بدیهی از مفهومی چون نمایشهای آیینی و سنتی ارائه داد؟ با توجه به اطلاعات منفرد و پراکنده، نبودن مدارک قابل استناد یا نبود متونی نظری و مستند، همچون بوطیقای ارسطو یا ناتیاشسترا، تاریخ نمایش ایران در گنگی و سوءفهم بیشتری فرو میرود.
تنها تعداد ناچیزی از نمایشهای ایرانی هستند که ریشه در آیین یا مناسک خاص دارند. در بررسی دیگر موارد حتی نمیتوان ریشه تاریخی قابل استناد و صحیحی برای آنها پیدا کرد. برای مثال بعضی از نمایشها را ریشهدار در کمدیا دل آرته یا بعضی دیگر را ریشهدار در نمایشهای عروسکی چین و مغولستان میدانند. با این اوصاف نمیتوان درباره ریشه آیینی آنهایی که مربوط به ایران هستند، به صراحت حرفی به میان آورد.
وجه تسمیه نمایش آیینی در عین بدیهی در نظر گرفته شدن، به شکل مبهمی تعریف میشود. برای روشنتر شدن موضوع، مناسک حج و عزاداری ایام محرم را در نظر بگیریم. حج، آیینی است که با وجود دارا بودن خصلتهای نمایشی، راهی به نمایش نبرده است. از طرف دیگر میتوان تعزیه را در نظر گرفت که از شکل عزاداری آیینی، تبدیل به نمایش شده است. اینجا باید از آیینی صحبت کرد که نمایشی شده است و نه از نمایش آیینی؛ زیرا آیینهای بسیاری هستند که نمایشی نمیشوند.
در نتیجه بحث بـــــاید اذعان کرد اگر ریشه نمایش را در آیین و مناسک بدانیم، آیا ترکیب «نمایش آیینی» حشو نخواهد بود؟ اگر تعزیه را برآمده از آیین بدانیم کدام وجه آن متقدم میشود؟ نمایش بودنش یا تعزیه بودنش؟ مهم آنکه در نمایش آیینی و سنتی پای نمایشنامههای ایرانی با رویکرد غربی نیز باز میشود که در این مقال نمیگنجد.
این پرسش از بدیهی بودن را درباره واژه سنت نیز میتوان مطرح کرد. وقتی از نمایش سنتی صحبت می کنیم از کلمه سنتی چه معنایی را در نظر داریم؟
سنت در معنای مصطلح آن در زبان مذهب، به کلامی گفته میشود که لفظ آن از پیامبر(ص) و معانی آن از خداوند است. کلمه سنت از نظر استفاده تاریخی و همچنین وارد کردن سلوک امامان شیعه، محل اختلاف میان اهل تشیع و اهل تسنن است. با توجه به اینکه منظور از نمایش سنتی نسبتی با این تعریف ندارد، از آن عبور میکنیم.
از طرف دیگر میتوان سنت را ترجمه واژه «تردیشن» دانست در حالی که کلمه سنت نمیتواند معادل دقیقی برای تردیشن در انگلیسی باشد. با اینکه تردیشن به معنای میراثی اجتماعی، گروهی، بومی و محلی است که نسل به نسل منتقل میشود، اما معنای سنت در زبان فارسی به این روشنی و دقت نیست. حتی سالها تلاش روشنفکران معاصر ایران نیز موجب نشده تا تعریف مشخص تری از کلمه سنت در دست داشته باشیم.
با این حال در تعریف معاصر و بعد از مواجهه با مدرنیته، واژه سنت معانی ضمنی دیگری به خود گرفت و برابر واژه مدرنیته تبدیل به مجموعه عادات و اخلاق عرفی جامعه شد که میل و اراده به تغییر در آنها دیده نمیشود.
نمایش سنتی در این کاربرد دارای معنای با بار تا حدودی منفی است. همانطور که در بالا گفتیم نمایشهای ایرانی در اختیار عوام بودند و همین سبب میشد که اگر تغییری در آنها صورت بگیرد، بسیار کند باشد و در موارد زیادی اجازه تغییر و به روز شدن جز در بیان، اجازه نیافته تا وارد ساختار یا فرم نمایش شود.
با تمام این اوصاف وقتی میگوییم نمایش سنتی، چه منظوری از واژه سنتی باید داشته باشیم؟ این تقسیمبندی گروهی از نمایشهای اجرا شده در ایران را ذیل تعریفی قرار میدهد و بواسطه این تعریف دست و پاگیر و نامشخص آن را مقابل تئاتر در معنای مدرن قرار میدهد.
در واقع با استفاده از ترکیب گنگ و نامفهوم «نمایشهای آیینی و سنتی» که در بالا بهصورت کوتاه و کلی توضیح داده شد، حصاری اطراف اجراهایی کشیده شده است که توانایی بیرون آمدن و ترکیب شدن با دیگر گونههای نمایش را از خود دریغ کرده و در دوره معاصر میتوان لفظ «نمایشهای گلخانه ای» را برای آنها به کار برد. اجراهایی که وابسته به تعریف محدودی شدهاند و در واقع ارتباط سابق خود را با مخاطب دوره معاصر خویش از دست دادهاند. همچنین پژوهشها و بررسیهایی که ادعا دارند نظریات نقدی معاصر اروپایی را در این نمایشها مورد پژوهش قرار میدهند تلاشهایی بیهوده برای پیوند زدن دو مفهوم نامتجانس هستند. زیرا نه رویکرد نظریهای مورد نظر را، بلکه تنها گزارههای به کار رفته در آنها را استفاده میکنند.
قدم اول در پرداختن به نمایشهای مورد بحث باید شفافسازی مفهوم باشد زیرا تعریفهای موجود ضمن نارسا و غیر دقیق بودن، در حال گونهسازی و طبقهبندی کردن نمایشها هستند.
قدمهای بعدی میتواند رها کردن این نمایشها از قید و بندهای توصیفی، گلخانهای و موزهای و وارد کردن آنها به برقراری دیالوگ و گرفتن ارتباط با گونههای مختلف تئاتری و تماشاگران معاصرش باشد.
نظر شما