شناسهٔ خبر: 34302211 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد مطرح کرد:

رابطه ازلی و ابدی خدا با جهان پیچیده‌ترین مسئله حوزه الهیات است

آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد می‌گوید: مهم‌ترین و پیچیده‌ترین مسئله در حوزه الهیات نه اثبات صانع که چگونگی رابطه ازلی و ابدی خدا با جهان است.

صاحب‌خبر -
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین جلسه از سری نشست‌های ماه‌گفتار رابطه خدا با جهان عصر دیروز سه‌شنبه اول مردادماه با سخنرانی آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد در موسسه فرهنگی اکو برگزار شد.

محقق‌داماد در سخنرانی خود به بیان رابطه خدا با جهان از منظر سه تن از اندیشمندان حوزه کشورهای اکو پرداخت و گفت: شاید برخی خیال کنند که توحید اصل اولیه از اصول ادیان توحیدی صرفا به معنای اثبات صانع و یکتایی اوست، اما به نظر می‌رسید مهم‌ترین و پیچیده‌ترین مسئله در حوزه الهیات نه اثبات صانع که چگونگی رابطه ازلی و ابدی خدا با جهان است. اصل اثبات صانع به نوعی بدیهی است و هر گروهی ادله و برهان‌هایی در این مورد ارائه کرده‌اند و سوال اصلی این است که خدا در جهان چگونه تصرف می‌کند و ارتباط خدا با جهان و حضور خدا در جهان چگونه است. برای بشر حل شده که خلق جهان بدون صانع و آغاز نبوده اما تبیین و فهم این مسئله که آیا این مبدا تنها جهان را به وجود آورد و دیگر کاری به جهان ندارد و صرفا در حدوث به خداوند نیاز داشته‌ایم یا ارتباط خدا با جهان در همین لحظه چگونه است. نیاز جهان به خدا اساسا از چیست؟ یکی از کارهای مهم حکیمان اسلامی همین است که اثبات کرده‌اند جهان نه از بعد حادث شدن و بودن شدن به خدا نیاز دارد؛ بلکه آنچه که مایه نیاز است مسئله امکان است. یعنی این جهان ممکن‌الوجود است نه واجب‌الوجود. بنابراین تا صفت امکان همراه جهان و اجزای آن است به خداوند نیاز داریم.

او ادامه داد: این حکیمان ثابت کرده‌اند که نیازمندی جهان در همین است که هستی‌اش واجب نیست و ممکن است. وجود ممکن همیشه به وجود مطلق نیازمند است و به اصل وجود وابسته است. روی هرچه که دست بگذاریم اگر وجود دارد نیازمند اصل وجود است. این وجود مطلق هم خداوند است. درواقع همه چیز دارای وجود است و از نور وجود روشن شده و اصل وجود خداوند است. صدرالمتالهین شیرازی که فیلسوف‌ اصفهان است مکتبی را بنیان کرده به نام حکمت متعالیه. او در مهمترین اثرش اثبات می‌کند که وجود و هستی مطلق خداوند است و هرچیزی که هست شده از تابش این هستی مطلق به وجود آمده است. ملاصدرا می‌گوید سه تن از شاعران فارسی یعنی عطار، فردوسی و مولانا نیز وجود مطلق را برای خداوند به کار برده‌اند و کاش به نظامی هم اشاره می‌کرد. 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: وقتی می‌گوییم آسمان، زمین، میز و ... هست یعنی این‌ها چیزی هستند دارای هستی. ولی خداوند چیزی نیست دارای هستی. ممکنات دارای وجود هستند و پرتوی وجود آن‌ها را شامل شده یا به آن‌ها عارض شده است. منتها خداوند هستی ذاتش است و چیزی نیست که این هستی را از فرد دیگری گرفته باشد و همه آنچه که به واسطه هستی مطلق دارای وجود و هستی شده‌اند آیه‌ای از وجود خداوند هستند. در اشعار عطار مدام تاکید بر این است که خداوند قائم به ذات است و عقل بشری به ذات خداوند نمی‌رسد. 

محقق‌داماد سپس درباره نگاه فردوسی و نظامی به رابطه خدا و جهان متذکر شد: در کلام فردوسی که از سوی ملاصدرا به قدوسی ملقب شده؛ نیز لفظ وجود به خداوند اطلاق شده است. ملاصدرا می‌گوید منظور فردوسی از هرچه هستی تویی این است که مطلق هستی تو هستی و هرچه و هرکسی که هست هم از تو هست شده است. ملاصدرا در ادامه می‌گوید فردوسی خداوند را وجود خالص معرفی کرده و عطار هم این موضوع را به نظم بیان کرده و این موضوع را بقای نفس می‌گیرد و آن را دلیل بر این می‌گیرد که با مرگ همه چیز تمام نمی‌شود. وحید دستگردی مصحح آثار نظامی نیز بیت «همه نیستند آنچه هستی تویی» او را تغییر جزئی همین بیت فردوسی می‌داند ولی تاکید می‌کند که ظن قوی در کار است که بیت الحاقی است. با این‌حال ما می‌دانیم ادبیات ما به عرفان و فلسفه آغشته است. یعنی شعر نظامی با فردوسی فرسنگ‌ها فاصله دارد و حرف تغییر جزئی نیست. نظامی در بیت اول این تکه از شعر خود می‌گوید پناه بلندی و پستی تو فردوسی اما می‌گوید جهان را بلندی و پستی تویی. این‌ها خیلی با هم متفاوت هستند. فردوسی در مقام توصیف وجود حق‌تعالی است ولی نظامی از پناه حرف زده که بیانگر قیومیت حق‌تعالی و حضور خداوند در جهان است. 

او در پایان گفت: نباید کلماتی که برای بشر به کار می‌بریم را برای خداوند هم به کار ببریم بار مفهومی کلماتی مثل صنع، سبب و ... که به خداوند هم اطلاق می‌شود با آنچه که درباره انسان به کار برده می‌شود متفاوت است. چنین اشتباهاتی است که خداوند را تنها سرآغاز وجود جهان می‌بیند و دیگر ارتباط خدا با جهان را در نظر نمی‌گیرد. حضور خدا در جهان در سراسر ذرات جهان هست و همیشه وجود دارد. قیومیت حق همین است. در فلسفه اسلامی خدا را نه تنها علت ایجادی که علت مبقیه هم می‌دانند و واقعا هم حتی یک برگ هم در این جهان بدون حضور خداوند حرکت نمی‌کند. همه چیز در این جهان اسماء‌الله است و هر موجودی بنا به وسعت و کمالات خود مظهر خداوند است. برای همین است که مثلا می‌گوید اگر انسان خودش را بشناسد خداوند را شناخته و برای شناخت خداوند انسان باید روی نفس و جان بشر فکر کند. حضور نفس در تمام بدن مانند حضور خدا در سراسر این جهان است. نظامی در چندین بیت دیگر نیز به قیومیت خداوند و هستی مطلق بودن او اشاره داشته است. ملاصدرا مولانا را هم مولانای قیومی می‌شناسد و معتقد است که بهترین کسی که این مسئله را مطرح کرده مولاناست. این رابطه قیومیت همان رابطه خدا با جهان است. 



 

نظر شما