شناسهٔ خبر: 34102083 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

روایت جزییات طولانی ترین گفت و گوی نصرالله از زبان گروه مصاحبه کننده

نصرالله: پیام هایم را از همان اول گفت و گو منتقل کردم

بیروت - ایرنا - گفت و گوی جمعه شب تلویزیونی "المنار" با "سید حسن نصرالله" به دلیل مواضع و اطلاعات حساسی که در آن مطرح شد، نشانه ها و مفاهیم زیادی را در دل خود داشت، اما آنچه در پخش مستقیم دیده شد، همه چیز نیست، زیرا در پشت پرده نیز جزییاتی نهفته است که این گفت و گو بدون آن کامل نمی شود.

صاحب‌خبر -

روزنامه "الجمهوریه" لبنان روز دوشنبه در گزارشی با عنوان "پشت پرده گفت و گو با نصرالله چه اتفاقاتی افتاد"، به تشریح مقدمات این گفت و گو از زمان حرکت گروه تا پایان پرداخت.

این روزنامه آورده است: حدود ساعت هفت جمعه شب روند مصاحبه تلویزیونی با نصرالله کلید خورد، اقدامات امنیتی مانند سایر مناسبت‌های مشابه بود و شامل تغییر خودرو در چند نوبت و در چند محل بود و پنجره‌های خودروها تیره شده بودند، به گونه‌ای که شناسایی مناطق محل عبور و یا تعیین ایستگاه آخر که این سفر به آن منتهی می‌شود، غیر ممکن بود.

نکته قابل توجه در هر بار پیاده و سوار شدن خودروها این بود که افرادی که از حزب الله ما را همراهی می‌کردند، با ادب کامل برخورد کرده و از اینکه این اقدمات پیشگیرانه و اجتناب ناپذیر باعث زحمت می‌شود، عذر خواهی می‌کردند.

اما چه بسا هیجان گفت و گو با نصرالله در زمانی حساس و پر از مسائل مهم، ناراحتی حاصل از این اقدامات اجتناب ناپذیر را کاهش می‌داد، همچنین خوش رفتاری همراهان روند این نقل و انتقالات را تسهیل می‌کرد.

این نقل و انتقالات زمان زیادی طول نکشید و پس از مدتی به محل برگزاری مصاحبه رسیدیم. یک سالن بزرگ که بخشی از آن به استودیو که قرار بود این گفت و گو از آن پخش شود، اختصاص داده شده بود. در سالن مجاور آن تعدادی مبل راحتی وجود داشت که روی آن چای، شیرینی، خرما، گردو و کشمکش قرار داده شده بود.

بلافاصله بعد از اینکه به این محل رسیدیم، اشخاصی از طرف نصرالله به گرمی از ما استقبال کردند و گروه کار نیز مشغول آماده کردن استودیو شدند تا به شکلی مهندسی شود که در خور ویژگی‌های شخصیت مصاحبه شونده و مناسب با جنگ تابستان ۲۰۰۶ باشد به ویژه اینکه دیوارهای آن به آیات قرآن و تصاویری از جنگ و مراحله مختلف آن مزین شده بود.

ساعت حدود هشت و نیم، نصرالله با لبخندی بر لب به این محل رسید که نشان می‌داد خاطری آسوده و راحت دارد، بعد از دست دادن و در آغوش کشیدن یکدیگر، ایشان وارد استودیو شدند و جزئیات مصاحبه را پرسیده و نظر خود را در مورد بخشی از آن اعلام کردند.

نصرالله روی صندلی که به ایشان اختصاص داده شده بود، نشست و پیش از اینکه ساعت صفر یعنی آغاز مصاحبه نواخته شود، احساس کرد چندان راحت نیست در نتیجه پیشنهاد کرد، صندلی او با یک صندلی دیگری عوض شود.

چند دقیقه پیش از آغاز مصاحبه، نصرالله خطاب به ما گفت: امشب با این نقشه که نشان می‌دهد اسرائیلی‌ها در تیررس موشک‌های ما قرار دارند، آنان را غافلگیر می‌کنم.

در آن لحظه مطمئن شدیم این مصاحبه استثنایی خواهد بود و مسئول گروه تلویزیونی از عکاس خواست هنگامی که نصرالله نقشه را نشان می‌دهد و در مورد محتوای آن توضیح می‌دهد، دوربین را روی آن متمرکز کند.

با نصرالله احوالپرسی کردیم و او اطمینان داد که حالش خوب است؛ گفتیم در تلاش برای کاهش وزن بودید، با خنده جواب داد، تلاشم در ماه رمضان شکسته شد و اندکی بیش از حد معمول افزایش وزن پیدا کردم.

ساعت ۹ فرا رسید، گفت و گو به طور مستقیم با موضوع سالگرد جنگ ۳۳ روزه و معادله‌هایی که در این جنگ تقویت شد، کلید خورد. نصرالله در ارسال پیام‌هایی به رژیم اسرائیل که مثل بمب صدا کرد، درنگ نکرد.

در زمانی که برای استراحت در این مصاحبه در نظر گرفته بودیم، یکی از معاونان نصرالله وارد شد و واکنش‌های اولیه به مواضعش به ویژه از سوی اسرائیل را به او اطلاع داد و گفت که برخی محافل دشمن سخنان او را سخنان نقشه توصیف کرده اند.

نصرالله خندید و گفت بخش اول پیام‌ها به هدف زد.

با از سرگیری این گفت و گو، نصرالله به چالش‌هایی که منطقه و لبنان با آن روبه رو هستند، پرداخت و ترسیم معادله‌های راهبردی را تکمیل کرد.

اطرافیان برای اینکه برداشت‌های خود را از این مصاحبه به او اعلام کنند، گرد نصرالله جمع شدند، در حالی که وجود چند ساعت گفت و گو همچنان علامت رضایت و آسودگی در چهره اش پیدا بود.

سپس نصرالله زمینه را برای گرفتن عکس‌های شخصی با خود فراهم کرد. در این فاصله یکی از حاضران موضوع امتحانات رسمی و نتایج آن را مطرح کرد و نصرالله نیز فرصت را برای یک توضیح ظریف و زیرکانه از دست نداده و با خنده گفت: اگر نتیجه امتحانات پسرم از همه برتر می‌شد حتماً برخی آن را به قدرت حزب الله و سلاح آن ربط می‌دانند، همین که در امتحانات موفق شد کافی است، این بهتر است.

سپس با ما خداحافظی کرد و ما همانطور که آمده بودیم، راه برگشت را در پیش گرفتیم و پیش از اینکه به مقصد برسیم بازتاب‌های این گفت و گو در داخل و خارج به گوشمان رسید.

نظر شما