شناسهٔ خبر: 34215296 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

شبکه های اجتماعی به بهانه ویدئوی جشن دانش آموختگی دانشجوی مبتلا به ‎اوتیسم که همه همکلاسی‌هایش در مراسم ساکت ماندند تا اذیت نشود

نمایشی دیدنی از درک انسانی

نویسنده : دکتر پرستو امیری | روان شناس سلامت / نویسنده : دکتر پرستو امیری | روان شناس سلامت

صاحب‌خبر - به تازگی در فضای مجازی ویدئویی به اشتراک گذاشته شده که مراسم دانش آموختگی در سالنی بزرگ را نشان می‌دهد. در این ویدئو یکی از دانش آموختگان، پسری اوتیستیک است. هنگامی که وی برای دریافت مدرک پایان تحصیلش روی صحنه می‌رود، همکلاسی‌ها و مهمان‌ها برای این‌که حساسیت شنوایی او تحریک نشود و آزار نبیند، همه سکوت می کنند و برای تشویق فقط دست‌هایشان را تکان می‌دهند. همان‌طور که می دانیم افراد مبتلا به اوتیسم، به محرک‌های محیطی (شلوغی، سر و صدا، نور زیاد، تماس بدنی و ...) بسیار حساس هستند و اگر در این شرایط قرار بگیرند، بی قرار می شوند و حتی ممکن است کنترل خود را از دست بدهند. ویدئوی مذکور به لحاظ این‌که تعداد زیادی از آدم‌ها این اطلاعات را درباره یک بیمار اوتیستیک دارند و در لحظه حساس، بلافاصله خود را با شرایط خاص یکی از اعضای‌شان هماهنگ می‌کنند، بسیار دیدنی و تاثیرگذار است. نمایشی تمام عیار از «درک انسانی». دردسر مشترک بیمارانی که بیماری‌شان خاص است بنابه تخصصم به عنوان روان شناس سلامت با بیماران خاص و مزمن زیادی کار کرده‌ام؛ بیماران هموفیلی، تالاسمی، دیابتی، صرع و ... . یکی از شکایت‌های مشترکی که تقریبا از تمام این بیماران شنیده‌ام، درک ضعیف مردم جامعه از بیماری و شرایط آن‌هاست. اغلب این بیماران علاوه بر رنج و سختی‌های مربوط به بیماری، به دلیل ناآگاهی مردم و اطرافیان، حتی از حضور در جامعه و انجام کارهای معمولی نیز محروم شده و در رنج‌اند. این بیماران از کودکی تا بزرگ سالی در جنگی هر روزه با این مشکلات به سر می‌برند. مادر یک کودک اوتیستیک می‌گفت هر بار فرزندم در بیرون از خانه داد و بیداد می‌کند و بی قرار می‌شود با سرزنش مردم مواجه می‌شوم و احساس گناه و ناتوانی شدیدی را تجربه می‌کنم. به همین دلیل تا مجبور نباشم فرزندم را از خانه بیرون نمی‌آورم. پسر جوان مبتلا به تالاسمی می‌گفت که صاحب کارم بعد از این‌که فهمید من مبتلا به تالاسمی هستم، به گمان این‌که بیماری من واگیردار است، مرا اخراج کرد. دختر بچه مبتلا به دیابت می‌گفت از وقتی مسئولان مدرسه فهمیده‌اند من دیابت دارم حتی اجازه ورزش کردن را هم به من نمی‌دهند! متاسفانه به دلیل درک کم و ناآگاهی مردم و البته نبود آموزش و اطلاع‌رسانی از سوی مسئولان امر، بسیاری از این بیماران از ساده‌ترین تجارب و حقوق خود محروم هستند. بیماران خاص را درک کنیم ای کاش کمی وقت بگذاریم و در خصوص بیماری‌های خاص و مزمن مطالعه کنیم یا اگر به طور تصادفی به اطلاعاتی درباره این بیماران برخوردیم، به راحتی از کنارش نگذریم. با شناخت شرایط خاص، محدودیت‌ها و توانایی‌های این بیماران و انگ‌زدایی از این بیماری‌ها، این فرصت را به آن‌ها بدهیم که بدون دغدغه و بار اضافه بر رنج بیماری، بتوانند مانند هر شهروند دیگری زندگی معمولی داشته باشند. فراموش نکنیم ترحم لازم نیست، در واقع چیزی برای ترحم وجود ندارد؛ تنها کافی است این واقعیت را بپذیریم که انسان‌ها به لحاظ بدنی با یکدیگر متفاوت هستند؛ ما تنها نیازمند «درک تفاوت‌ها» هستیم. اگر مسئولان مدرسه و همکلاسی‌های آن پسر جوان شرایط و تفاوت‌های او را درک نمی‌کردند، ممکن بود او هرگز نتواند دوران مدرسه را به اتمام برساند. قدری به این فکر کنیم که روزانه چند نفر در کشور ما از این گونه حقوق طبیعی محروم می‌شوند و ما چه سهمی در این راه می‌توانیم داشته باشیم؟ همه مشکلات تنها به دست مسئولان حل نخواهد شد. ما هم به سادگی با رفتارهای خود بر دیگران اثرگذاریم. به سادگی با درک، همدلی و شفقت می‌توانیم زندگی را برای یکدیگر راحت‌تر کنیم.

نظر شما