شناسهٔ خبر: 34177605 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

یادداشت های اعتمادالسلطنه در ۲۷ تیر ۱۲۶۵ خورشیدی: وزیر خارجه همیشه می‌خواهد به من نیش بزند

شب احضارم فرمودند. لدی‌الورود به سراپرده که هنوز جز ملاجکه [اعتمادالسلطنه خاندان ملیجک‌ها را ملاجکه می‌خواند] کسی نبود. به من فرمودند این کاغذ را مشیرالدوله [یحیی مشیرالدوله وزیر خارجه ایران از ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۴ قمری] نوشته بخوان. دیدم شکایت زیاد نموده بود که نزد سفرا و زن‌های آن‌ها خفیف شدم، چراکه گفته بودم شب بروند سلطنت‌آباد. مباشرین سلطنت‌آباد اطاعت مرا نکرده راه نداده بودند. این تفصیل را باغبان‌باشی به من نوشته بود. من هم موقعی به دست آوردم، عرض کردم مشیرالدوله در هر موقع می‌خواهد نیش به من بزند، این موقع هم از آن‌هاست

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت های اعتمادالسلطنه در ۲۷ تیر ۱۲۶۵ خورشیدی: وزیر خارجه همیشه می‌خواهد به من نیش بزندپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

 

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

امروز به واسطه کاغذ زیاد شاه در سرچشمه نزدیک سراپرده ناهار میل فرمودند. تا عصر آن‌جا بودند. من پیغام داده بودم که ناخوشم نرفتم. شب احضارم فرمودند. لدی‌الورود به سراپرده که هنوز جز ملاجکه [اعتمادالسلطنه خاندان ملیجک‌ها را ملاجکه می‌خواند] کسی نبود. به من فرمودند این کاغذ را مشیرالدوله [یحیی مشیرالدوله وزیر خارجه ایران از ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۴ قمری] نوشته بخوان. دیدم شکایت زیاد نموده بود که نزد سفرا و زن‌های آن‌ها خفیف شدم، چراکه گفته بودم شب بروند سلطنت‌آباد. مباشرین سلطنت‌آباد اطاعت مرا نکرده راه نداده بودند. این تفصیل را باغبان‌باشی به من نوشته بود. من هم موقعی به دست آوردم، عرض کردم مشیرالدوله در هر موقع می‌خواهد نیش به من بزند، این موقع هم از آن‌هاست. در این بین امین‌السلطان رسید. با شاه خلوت کرد. بعد از رفتن او من احضار شدم و بی‌مقدمه فرمودند شالی که امروز نایب‌السلطنه فرستاده بود از اندرون بیاورند. آوردند به من اعطا فرمودند. این شال مقابل به هزار شمسه و شرابه بود. خیلی از این التفات ممنون و شاکر شدم. چراکه به میل خودشان دادند.

 

روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، با مقدمه و فهارس از ایرج افشار، تهران: امیرکبیر، آذر ۵۰، ص ۴۴۵.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما