علی نعیمی: سابقه پول در ایران به پیش از هخامنشیان بر میگردد اما در این دوران و در زمان داریوش ضرب سکه دچار تغییر و تحولات بنیادی شد و سکهها به دو شکل طلا و نقره رواج پیدا کرد.
پس از آن و در زمان اشکانیان مس دیگر فلزی بود که برای ضرب سکه مورد استفاده قرار گرفت. دینار را نخستین واحد پولی ایران مینامند که در دوره غزنوی با ضرب سکه «صنا» یعنی ۱۰۰ دیناری پایهگذاری شد.
به گزارش صمت، دوره صفوی را میتوان سرآغاز نامگذاری سکه در ایران نامید که با عنوانهای گوناگون شهرت پیدا کرد. از سکههای معروف آن زمان میتوان به « عباسی، شاهی، غازبیگی و پول سیاه» اشاره کرد. واحدهای دیگری مثل «قران» برابر هزار دینار و «تومان» معادل ۱۰ هزار دینار، در آن موقع فقط واحد محاسبه بودند و در عمل هیچ سکهای بهنام قران یا تومان ضرب نشد.
اواخر دوره صفویه با حضور پرتغالیها در ایران، واحد پولی آن زمان پرتغال بهنام «رئال» وارد یکای پولی ایران شد اما پس از آن و در زمان افشاریه واحد پولی ایران به «نادری» تغییر یافت.
واحدهای پولی ایران در زمان قاجار «تومان، قران و شاهی» تا اوایل دوره پهلوی رایج بودند. با یکدست کردن واحد پول در ایران از سال ۱۳۰۸ به دستور رضا پهلوی، واحد پول رسمی کشور ریال اعلام شد که از آن زمان تا امروز تومان به معنای ۱۰ ریال هنوز هم در بین بازاریان رایج است.
به هر روی واحد پول کشور تا به امروز دستخوش تحولات عمدهای شده و ارزش آن نوسانهای زیادی را تجربه کرد. عوامل گوناگونی بر این ماجرا تاثیرگذار بوده که عمده آن تورم بود بهطوری که با توجه به تجربه تورم شدید در چندین سال گذشته، ارزش ریال در مقابل پول سایر کشورها، بهشدت کاهش یافته و در عمل قدرت خرید یک ریال به صفر رسیده است.
راهحل کشورهایی که با چنین مسئلهای روبه رو میشوند اتخاذ «رفرمها» یا اصلاحات پولی از سوی بانک مرکزی است که یک نمونه آن حذف تعدادی از صفرها با توجه به میزان کاهش قدرت خرید پول است، اما سیاست حذف صفر هیچگاه برای کاهش تورم بهتنهایی نسخه درمانی نبوده و برای تحقق این مهم ایجاد اصلاحات و تغییرات بنیادین در حوزه اقتصاد امری ضروری است.
تاریخچه حذف صفر از پول در جهان
از سال ۱۳۳۹ تاکنون، در ۷۱ مورد دولتهای در حال توسعه، مجبور به حذف چندین صفر از پول ملی خود شدهاند. در این مدت ۱۹ کشور یک بار اقدام به حذف صفر کرده و ۱۰ کشور نیز ۲ بار این سیاست را اجرا کردهاند. آرژانتین، یوگسلاویِ سابق و برزیل هر کدام به ترتیب با ۴، ۵ و ۶ بار اجرای سیاست حذف صفر، رکوردی ماندگار برجا گذاشتند.
برزیل از حیث تعداد دفعات حذف صفر در جهان رتبه نخست را داراست. از سال ۱۳۰۹ تاکنون در ۶ مرحله ۱۸صفر از پول ملی برزیل حذف شده و ۸ بار نیز نام واحد پولی این کشور تغییر پیدا کرده که از این حیث رکورددار تغییرات پول ملی در جهان است.
حذف صفر از واحد پولی کشورها، نخستینبار در آلمان و پس از جنگ جهانی دوم رخ داد، این کشور زیرفشار اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم و خسارتهای برجا مانده از آن، دچار تورمی شدید شد سیاستگذاران اقتصادی آلمان را وادار به حذف صفرها از مارک کرد.
تجربه ترکیه که یک کشور اروپایی با بستری جهان سومی است اینگونه رقم خورد که به یکباره ۶ صفر از پول این کشور در سال ۱۳۸۴ میلادی حذف شد. تورم در ترکیه از ابتدای دهه ۱۳۶۰ آغاز شد و با شتاب پیش رفت. هر دلار امریکا در سال ۱۳۶۷ هزار و ۴۲۲ لیر قدیم ترکیه بود که در سال ۱۳۸۲ به بیش از ۵.۱ میلیون لیر قدیم رسید.
براساس گزارشهای موجود در سالهای آغازین قرن ۲۱ میلادی مردم ترکیه برای خرید یک قرص نان باید چند میلیون لیر ترکیه هزینه میکردند. در نهایت در ژانویه ۱۳۸۴ با حذف ۶ صفر از پول ملی، لیر جدید جایگزین لیر قدیم شد.
چگونه ترکیه در حذف ۶ صفر از پول ملی موفق عمل کرد؟
کارشناسان اقتصادی صندوق بینالملل پول، دلیل تاثیرگذار بودن سیاست حذف صفر از واحد پولی ترکیه را اصلاح اقتصاد این کشور در مهار تورم میدانند. در گزارش این صندوق آمده است، پیش از اینکه صفرها از پول ترکیه حذف شود این کشور موفق شده بود تورم را بهکلی مهار کند و نرخ آن را به ارقام یک رقمی کاهش دهد. در این شرایط اصلاح بازار پول نیز به کمک اقتصاد آمد تا زمینهساز رشد اقتصاد شود.
در بهار سال ۱۳۸۴ نیز رومانی با حذف ۴ صفر، واحد پول جدید خود موسوم به «لیو» را معرفی کرد. آخرین نمونه در این زمینه به زیمبابوه مربوط میشود که دولت این کشور ۱۰ صفر را از پول ملی این کشور حذف کرد و رکورددار تعداد صفرهای حذف شده از پول ملی در سطح بینالمللی است.
هلند نیز نمونه موفق دیگری از تجربه حذف صفر از پول ملی بود. بیماری هلندی اکنون واژهای آشنا در ادبیات اقتصادی این کشور است. ورود منابع درآمدی غیرمنتظره از محل استخراج گاز و اقتصاد هلند را با تورمی پیشبینی نشده در دهه ۶۰ میلادی روبهرو کرد که از مرز ۱۰۰ درصد گذشت. با این اتفاقها بلافاصله دولت با اعمال سیاست شدید انقباضی در دیپلماسی پولی توانست حجم پول را کنترل کرده و به همراه آن ۴صفر از اسکناسهای این کشور حذف شد.
سابقه پیشنهاد حذف صفر
اگرچه تا امروز حذف صفر از پول ملی هیچوقت اجرایی نشده، اما ایده حذف صفر از پول ملی کشور یعنی ریال به دهه ۷۰ برمیگردد. موضوع حذف صفر از پول ملی در سال ۷۲ در دستور کار اداره بررسیهای اقتصادی بانک مرکزی قرار گرفت، اما برخی مسئولان با این اقدام موافق نبودند و بررسیهای لازم متوقف شد.
دلیل مطرح شدن حذف صفر در این دوره، تورم بالایی بود که بهدلیل برنامه آزادسازی اقتصادی و شوکهای نفتی حاصل از پایان جنگ و سرازیر شدن دلارهای نفتی به اقتصاد ایران در دولت پنجم و ششم ایجاد شده بود.
پس از مسکوت ماندن طرح حذف صفر از پول ملی در دولت هفتم و هشتم، این طرح دوباره در دولت نهم و دهم بهطور جدیتر پیگیری شد. در این دولت، حذف ۴ صفر از پول ملی با توجه به کاهش شدید ارزش ریال در مقابل ارزهای دیگر پس از بررسیهای کارشناسی صندوق بینالمللی پول و مشورت با برخی از کشورها مانند ترکیه که تجربه حذف ۶ صفر را داشتند به تصویب هیات وزیران رسید، اما بنا بر دلایلی غیرشفاف هیچگاه این لایحه برای اعلام نظر مجلس، از پاستور به بهارستان نرفت.
در این دوره بحث حذف صفر و تغییر واحد پولی به حدی جدی بود که بانک مرکزی در پایگاه اینترنتی خود، فراخوان ملی برای انتخاب نام واحد پولی جدید را مطرح کرد که در این فراخوان واژه «پارسی» از سوی مردم بهعنوان واحد پولی جدید بیشترین آرا را بهدست آورد.
با شروع کار دولت فعلی، بحث حذف صفر تا ۳ سال نخست مطرح نشد اما در سال چهارم حذف صفر از پول ملی دوباره در کارگروه اقتصادی دولت مورد بررسی قرار گرفت و پیشنهاد حذف یک صفر و تبدیل ریال به تومان و بهدنبال حذف ۳ صفر و حتی ۴ صفر و انتخاب نامی جدید برای پول ملی اذهان مسئولان را به خود مشغول کرد. اکنون دولت روحانی با مصوبه حذف ۴ صفر از پول ملی این ایده را عملیاتی کرده است.
حذف صفر از واحد پول کشورهای گوناگون چه تاثیر بر صنعت سینمای آن کشور داشته است؟ این پرسش را میتوان با در نظر گرفتن صنعت سینمای کشورهایی مانند برزیل، ترکیه و آلمان مطرح کرد که چقدر این کشورها توانستهاند از صنعت سرگرمیسازی خود درآمد کسب کنند.
صنعت سینما در برزیل
سینما در برزیل چند ماه پس از اینکه برادرانلومیر این هنرصنعت را در سال ۱۲۷۴ معرفیکردند، وارد ریودژانیرو شد.
برزیل با ۱۸۷ میلیون نفر جمعیت و افزون بر ۸.۵ میلیون کیلومتر مربع وسعت در نیمکره جنوبی قاره امریکا قرار دارد. به سبب غنای فرهنگی و ادبی در برزیل که به سده پانزدهم میلادی برمیگردد؛ سینما نیز بهعنوان هنری جدید بسیار زود در این کشور جای خود را باز کرد. در سال ۱۲۷۷ یک ایتالیایی بهنام آلفونسو سگرتو در ریو اقدام به تاسیس سینما کرد و از این به بعد این شهر به مرکزی برای نمایش فیلم درآمد. بین سالهای ۱۲۸۹ تا ۱۳۰۴ چندین شرکت فیلمسازی کوچک در برزیل تاسیس شد که بهطور عمده آثار کوتاه تولید میکردند اما فیلمسازان خارجی مقیم این کشور هنوز دستی برآتش داشتند و کارگردانی بومی وارد این صنعت نشده بود. بازیگران تئاتر به مقوله سینما ورود کرده بودند که مهمترین آنها «کارمن میراندا» بود که از سال ۱۳۱۲ در سینما بازی میکرد.
ایمار گونزاگا، نخستین کارگردان برزیلی بود که بازیگران بومی را در فیلمهایش بهکارگرفت و حدود سالهای ۱۳۱۴ با هالیوود نیز ارتباطاتی برقرار کرد. همین مهم اگرچه باعث شد فیلمهای بیشتری در برزیل تولید شود اما سمت و سوی این آثار همگی به سمت سینمای تجاری ختم شد.
از ۱۳۱۹ به بعد این سینما دچار بحران میشود. در حالیکه برزیل از زبان و ادبیات غنی و بسیار پویایی برخوردار بود هیچ اقتباس یا اثر خاصی در این دوران بهوجود نمیآید. در ۱۳۲۹ تعداد سینماهای برزیل به حدود ۵۰۰ سالن سینما میرسد؛ بیش از ۲۵۰ سالن فقط در ریو ساخته شده بود.
از اواسط دهه ۵۰ موج نوی سینمای برزیل به راه میافتد و البته همگام با شروع این نهضت سینمایی بخش تجاری سینمای بریل با همکاری واسطههای هالیوودی و شرکت فیلمسازی وراکروز تولیدات بومی برزیل را رونق میدهند. که این فیلمها در امریکا و اروپا نیز امکان نمایش پیدا میکنند و سینمای برزیل تا حدودی به مخاطبان جهانی عرضه میشود.
اواخر دهه ۷۰ سینمای برزیل و موج نویش به سرنوشت موج نوی سینمای فرانسه دچار شد و دوباره بازاریسازی و تجاریسازی سرلوحه شرکتهای فیلمسازی دائر در ریو قرار گرفت. تا اوایل دهه ۹۰ خبری از جوانان جدید مانند دورههای دهه ۱۳۳۹ نبود تا اینکه با آمدن چهرههایی مانند فرناندو میرالس و والتر سالس بازهم سینمای این کشور تکان خورد.
در سال ۱۳۹۰ با افزایش ۱۳ درصدی گیشه سینماها؛ فروش حدود ۸۰۰ میلیون دلاری (نمایش فیلم خارجی و تولیدات بومی) در سینماهای برزیل، نوید روزهای خوشی را برای اعتلای هرچه بیشتر این سینما نوید داد. از این مبلغ فروش بیش از ۱۲ درصد سهم سینمای برزیل و تولیدات بومی آن بود.
تا سال ۱۳۷۴ حدود ۱۵۰۰ سالن سینما در برزیل فعال بودند و در سال ۱۳۸۴ این رقم به ۱۹۲۰ سالن رسید. در سال ۱۳۹۰ تعداد سالنها به عدد ۲۲۰۰ میرسد و دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۹۲ سالنهای فعال نمایش فیلم در برزیل به عدد خیرهکننده ۲۶۰۰ سالن رسیده است. تعداد سینماروهای برزیل نیز سالانه ۱۵۱ میلیون نفر برآورد شده است. درحالحاضر تولید سینمای برزیل حدود ۵۷ فیلم در سال است. ۴۰فیلم مستند و حدود ۲فیلم انیمیشن نیز سالانه در این بومی سینمای برزیل چرخه تولید به اکران برسند.
از سالهای دور تاکنون سرزمین برزیل محلی ایدهآل برای ساختوسازهای هالیوودی بوده و سینمای امریکا از لوکیشن این کشور استفاده فراوان برده، روندی که در بخشهای گوناگون اقتصادی نیز برای برزیل دارای سود سرشار بوده است.
در برزیل جشنوارههای سینمایی بزرگ و کوچک فراوان است اما شاید مهمترین جشنواره سینمایی این کشور که وجهه جهانی نیز داشته باشد؛ جشنواره بینالمللی فیلم سائوپولو است. این جشنواره اکنون ۳۷ ساله است.
صنعت سینمای ترکیه
یک سال پس از نمایش نخستین فیلم ورود قطار به ایستگاه در فرانسه، این فیلم بهعنوان نخستین فیلم سینمایی در ترکیه به نمایش درآمد. تاریخ سینمای ترک را میتوان به ۷ دوره متفاوت تقسیم کرد. در سال ۱۲۹۳، فواد اوزکینای با ساختن یک فیلم مستند نخستین فیلم ترک را ساخت.
سینمای ترکیه را بهطور عمومی با نام ییلمازگونی میشناسیم، اما در ادامه سینمای نوین ترکیه با درخششهایی که در جشنوارههای بینالمللی داشت، خود را هر چه بیشتر بر سر زبانها انداخت.
کسانی مانند نوری بیلگهجیلان، فاتح آکین، سمیح کاپلان اوغلو و... که برخی در ترکیه و برخی دیگر در مهاجرت به این کار مشغول هستند. اختلاط فرهنگی با آلمان و تعداد مهاجران زیاد ترک در این کشور شاید در راه یافتن به بازار اروپا بیتاثیر نبوده باشد.
میزان صادرات ترکیه در حوزه ساخت و فروش سریالهای تلویزیونی نشان از موفقیت این کشور در ریلگذاری سیاستهای فرهنگی در ترویج منویات اهداف پنهان و آشکار آن دارد. سیاستی که کارشناسان آن را به بذرپاشی تشبیه میکنند.کشاورز نباید به زمان و مکان توجه کند، بلکه وظیفهاش تنها بارور کردن زمین است و کاری به اینکه چه زمانی محصول میدهد یا در چه زمینی میکارد یا حتی چه کسی برداشت میکند، ندارد. نگاه آنها در حوزه فرهنگ ترکیه، نگاهی ملی و فرامنطقهای است و از تمام امکانات در این زمینه کمک میگیرند.
سینمای ترکیه در چند سال گذشته در سطح جهانی پیشرفتهای چشمگیری داشته است و نام سینماگران این کشور در کنار بزرگان سینمای جهان میدرخشد و نوید سینمایی درخشان در آیندهای نزدیک از این کشور را میدهد.
صنعت سینمای آلمان
آلمانیهای صنعتگر این شانس را داشتند تا زودتر از سایر همسایگان و شاید همپای فرانسویها به اهمیت تصاویر متحرک یا همان سینما پی ببرند.
از حدود سال ۱۲۷۵ در مونیخ تاجران باواریایی دستگاه سینماتوگراف را وارد آلمان کردند و فقط ۵ سال پس از آن، هنرمندان تئاتر بیشترین اقبال را برای بازی جلوی این دستگاه جدید از خود بروز دادند. از سال ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۰ اوج و شکوه سینمای واقعی آلمانیها است که این روند به دو علت به وقوع پیوست: نخست روح ماجراجوی صنعتگران و مخترعان آلمانی که مدام ابزارهای تازه برای دوربینها میساختند و استودیوها را مجهز میکردند و دیگری حضور کارگردانهای بزرگ تئاتر که پیشینه گرانقدر خود را به سینمای نوظهور هدیه دادند.
سال ۱۳۹۳ که از راه رسید در ۴ سال پس از آن بساط امپراتوری پروس و قیصر را به باد فنا داد و از اثرات جنگ همین بس که مردم را سخت به ناامیدی فرو برد. با این همه بهترین دوره سینمای آلمان سالهای پس از جنگ جهانی اول است. همان سالهای ناامیدی که کارگردانها را به ساختن فیلمهای سیاه میکشاند.
اما مهمترین یادگاری سینمای آلمان در ابتدای دهه ۲۰؛ ظهور سبک انتزاعی و بسیار خاص اکسپرسیونیسم بود که از نظر بصری دریچهای نو به روی سینما باز کرد.
در این میان غولهای سینمای آلمان یکییکی رشد کردند. فریتز لانگ به تعبیری قدرتمندترین آنها بود. از ۱۳۰۰ به بعد اکسپرسیونیسم کمکم رنگ باخت و رئالیسم نوین جایگزین آن شد چراکه زمانه ناامیدی بهسر رسیده بود و آلمانها بهدنبال احقاق گذشته خود بودند. تا ابتدای دهه ۳۰ بهطور عمده به همین ساختوسازهای خانوادگی مربوط میشود تا اینکه در ۱۳۱۲ با روی کار آمدن هیتلر تمامی بساط فرهنگ آلمان در اختیار رایش سوم قرار میگیرد. با حضور و قدرت یافتن هیتلر بسیاری از استعدادها مجبور به جلای وطن شدند. اما در این سالها، فیلمهای تبلیغاتی بزرگ لنی ریفنشتال موسوم به پیروزی اراده و المپیاد معروفترین کارهای آن دوران بهشمار میآید.
جلای وطن بزرگان سینمای آلمان پس از سال ۱۳۲۴ نیز بهشدت ادامه یافت با این همه نباید حضور بازیگران غولی مانند کنراد ویت، مارلن دیتریش و آنتون والبروک را در این سینما از یاد برد.
در دهه ۱۳۲۹ تا ۱۳۴۹ سینمای آلمان؛ چه آلمان غربی و چه آلمان شرقی در افول مطلق بهسر میبرد. آلمان شرقی اگرچه تا سال ۱۳۷۴ در این خلسه ناگزیر قرار داشت، اما غربیها در دهه ۷۰ با ظهور بزرگانی مثل ورنر هرتزوگ دوباره جرقههایی از استعداد را نمایش دادند. با اینهمه، در خلال این دو دهه نباید از اهمیت جشنواره فیلم برلین بهسادگی گذشت.
جشنواره بینالمللی فیلم برلین که از سال ۱۳۳۰ آغاز بهکار کرد به محفلی برای ارتباط سینمای آلمان با دیگر کشورها تبدیل و دستکم باعث شد سینمای این کشور از مرگ حتمی نجات یابد و به توسعه سالهای بعدی امیدوار باقی بماند.
سینمای آلمان هرگز عظمت گذشته را بازنیافت و در مصاف با تلویزیون همواره شکست خورد. در چند سال گذشته بازیگر قدر آلمانی کریستوف والتس (برنده دو اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای فیلمهای حرامزادههای لعنتی و جانگو به ترتیب در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲) در سطح اول سینمای جهان غوغا و برای آلمان بسی افتخار کسب کرد.
نظر شما