اصلا از شماره ۱۲۳ و خانه امن اطلاع نداشتم
با استرس و اضطراب عجیبی دستهایش را به هم میفشرد، زن 37سالهای که بعد از 13سال زندگی مشترک به خاطر همسرآزاری و خشونت جسمی و روانی شوهرش از خانه فرار کرده و سه شب را در پارکهای تهران به روز رسانده و شاید اگر ماموران شهرداری او را به بهزیستی معرفی نمیکردند، معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارش بود، او حالا در یکی از اتاقهای خانه امن زندگی میکند. این خانهها برای زنان آسیبدیده از همسرآزاری، دختران فراری و زنان بیسرپرست امن است.
سمیرا که هنوز هم ترس و اضطراب ناشی از اتفاقاتی که برایش افتاده است در صورت و رفتارش دیده میشود درمورد این روزهای زندگی در خانه امن به «فرهیختگان» میگوید: «شوهرم خیلی من رو کتک میزد اونقدر که هربار کبودیهای بدنم بیشتر از قبل میشد. قهرکردن و زندگی در خانه پدری هم دردی درمان نمیکرد، چون بعد از چند روز مجبور بودم از خانه پدری بروم. مادرم سالها قبل از دنیا رفت و پدرم نسبت به زندگی من بیتفاوت بود، به همین خاطر هم شوهرم بیشتر من رو میزنه چون هیچکس حامی من نیست.»
بیان خاطرات و مشکلات زندگی چنان برای این زن سخت و دشوار است که هرازگاهی نفس کشیدن برای او سخت میشود و ناچار است هر دم یک لیوان آب سر بکشد تا شاید همراه با آب، بغض و درد این سالهای نحس را هم فرو دهد. او ادامه میدهد: «چون هربار بیدلیل من رو کتک میزد چند بار از شوهرم شکایت کردم اما بعد از آن بدتر میکرد و جایی نداشتم که بمونم و مجبور بودم بازهم به همان خانه برگردم. خانهای که در آن حرف اول و آخر را شوهرم میزد. او تصمیم میگرفت که چی بخوریم، چی بپوشیم، کجا بریم، چی بخریم. در این زندگی من هیچ حق اظهارنظری نداشتم، البته این رفتار جدیدی نبود چون پیش از این هم هفت سال با مادرشوهرم در یک اتاق زندگی میکردم و همسرم تحتفرمان بیقید و شرط مادرش بود و هیچ استقلال نظری نداشت. ما زندگی مشترک نداشتیم چون از اول تا آخر هفته کنار مادرش بودیم و در آخر هفته هم خواهر و برادرها همه در این خانه جمع میشدند و هیچوقت تنها نبودیم.»
او با اینکه دو پسر و دختر 13 و 8 ساله دارد اما چنان عرصه زندگی به کامش تلخ شده که از دو سال پیش تا به حال درگیر کارهای طلاق و جدایی است. حالا جدیتر از قبل به این موضوع فکر میکند و در روزنامهها و سایتها پی کار و شغلی میگردد که بتواند بدون اتکا به پدر و شوهر و خانواده زندگی خود را اداره کند، چون آخرینبار پدرش هم او را از خانه بیرون کرده است. سمیرا در مورد آخرین روزی که در خانه پدری بود با بغض و اشک تعریف میکند: «از روزی که در خانه پدری زندگی میکردم خواهرم خیلی در زندگی من دخالت میکرد و هر بار گوش پدر و برادرم را پر میکرد که من را به خانه شوهرم برگردانند اما هربار برادرم با من در این مورد صحبت کرد بحث و درگیری بین ما پیش میآمد. آخرینبار نمیدانم شیشه کشیده بود یا کراک که وقتی عصبانی شد من را به باد کتک گرفت و ناچار شدم به پلیس 110 زنگ بزنم. بعد از اینکه پلیس به خانه آمد، پدرم هم از این کار من ناراحت شد و مرا از خانه بیرون کرد. فقط کیفدستی و گوشی تلفنم را برداشتم و از خانه خارج شدم. نه لباسی همراهم آوردم و نه حتی شارژر موبایل یا پولی که بتوانم در این مدت استفاده کنم. از طرفی کسی و جایی را نمیشناختم که به آن مراجعه کنم، اصلا از شماره 123 و خانه امن بهزیستی هم خبر نداشتم به همین خاطر در پارک خوابیدم اما فکر کردند که من معتاد و موادفروشم و با برخورد زشت و زنندهای من رو دستگیر کردند که هنوز هم تن و بدنم میلرزد.»
سمیرا میگوید: «فردای روزی که وارد خانه امن شدم شمارههای پدر و شوهر و همه خانوادهام را گرفتند که با آنها حرف بزنند اما هنوز نتیجه این صحبتها را به من نگفتهاند، البته میدانم که پدرم دخالتی در زندگی من نمیکند و از طرفی شوهرم هیچوقت حاضر نیست به حرف مشاور و روانشناس گوش بدهد، چه برسد به اینکه یک روز بخواهد به این مرکز بیاید. قبلا هر بار دعوا میکردیم و مرا کتک میزد بعد از او میخواستم که به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنیم اما هرگز نمیپذیرفت. او فقط به حرف مادرش گوش میداد که حاضر نیستم زندگی ما را نابود کرد. حالا هم دیگر طاقت ندارم و از زندگی قبلی خودم خسته و افسرده هستم و به آن دوران برگردم، به همین خاطر دنبال کارهایی مانند نگهداری از کودک و سالمند میگردم که بتوانم به صورت شبانهروزی انجام دهم و شب هم جای خواب داشته باشم.»
بین صحبتها چندبار برای شستن صورتش رفت و برگشت، میگفت شاید آرام شوم اما نهتنها آرامتر نمیشد بلکه لرزش دستانش آشکارتر از قبل به چشم میآمد. چندبار با ترس پرسید: «خانمجان این صدای من که در تلویزیون و رادیو و جایی پخش نمیشود؟ نکند از روی صدای من شوهرم بفهمد چه گفتم و کجا هستم؟ اگر فقط یک درصد متوجه شود در کجا زندگی میکنم میاد و من رو با کتک میبره. اسم و فامیل من را جایی ننویسید که آبروی خانوادهام برود.» وقتی به او اطمینانخاطر دادم که قرار نیست هیچ اسم و نشانی از او منتشر شود با بغض عجیبی گفت: «من او را دوست نداشتم اما به خاطر رفتن از فضای آشفته خانه و خانواده در سن کم ازدواج کردم و به او بله گفتم. همیشه فکر میکردم زندگی خوب و خوشی داشته باشیم اما همان اوایل ازدواج وقتی دیدم بهخاطر حرفها و دخالتهای مادرش مرا زیر مشت و لگد میگیرد از چشمم افتاد اما کاری هم از دستم ساخته نبود چون بچه دوم هم ناخواسته در راه بود و باید صبر میکردم اما حالا تنها بازنده این زندگی منم که عمر و جوانیام در زندگی با خانوادهای بیمار و شوهری بیمسئولیت و دهنبین تباه شد.»
خانه امن چه خدماتی ارائه میکند؟
براساس قوانین سازمان بهزیستی در صورتی که زنی در معرض خطر قرار گیرد، محل و مکانی برای زندگی نداشته باشد و این موضوع برای کارشناسان بهزیستی محرز شود میتواند تا 6 ماه در خانه امن اقامت کند اما درصورتی که شبکه حمایتی و خانواده داشته باشد، کارشناس بهزیستی در اولین فرصت با خانواده و فرد آزارگر تماس گرفته و با راهنماییهای درست و دقیق خواهان بازگشت به زندگی خانوادگی فرد میشوند و پس از آن روال خانوادهدرمانی و زوجدرمانی آغاز میشود. خانه امن هیچ هزینهای از سوی مددجویان و زنان بیسرپرست دریافت نمیکند و به صورت کاملا رایگان خدمات روانشناسی و مشاورهای و اقامتی را به آنان ارائه میکند حتی برخی افرادی که از مشکلات روحی و روانی و بیماریهایی مانند دوقطبی، اسکیزوفرنی و اختلالات روانی و افسردگی رنج میبرند، از فیلتر متخصصان بهزیستی رد شده و به مراکز درمانی معرفی میشوند، بهطور کلی هزینههای این خانه از سوی خیرین و نیکوکاران تامین میشود. در این خانه یک کارشناس و مشاور حقوقی فعالیت میکند تا چنانچه زنان سوالاتی در مورد مهریه، نفقه و مشکلات حقوقی در مورد ترک همسر داشته باشند بتوانند پاسخ مناسب دریافت کنند اما وکیل رایگان برای مددجویان نمیگیرند و این هزینهها باید از سوی مددجو تامین شود. مددجویانی که علاقهمند به یادگیری و آموزش دورههای فنی و حرفهای و مهارتهای فنی باشند از سوی بهزیستی به سرای محلات معرفی میشوند و با هزینههای کمتر دورههای آموزشی را طی میکنند تا بتوانند با گذران این دورهها، کسبوکاری برای خود پیدا کنند و توانایی پرداخت هزینههای زندگی مستقل را داشته باشند. علاوهبر این دورههای آموزشی مهارتهای زندگی و دورههای روانشناسی نیز از سوی بهزیستی برای این افراد در خانه امن برگزار میشود و گاهی نیز روانشناسانی به صورت داوطلبانه گروههای درمانی را در این خانه برگزار میکنند. در خانه امن مددجویان اجازه مصرف خودسرانه دارو ندارند و حتی برای مصرف داروهای آرامبخش باید نسخه پزشک یا تحتنظر پزشک دارو مصرف کنند، از سوی دیگر در این مراکز استعمال دخانیات ممنوع است بهطوری که اگر زنی بخواهد حتی به صورت تفننی سیگار مصرف کند چنین اجازهای نخواهد داشت. برای جلوگیری از هرج و مرج در خانه امن مددجویان اجازه ندارند هر ساعتی که خواستند تردد کنند و ورود و خروج و مکان مددجویان باید به اطلاع کارشناس مربوطه برسد و خطقرمزهایی در این مجموعه لحاظ شده است و اینگونه نیست که زنی بتواند صبح برود و شب به خانه برگردد.
خانه امن پذیرای چه زنانی است؟
طیبه جلالی، کارشناس آسیب خانه امن در مورد نحوه پذیرش و سکونت زنان آسیبدیده در این خانه به «فرهیختگان» میگوید: «هدف ما جلوگیری از آسیب اجتماعی است، به همین دلیل گاهی زنانی را که جامعه هدف ما نیستند هم در خانه امن پذیرش میکنیم، البته از همان ابتدا آنها را توجیه میکنیم که شما جزء جامعه هدف ما نیستید و به صورت موقت میتوانید از خدمات این خانه استفاده کنید، زیرا برخی زنان خانه و مکانی برای اسکان ندارند و نمیتوانیم ببینیم یک زن نیمهشب در پارک و خیابان رها و سرگردان است، به همین دلیل آنها را میپذیریم. شاید در طول یک روز 6 تا هفت زن متقاضی حضور در خانه امن باشند اما چون جامعه هدف ما نیستند، نمیتوانیم آنها را بپذیریم، بهعنوان مثال زنانی هستند که چندین سال از مطلقه بودنشان میگذرد یا زنانی که زندگی نابسامانی داشتند و در هر مقطعی در کنار یک فرد یا در حال بزه بودند و یک روز به خودشان میآیند و خواهان حمایت دولت و بهزیستی هستند، در حالی که بسیاری از آنها شرایط لازم برای سکونت در این خانه را ندارند. خانه امن محل امنی است که زنان بتوانند در لحظات بحرانی که موردآزار و خشونت همسر قرار میگیرند یا زمانی که برای زندگی در خانه امنیت جانی ندارند، از محیط ناامن خارج شده و بعد از گذر از آن لحظه بحرانی با کمک کارشناسان ما تصمیم درست و مناسبی برای زندگیشان بگیرند.»
زنان تحصیلکرده شاغل میهمان موقت ما هستند
این کارشناس مددکاری که بیش از 12 سال سابقه کار در مراکز بهزیستی و مواجهه با زنان آسیبدیده را در سوابق خود دارد، ادامه میدهد: «ما براساس میزان تحصیلات و توانمندی و توانایی افراد به آنها پیشنهاداتی برای ادامه کار و زندگی ارائه میدهیم اما بیش از راهنمایی و مشاوره کاری از ما ساخته نیست، زیرا شناخت کافی و کاملی از مددجویان نداریم و چهبسا پیش از این تعدادی از آنها را برای کار به یک خانواده یا مکانی معرفی کردیم که مشکلاتی را ایجاد کردند، ازجمله اینکه یکی از مددجویان سارق لوازم و اشیای قیمتی خانهای بود که صاحبخانه به او کار و پناه داده بود.»
جلالی معتقد است: «بسیاری از افراد تحصیلکرده که مورد همسرآزاری قرار میگیرند مایل به ادامه زندگی در خانه امن و متکی به حمایت بهزیستی نیستند، زیرا شخصا دنبال کار و شغل مناسب میروند و از ما توقع ندارند برای آنها زندگی امن و ایمنی را فراهم کنیم، بهعنوان مثال چندی پیش خانم معلمی که از سوی همسرش آزار دیده بود برای یک شب به ما مراجعه کرد و فردای آن روز از مرکز ما خارج شد. این معلم به ما گفت همسرش نیمهشب او را از خانه بیرون کرده است و این زن به خاطر اینکه در آن ساعت نیمهشب برای خانواده مزاحمتی ایجاد نکند و از سویی جایی برای رفتن نداشت به خانه امن مراجعه کرد، زیرا نمیخواست شب را در پارک و خیابان به صبح برساند. از سوی دیگر برخی زنان تحصیلکرده و شاغل مدعی هستند خانه امن برای آنها مناسب نیست و میتوانند با درآمدشان محلی را برای اقامت موقت فراهم کنند و سربار دولت و بهزیستی نباشند و این افراد شاید یک یا دو روز میهمان مرکز ما باشند اما از طرفی برخی افراد با حالتی طلبکارانه خواهان مراجعه به مراکز بهزیستی هستند و میگویند که دولت باید از ما حمایت همهجانبهای داشته باشد، حتی برخی آنها توقع دارند برای ترددشان در شهر هم آژانس بگیریم و هزینههای زندگیشان را هم بپردازیم.»
کاهش مراجعه به خانه امن در ماه محرم
جلالی به هزینههای بهداشتی و درمانی برخی از این مددجویان اشاره میکند و میگوید: «گاهی از دخل ناچیز خودمان هزینههای بستری و درمانی مددجویان را پرداخت میکنیم. تعداد پذیرش مددجویان در خانه امن نوسان دارد، بهطوری که برخی مناسبتها و فصول در افزایش و کاهش مراجعات به خانه امن تاثیرگذار است. بهعنوان مثال در ایام عید میزان مراجعات کم است و در ماه اسفند پذیرش زیادی داریم، از سوی دیگر در ماه محرم هم تعداد مراجعان ما نسبت به سایر ماههای سال کمتر است.»
کارشناسان 123 به درستی راهنمایی نمیکنند
او با اشاره به یکی از مشکلات کارشناسان خانه امن نسبت به دورههای آموزشی بهزیستی برای کارشناسان سامانه 123 میگوید: «بسیاری از ارجاعدهندههای خانه امن از سوی سامانه 123 به ما معرفی میشوند، در حالی که پس از حضور فرد در خانه متوجه میشویم وی شروط اولیه پذیرش در مرکز را ندارد، در حالی که باید کارشناسان اورژانس اجتماعی با دقت اطلاعات تماسگیرنده را دریافت و سپس او را راهنمایی کنند. وقتی ما پایه کاری به نام خانه امن را در کشور بنا مینهیم باید آموزشها و نیازهای این برنامه را در نظر بگیریم. به نظر میرسد سامانه 123 و اورژانس اجتماعی از سوی رسانهها تا حدودی به مردم معرفی شده و مردم با آن آشنایی دارند اما متاسفانه کارشناسان بهزیستی به درستی افراد را به ما ارجاع نمیدهند. از سوی دیگر برخی مراکز خصوصی به خیال رقابت با سازمان بهزیستی سعی دارند اقدامات ما را تخریب کرده یا زیرسوال ببرند، بهطوری که کانال تلگرامی راهاندازی کرده و ادعا میکنند سازمان بهزیستی برای پذیرش در خانه امن مادر را از فرزند جدا میکند، در حالی که این موضوع منطبق با واقعیت نیست تابهحال پیش نیامده که مددجویی با فرزند کوچک به ما مراجعه کند و ما او را نپذیریم و بچه را از او جدا کنیم حتی تخت و گهواره کودک و نوزاد در خانه امن وجود دارد. البته در برخی مواقع مددجویان برای خدمت گرفتن از مراکز خصوصی اظهارات کذب و دروغی را به مرکز دولتی بهزیستی نسبت میدهند و با مظلومنمایی سعی دارند مرکز خصوصی آنان را پذیرش کند که برای این کار دست به اقدامات غیراخلاقی میزنند.
* نویسنده : مهرو ماهر روزنامهنگار
نظر شما