به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شاید امروز با صراحت بیشتری بتوان دو نگاه متفاوت درون ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران را توصیف و تشریح کرد، نگاههایی که هر دو مقصد را در یک نقطه میبینند و از این نظر اشتراکنظر دقیقی با هم دارند؛ اما در مدل رسیدن به هدف ایدههای متفاوتی داشته و هرکدام راه خود را دنبال میکنند.
فشار حداکثری یا فشار هوشمند، 2 روی سکه آمریکا
درون آمریکا همه گروهها چه دموکراتها و چه جمهوریخواهان درباره ایران هدف یکسانی دارند؛ آنها فروپاشی، تجزیه و امثال اینها را دنبال میکنند و اگر آن را در دسترس نبینند با تمام قوا بهدنبال ایران نابسامان، تضعیفشده و منفعل خواهند بود. در این راهبرد هم تفاوتی میان اوبامای مودب و باهوش با ترامپ چاقوکش وجود ندارد و هر دو نگاه یکسان و مشابهی به ایران دارند. هرچند قبلا درمورد این مساله بارها نوشتهایم (مراجعه کنید به شماره روز 26 اردیبهشت، مطلب «چرا کاسبان ترس درباره اوباما دروغ میگویند») اما لازم به یادآوری است اوباما بود که میخواست «پیچ و مهرههای هستهای ایران را باز کند» و برجام را «ابتدای فرآیند سختگیری به ایران میدانست نه انتهای آن» و در دوران او بود که اصلیترین، پیچیدهترین و تکاملیافتهترین سازمان تحریم علیه ایران بنا شد، لذا در مسیر فشار به ایران از ترامپ دستکمی نداشت. پس در این موضوع دموکراتها با جمهوریخواهان مواضع و نظرات مشابهی دارند اما آنچه این دو را از یکدیگر متفاوت میسازد، مدل رفتاری و انتخاب مسیر برای رسیدن به هدف نهایی است؛ تفاوتی که باعث میشود یکی را راهبرد «فشار حداکثری » نام دهیم و دیگری نام «فشار هوشمند» را به خود اختصاص دهد.
الف: راهبرد فشار حداکثری
قریب به اتفاق جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتها مدافع ایدهای هستند که صهیونیستها درباره ایران دارند، به این معنا که معتقدند باید با تمام توان و بدون هیچگونه پیچیدگی به مواجهه با ایران رفت، بهسرعت همه گزینههای فشار را علیه ایران فعال کرد، بهسرعت تحریم کرد، بهسرعت گزینه نظامی را روی میز گذاشت و آنقدر جلو رفت تا ایران کوتاه بیاید، عقب برود و نهایتا فرو بریزد. این ایده در دوران بوش با حمله به عراق و افغانستان پیگیری شد و در دوره ترامپ با خروج از برجام و بازگشت سریع همه تحریمها و بهعبارتی، ایجاد فشاری حداکثری در اقتصاد، سیاست، امنیت و... . این دیدگاه معتقد است ایران ضعف قابلتوجهی دارد و در عوض قدرت هژمونیک آمریکا و متحدانش گسترده، لذا امکان رسیدن به هدف از مسیرهای مستقیم و سریع فراهم است و بهاصطلاح نیازی به اتلاف وقت نیست.
ب: راهبرد فشار هوشمند
این مسیر صرفا متعلق به کسانی است که تلاش میکنند در ظاهر نمایش بازی کنند و پشتپرده اهداف خود را جلو ببرند. اگر حافظه تاریخیتان یاری کند وقتی باراک اوباما در انتخابات سال 2008 به پیروزی رسید و در ژانویه 2009 وارد کاخ سفید شد، در همان نطق افتتاحیه دولتش در بیستم ژانویه خطاب به ایران گفت «ما دستمان را بهسوی شما دراز خواهیم کرد» و بلافاصله با فرا رسیدن سال نوی خورشیدی در پیامی به همین مناسبت، نوروز را به مردم ایران تبریک گفت. اوباما حتی ایران را با نام کامل جمهوری اسلامی ایران خطاب میکرد و در دوران حضورش در کاخ سفید اقدام به نوشتن نامه رسمی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران کرد. توصیف این فضا را ویلیام برنز، معاون سیاسی وقت وزارت امور خارجه آمریکا در خاطراتش میآورد و مینویسد: «اوباما در این نامه تلاش داشت اتصال و ارتباطی میان ایران و آمریکا برقرار شود. او بهصراحت عنوان کرد سیاست دولتش تلاش برای تغییر رژیم ایران نیست و آمادگی خود را برای گفتوگوی مستقیم با ایران اعلام کرد.» این چهره زیبای اهل تعامل دولت اوباماست اما وقتی کار به واقعیات دولت او میرسد معلوم میشود در دولت او بهتنهایی قریب به 11 دستور اجرایی برای تحریم ایران امضا شده است که بهتنهایی حدود 30 درصد تحریمهای تاریخ ایالات متحده علیه ایران را شامل میشود.
در این مورد بههیچعنوان نباید از یاد برد که اوباما باکیفیتترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد، ازجمله قانون جامع تحریمهای ایران، پاسخگویی و عدم سرمایهگذاری 2010 (CISADA2010) که مادر تحریمها نامیده میشد. همچنین در دوران او بود که قطعنامههای متعدد در سازمانملل ازجمله قطعنامه 1929 که تحریمهای جامع ایران که شامل تحریمهای نفتی و بانکی بودند نوشته و اعمال شد. این تفاوت اوباما و اغلب دموکراتها با جمهوریخواهان است، یعنی آنها از مسیر گفتوگو برجامی را میسازند که برایشان مبنایی جدید برای فشار به ایران است و البته همزمان و برخلاف برجام، ایران را هم تحریم میکنند اما رفتارشان بهگونهای است که گویی در حال امتیازدهی به ایران هستند و بهاصطلاح آبنبات چوبی میدهند و در غلتان میبرند و در این مسیر هم از هیچ اقدامی ابایی ندارند؛ از ایستادنهای موقت مقابل کنگره تا قدم زدن با وزیر امور خارجه ایران در حاشیه یک نشست. بنابراین باید توجه داشت که این مدل رفتاری تنها یک رفتار متفاوت است که در استراتژی کلان آمریکا نسبت به ایران تفاوتی حاصل نمیکند.
منتظران جو بایدن
اگر نگوییم تعمدی و از سر اطلاع، در ایران جریانی وجود دارد که بر اثر یک خطای راهبردی گمان میکند میتوان با بخشی از ایالات متحده آمریکا و سیاستمداران آن به توافقی خوب و بهاصطلاح برد - برد برسد و به مناقشهای چندین و چندساله پایان دهد. این نگاه که در خوشبینی دچار افراط پیشرفته و تصاعدی است، ترجیح میدهد بدون نگاه به همان پشتپرده فشار حداکثری، فشار هوشمند دموکراتها را از جمهوریخواهان تفکیک کند و بگوید با جریانی که نمادش اوباما، کری و بایدن است میتوان به توافق خوب رسید. اگر به اظهارنظرها توجه کنیم، طراحان برجام در ایران مبتنیبر همین نگاه در میدان سیاست کنشگری دارند و حتی بعد از نمایانشدن نقاط ضعف بزرگ برجام که عملا منجر به شکست آن شد، در چهارمین سالگردش هنوز مدافع این مدل مذاکره و توافق هستند و میگویند اگر به آن دوران بازگردند باز همان مسیر را خواهند رفت. البته این جریان در دولت تنها نیست و ادامه فعالی نیز در برخی رسانههای کشور دارد. هستند روزنامههایی که تلاش میکنند دفتر دموکراتهای آمریکا در تهران باشند و از فاصله 10 هزار کیلومتری مدافع و مبلغ حرکتهای سیاسی آنها. از سندرز تا جو بایدن جایشان همیشه در صفحه اول و تیتر یک است و همزمان با آغاز کمپین انتخاباتی آنها، در تهران هم فعالیتها برای تبلیغشان آغاز و به همان منوالی که با «امضای کری» برخورد شد، با کمپین انتخاباتی «بایدن» هم رفتار میشود. این جماعت که معتقدند دموکراتها عزم بازگشت به برجام و آغاز دوران صلح و صفا را در سر دارند از تهران منتظر انتخابات 2020 هستند و امیدوارند ترامپ بازنده کارزار رقابت با «جو بایدن» باشد تا همهچیز خودبهخود ردیف شود و آمریکاییهای خوب با کنار زدن آمریکاییهای بد از فشارها به تهران بکاهند و راه توسعه ایران و رفاه مردمش را باز کنند.
امید به آب نبات چوبی اروپا از اردیبهشت ۹۷ تا ۹۸
پیام ناخوشایند وزیر امور خارجه در نیویورک البته نمونههای مشابه دیگری هم دارد. در روزهای ابتدایی ماه جاری بعد از آنکه اروپاییها از عملیاتیشدن کانال مالی اینستکس خبر دادند و هلگا اشمید، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز اعلام کرد سازوکار ویژه مالی اروپا با ایران عملیاتی شده و اولین انتقالات بانکی در آن در حال انجام است، عباس عراقچی مجموعه گفتوگوهای منتهی به این اتفاق را که پیش از آن در نشست کمیسیون برجام صورت گرفته بود گامی رو به جلو توصیف کرد. او اگرچه تاکید کرد البته هنوز تا تحقق خواستههای جمهوری اسلامی ایران فاصله زیادی باقیمانده، اما یادآور شد این گامهای رو به جلو را به تهران منتقل خواهد کرد.
نسخه رونماییشده اینستکس اما نسبت به قبل حرف جدیدی نداشت و نهتنها هیچگونه تراکنش مالی در آن پیشبینی نشده بود، بلکه اینبار نیز همهچیز به مبادله غذا و دارو محدود میشد؛ مبادلهای که اگرچه پیشتر تحتعنوان نفت در برابر غذا از آن یاد میشد، اما حالا در شرایط همراهی اروپا با تحریمهای نفتی آمریکا، این چارچوب نیز موضوعیتی نداشت و بهبیان دقیقتر، ما بهطور رسمی اساسا نفتی به اروپا نمیفروشیم که بخواهیم بهازای پولش غذا و دارو وارد کنیم. همه اینها یعنی اتفاق جدیدی که بتوان از آن گامی رو به جلو برداشت کرد، نیفتاده و اتفاقا همین موضوع حرکت ایران را به سمت برداشتن گام دوم کاستن از سطح تعهدات هستهای سوق داد.
اروپا البته پیش از این نیز سابقه سر کار گذاشتن ایران را داشت و لااقل در یکسال و چند ماه اخیر که اینطور نشان داده بود. واکنش دولت اما در همه این یکسال، راه آمدن کجدار و مریز با چشمآبیها بود. از روزی که ترامپ خروج آمریکا از برجام را اعلام کرد، اروپاییها استراتژی حرفدرمانی و ابراز همدردی با ایران را در دستورکار قرار دادند. رئیسجمهور همان روز مهلتی دوماهه را برای اروپاییها مقرر کرد و شرط گذاشت آنها باید برای تامین منافع ایران از برجام بعد از 18 اردیبهشت فکری کنند. ضربالاجل دوماهه به چشمزدنی به پایان رسید و اروپاییها هم هیچ فکری دراینباره نکردند. روحانی دوماه دیگر هم فرصت داد اما بازهم اتفاق خاصی نیفتاد.
در بر همان پاشنه میچرخید و فقط شکل حرفها عوض میشد. اروپاییها یکبار وعده بهروزآوری قانون مسدودسازی را بهعنوان ابزاری برای جلوگیری از خروج شرکتهای اروپایی از ایران دادند، بار دیگر از مکانیسمی تحتعنوان SPV گفتند، دفعه بعد از اینستکس رونمایی کردند و بعد از چندماه و تمدید چندین و چندباره ضربالاجلهای دولت ایران، مکانیسمی با کارکردی تقریبا هیچ مقابل روحانی و رفقا گذاشتند. در همه این مدت –تا پیش از کاهش تعهدات برجامی- اما ایران به برجام بدون آمریکا چشم دوخته و به امید تامین منافعش از سوی اروپا نشسته بود؛ رویکردی که دستگاه محاسباتی اروپا و آمریکا را به این جمعبندی میرساند که ایران در میدان عمل و بهطور واقعی گزینهای برای انتخاب ندارد و خط ونشانهای آن را هم نباید جدی گرفت.
رویه سکوت و تحمل و انفعال البته با گامهای پلکانی ایران اصلاح شد اما پیام آن تا مدتها شکلدهنده مناسبات اروپا و آمریکا در مواجهه با ایران بود؛ مناسباتی که دوماهی است دستخوش تغییراتی شده و چشمآبیها را به صرافت منصرفکردن ایران از رویکرد جدیدش انداخته است.
فالشخوانی در نیویورک
درست یکسال بعد از خروج آمریکا از برجام و در شرایطی که از برجام تنها توافقی کاغذی روی دست جمهوری اسلامی ایران مانده بود، دولت تصمیم گرفت طرحی جدید درانداخته و فرمان سیاست خارجی در مواجهه با توافق هستهای را به سمتوسوی دیگری بچرخاند.
بر این اساس و در حالی که اروپا در جایگاه تماشاگر ویژه مناقشات جا خوش کرده و صرفا به ابراز همدردی و بیانیه و مصاحبه کفایت کرده بود، ایران از استراتژی جدیدش پرده برداشت و اعلام کرد تعهداتش به توافق هستهای را بهصورت پلکانی کاهش خواهد داد. مسیری که آغازش با عبور از سقف تعیینشده برای انباشت اورانیوم غنیشده و نیز آب سنگین ذخیرهشده رقم خورد و در چشمانداز پایانیاش، حتی خروج از برجام نیز متصور است.
مواضع روز گذشته ظریف اما دستاندازی بزرگ در این مسیر بود. وزیر امور خارجه در بدو ورود به نیویورک اعلام کرد اگر چهارسال به عقب برگردیم بازهم پای برجام را امضا میکنیم. این در حالی است که از سویی با گذشت چهارسال عیار برجام و توان و ظرفیت آن برای رفع مشکلات کشور و لغو تحریمها و... بهاندازه کافی مشخص شده و از دیگرسو تاثیر اقدامات فرابرجامی ایران نیز از کنشهای بعدی اروپاییها و تلاشهایشان برای بازگرداندن بازی به همانجایی بود که نمایان است. صحبتهای ظریف در شرایطی که ایران برای اولینبار در طول عمر برجام و نقض عهدهای آمریکا و اروپا در آن، فارغ از ابراز نگرانیها و گلایهگذاریهای مالوف با این مقام و آن دیپلمات و فشارهای توئیتری! و... دست به اقدامی عملی زده و با انتخاب رویکردی تازه حساب کار را به دست اروپاییها و آمریکاییها داده، بیش از هرچیز به فالشخوانی در سمفونیای میماند که حالا همه مسئولان دولتی و منتقدان برجام را همصدا کرده است. طرح چنین موضوعی هیچ نسبتی با گامهای ایران در مسیر مقاومت فعال ندارد و حتی میتواند به ایجاد وقفه در این مسیر منجر شود.
این حرفها آنهم به محض قدم گذاشتن بر باند فرودگاه جاناف کندی نیویورک یک پیام دیگر هم برای داخل هیات حاکمه آمریکا دارد؛ پیامی که بیش از هرچیز و هرکس دموکراتها باید خود را مخاطب آن بدانند؛ همانهایی که همواره ایده فشار هوشمند را عملیاتی کرده و آن را تا منتهاالیه تاثیرگذاری هم پیش بردند. پیام امضای مجدد برجام آنهم در حالی که توافق هستهای امتحان خود را پس داده، بیش از هرچیز بازی در پازل جریان فشار هوشمند تفسیر میشود و حکایت از آن دارد که ایران با امتیازات نسیهای از جنس برجام، همچنان برای توافق آماده است؛ توافقی که هرگونه خدشهای بر آن صرفا روحش را نقض میکند اما جسمش همچنان به قوت خود باقی میماند.
مرزی که همچنان به قوت خود پابرجاست
صحبتهای ظریف درباره برجام در بدو ورود به نیویورک همانطور که در سطور قبل نیز اشاره شد تعریضی هم به حضور دموکراتها در کاخ سفید دارد و میتواند به تقویت موقعیت آنها در انتخابات 2020 ایالات متحده منتهی شود. با این حال نباید مواضع وزیر امور خارجه را با پروژه ترسفروشی کاسبان ترس به یک چشم نگاه کرد. پیشفرض کاسبان ترس بیش از هر چیز درگیری محتوم نظامی با آمریکاست و هریک از طیفهای این جریان برمبنای همین پیشفرض نسخهای جدا میپیچد. طیف بهار که با پیشفرض حمله نظامی در پایان ماه رمضان یکماهی است که سر کار رفته و همچنان چشمانتظار نشسته. طیف اصلاحطلبان رادیکال که خودکشی از ترس مرگ را مناسبترین راه برونرفت از وضع موجود میبیند و طیف دیگر نیز ترجیح میدهد خود را قدری منطقیتر و عاقلتر از قبلیها جلوه داده و با پیشفرض دموکرات خوب جمهوریخواه بد، برای پیروزی اوباما، کری، برنی سندرز و باقی رفقا در انتخابات پیش رو دست به دعا بردارد. تحلیل دسته اول که در گفتوگوی محمد سرافراز با عبدالرضا داوری نمود داشت تا امروز به در و دیوار خورده و بعد از انفعال آمریکا در ماجرای سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک، شاید بیش از همیشه به حاشیه رفته باشد و بر این اساس بحث از آن چندان چنگی به دل نمیزند. صدای دسته دوم اما از اولیها قدری بلندتر است؛ آنها معتقدند نباید فرصت را از دست داد و شاید فردا دیر باشد و بهتر است تا دیر نشده بدون هرگونه پیششرطی با همین ترامپ به مذاکره بنشینیم. در این چارچوب افرادی چون مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، محسن امینزاده و... در ماههای گذشته همه تلاششان را کردهاند تا از هر فرصتی استفاده کنند و نسخه گفتوگو با ترامپ و قبول اینستکس معلول را در جیب روحانی بگذارند. گوش دولت اما فعلا بدهکار آنها نبوده و گام دوم کاهش تعهدات در مسیر مقاومت فعال محکمتر از گام قبلی برداشته شده است.امینزاده با تاکید بر آنکه راه خروج ایران از منگنه تحریمها، صرفا مذاکره با آمریکاست، میگوید از سویی روی تداوم راهبرد پرهیز از جنگ آمریکا نمیشود خیلی حساب باز کرد و از دیگرسو ریسک منتظر ماندن تا انتخابات 2020 و دل بستن به نتیجه آن هم بالاست. پس بهتر است ایران زودتر تصمیمش را بگیرد و پای میز مذاکره بنشیند.
حسین موسویان هم با اشاره به پیشنهادهای چندباره آمریکاییها برای مذاکره مستقیم و واسطههایی که در این مدت شانسشان را برای میانجیگری امتحان کردهاند، پیشبینی میکند «ترامپ چنین درخواستهایی را تا شهریور امسال هم مطرح کند؛ به امید آنکه در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمانملل دیداری رخ دهد؛ اما کمکم به زمان پایان چنین درخواستهایی نزدیک میشویم» و لابد تا دیر نشده باید دست بهکار شد. دسته سوم اما قدری پیچیدهتر عمل میکند و با توسل به این استدلال که اکنون طیفهای افراطی هیات حاکمه آمریکا در کاخ سفید مستقرند و احتمالا مذاکره با آنها بیفایده خواهد بود، نشستن به انتظار بازگشت معتدلها –دموکراتها- را توصیه میکنند و اعتقاد دارند همچنان میتوان نسبت به مذاکره با دموکراتها امیدوار بود؛ رویکردی که بیش از هر چیز در تیترهای گلدرشت برخی رسانههای حامی دولت بروز دارد.
ظریف و روحانی اما با هر سه اینها تفاوت دارند و اگرچه در برخی موارد فعالیت هایی از خود نشان میدهند که به نزدیکی با برخی کاسبان ترس تفسیر میشود، اما فارغ از اینها اقدامات فرابرجامی دولت و مواضع حسابشده سران آن در هفتههای گذشته نشان میدهد مرز پررنگی در این بین وجود دارد و نمیشود رابطه اینهمانی میان آنها برقرار کرد.
3 خطای راهبردی ظریف در یکقدم
خطای محاسباتی بزرگ محمدجواد ظریف و همکارانش در وزارت امور خارجه این است که گمان میکنند ترامپ تحت فشار مشاورانش علیه ایران تند شده و میتوان با کنار زدن این مشاوران و احیانا سخن گفتن مستقیم با رئیسجمهور آمریکا، مسیر دیگری برای آینده روابط تهران - واشنگتن رقم زد.
در این مسیر اولین خطای راهبردی که دقیقا پیام ضعف بزرگی به بیرون مخابره کرد، رایزنی و حضور در «فاکسنیوز» بهعنوان رسانه نزدیک به دونالد ترامپ بود؛ ایدهای که میخواست سخن گفتن بیواسطه با ترامپ را از طریق رسانه نزدیک به او یعنی «فاکسنیوز» تست کند و بهاصطلاح یک عملیات پیچیده دیپلماتیک را در بستر رسانه به اجرا درآورد غافل از اینکه برداشتهای کاملا متفاوتی از این اقدام در رسانهها شد و نهتنها تاکتیکی برای نشان دادن اقتدار و هوشمندی نبود که در بعضی نقاط معنای 180 درجه مخالف انتظار دیپلماتهای دولت دوازدهم استنباط شد.
خطای دوم اما این بود که ذیل یک سادهاندیشی، گمان میشد در زمان اوج تحریمهای اقتصادی و بالاگرفتن بیحد و حصر تهدید نظامی علیه ایران، پرداختن به مساله تبادل زندانیان دو کشور آنهم از تریبون «فاکسنیوز» میتواند فشارشکن و از آن برای برهم زدن آرایش طرف مقابل استفاده شود. وقتی محمدجواد ظریف در گفتوگو با «فاکسنیوز» بدون اشاره به سابقه طرح ایده تبادل زندانیان از سوی ایالات متحده، ناگهان از آمادگی ایران برای این اقدام خبر داد، بسیاری از رسانهها و فعالان داخلی شوکه شدند که چرا در چنین زمانی که تهدیدکننده با اسلحه به استقبال آمده، ما باید از مذاکره سخن بگوییم و برای خارج هم پیامی نداشت جز اینکه ایران آماده گفتوگو و مذاکره با ترامپ از موضع ضعف و انفعال شده است.
حالا اگر به این ایده، تکه آخر یعنی تفکیک گروه B از رئیسجمهور آمریکا را هم اضافه کنیم، پازل تکمیل میشود و میتواند چنین برداشت کرد که اگر ترامپ بهتنهایی وارد میدان شود و مثلا بولتن، نتانیاهو، بنسلمان و بنزاید را از خود دور کند، امکان اصلاح شرایط فراهم خواهد شد و مسیر برخلاف 2017 تاکنون پیش میرود. بهواقع باید گفت این آخرین نمونه از تیرهواییهای دیپلماتیک محمدجواد ظریف و دوستانش بود که نهتنها سودی به کشور نمیرساند که یک تحلیل اشتباه را نیز توسعه میداد. این نوع نگاه اولا بهخاطر اینکه اساسا تفاوتی میان ترامپ با بولتن و دیگران نیست و ثانیا اینکه ترامپ ایده خود درباره ایران را از بولتن نگرفته که بهخاطر بودن یا نبودن، او آن را تغییر دهد بهجای ایجاد شکاف در آمریکا بهنوعی توسعهدهنده تنش معتبرشدن تهدیدهای آمریکا در داخل هم بود.
فرش قرمز نماینده مجلس برای آبنبات فروش!
رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی، حشمتالله فلاحتپیشه که دست بر قضا در برههای مهم و خاص هم مسئولیتی ویژه را برعهده داشت، در توئیتی تعجبانگیز گفته است: «سفر مکرون به تهران فرصتی برای دیپلماسی است که نباید در خلأ یک ابتکار کارشناسیشده به سرنوشت دیدار آبه دچار شود. تلفیقی از دو پیشنهاد «بازگشت در مقابل بازگشت» و «توقف در مقابل توقف» کارگشا خواهد بود.» این اظهارنظر که انگار بهجای یک استاد روابط بینالملل و یک فعال سیاسی کهنهکار، از زبان یک دانشجوی ترم اول علوم سیاسی بیان میشود آنقدر از فضای واقعی و میدانی سیاست خارجی ایران فاصله دارد که حتی بسیاری از رسانههای اصلاحطلب هم ترجیح دادهاند آن را منتشر نکنند و بگذارند در توئیتر و چند رسانه محدود باقی بماند. فلاحتپیشه در حالی ابراز میکند که ایران فرصت حضور آبه شینزو برای میانجیگری و آغاز گفتوگو با واشنگتن را از دست داده که حتی رادیکالترین مشاوران روحانی و ظریف هم در زمان حضور نخستوزیر ژاپن در تهران میگفتند او با دستان خالی به ایران آمده و انتظار دارد در مقابل هیچ و همزمان با حداکثریشدن تحریمها پاسخ مثبتی برای آغاز مذاکره بگیرد. ناگفته نماند امروز هم قریب به اتفاق فعالان سیاسی از منتقدان دولت گرفته تا نزدیکان وزیر امور خارجه معتقدند فرانسویها هم پیشنهاد قابلتوجه و حتی قابلتاملی نیاوردهاند که بتوان به آن اعتنا کرد و مهلت مذاکره داد.
سفر امانولن بن دستیار و مشاور مکرون به تهران طی هفته گذشته و واکنشی که دبیر شورای عالی امنیت ملی به اظهارات و پیام او داشت بهخوبی گویای این بود که مکرون هم تفاوتی با آبه ندارد و تنها بهدنبال تثبیت تحریمهای ایالات متحده همزمان با تداوم محدودیتهای هستهای و در عین حال مشکلات اقتصادی ایران است. ناگفته نماند این موضع عضو کمیسیون امنیت ملی اولین مورد از نظرات عجیب و غریب وی نیست؛ چراکه فلاحتپیشه در گذشته نیز اینگونه بیمحابا نظراتی شخصی و مغایر با منافع ملی را منتشر کرده است. برای مثال در بزنگاه گام اول ایران وی در گفتوگویی با صراحت سخنانی گفت که باعث کاهش اثر بازدارندگی اقدامات دولت در مسیر کاهش تعهدات هستهای شد. همچنین او پیش از این نیز در مواردی مانند FATF و کنوانسیونهای مربوط به آن، نظراتی مخالف نظر کارشناسی کشور ارائه داده بود که تقویتکننده دودستگی و منتقلکننده پیام ضعف به خارج از کشور بود.
نظر شما