شناسهٔ خبر: 34077311 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

روایتی جدید از تولید و اکران پرحاشیه «از کرخه تا راین»

حاتمی‌کیا فیلم ضدجنگ ساخته بود؟

شورای انتخاب جشنواره آن سال با «از کرخه تا راین» مخالف بود، ولی سیدمحمد بهشتی از فیلم دفاع می‌‌‌کرد و من در حضور خدا نمی‌‌‌توانم نگویم و کتمان شهادت کنم. آقای وزیر در حضور ما تلفنی به انوار دستور داد تا با مسئولیت خودش فیلم در جشنواره اکران شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حجت‌‌‌الاسلام سیدمجید پورطباطبایی از سال 71 تا 76 به‌‌‌عنوان عضو اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی، در شورای فیلمنامه، شورای بازبینی و شورای انتخاب جشنواره فجر عضویت داشت و مشاور نادر طالب‌‌‌زاده در مرکز مطالعات و تحقیقات معاونت سینمایی هم بود، علاوه‌‌‌بر این، پورطباطبایی عضو اداره کتاب و همچنین عضو اداره مطبوعات داخلی ارشاد نیز بوده است. در همان برهه دهه 70، به‌‌‌مدت چهار سال در شورای فرهنگی بنیاد فارابی فعالیت داشت که وظیفه این شورا، ارزیابی و بررسی فیلمنامه برای ساخت بود. او از اولین روحانیونی به‌‌‌حساب می‌‌‌آید که در حوزه سینما مسئولیت‌‌‌های اجرایی و نظارتی داشتند. در بخشی از مصاحبه‌‌‌ای که خبرگزاری تسنیم، مورخ ۲۲ تیر ۱۳۹۸ با پورطباطبایی انجام داده، به ماجرای اعطای مجوز به فیلم «از کرخه تا راین» اشاره‌‌‌هایی می‌‌‌شود که تابه‌حال به این شکل عنوان نشده بود.

در اواخر دی‌ماه سال 1371 که به‌واسطه دعوت علی لاریجانی در شورای بررسی فیلمنامه بودم، روزی دوست و برادر بزرگوارم محمدحسن پزشک با بنده تماس گرفت و گفت: «ابراهیم حاتمی‌‌‌کیا فیلمی با عنوان «از کرخه تا راین» ساخته که در شورای انتخاب جشنواره فیلم رد شده است. بیا در دفتر تهیه‌کننده فیلم را ببین. اگر مناسب تشخیص دادی، نزد شخص وزیر وساطت کن تا فیلم در جشنواره فجر به نمایش در‌‌‌آید.»

حالا در شورای انتخاب جشنواره، برادر رئیس فارابی سیدمحمد بهشتی، علیرضا بهشتی هم بود. فیلم را روی میز تدوین یا موویلا دیدم و می‌‌‌دانید که صفحه موویلا چقدر کوچک است و فیلم دیدن روی آن هم کار سختی است. در «از کرخه تا راین» فصلی است که علی دهکردی از روی ویدئو مراسم تشییع امام(ره) را می‌‌‌بیند. آن فصل در نسخه‌‌‌ای که دیدم، نبود. پس از مشاهده فیلم به این برادر ارجمند گفتم: «فیلم فوق‌‌‌العاده‌‌‌ای است. یک روضه و مرثیه‌‌‌ جدی برای دفاع‌‌‌مقدس است و باید پخش شود، با شخص وزیر در این مورد پیگیری می‌‌‌کنم.» ابراهیم حاتمی‌‌‌کیا به‌‌‌عنوان بچه حزب‌‌‌اللهی و متدین مهم بود. مهم این بود که سر هنرپیشه زن چادر بکنند و فیلم فمینیستی «سارا» را به‌‌‌عنوان فیلمی که زن چادر مشکی در آن است، در حلق‌‌‌مان کنند و بعد یک فیلم بچه مسلمانی و دفاع‌‌‌مقدسی مثل «از کرخه تا راین» حذف شود.

 به اتفاق برادر ارجمندم ابوالقاسم طالبی که با وزیر از پیش رفاقت داشتند، به ملاقات ایشان رفتیم و صحبت کردیم که این فیلم این‌‌‌طوری است. بعد یک جلسه هم با علیرضا بهشتی، برادر سید‌محمد بهشتی گذاشتیم که عضو هیات انتخاب جشنواره بود و مخالف اصلی فیلم به‌‌‌حساب می‌‌‌آمد.

می‌‌‌گفتند فیلم «ضد جنگ» است. دقیقا یادم نیست و اینکه می‌‌‌گویم من از (محمد) بهشتی دفاع می‌‌‌کنم، یکی‌‌‌اش به این دلیل است که سیدمحمد بهشتی غیرمستقیم به من گفت کمک کن این فیلم اکران شود. فخرالدین انوار، معاون سینمایی ارشاد با فیلم مخالف بود. شورای انتخاب جشنواره آن سال با «از کرخه تا راین» مخالف بود، ولی سیدمحمد بهشتی از فیلم دفاع می‌‌‌کرد و من در حضور خدا نمی‌‌‌توانم نگویم و کتمان شهادت کنم. آقای وزیر در حضور ما تلفنی به انوار دستور داد تا با مسئولیت خودش فیلم در جشنواره اکران شود.

وقتی بنده از دفتر لاریجانی بیرون می‌‌‌آمدم، شخص وزیر به طالبی می‌‌‌گوید: «مبادا این سید، عشق فیلم باشد و تازه به سینما رسیده باشد و آبرو و حیثیت ما برود.» طالبی هم خیال او را از این بابت راحت می‌‌‌کند.

وقتی «از کرخه تا راین» اول در سینما صحرا که سینمای اصلی جشنواره بود برای دست‌‌‌اندرکاران سینما نمایش داده شد، نمایش دوم آن در سینمای دیگر حسابی گل کرد و مطرح شد. تازه من با نسخه‌‌‌ای موافق بودم که در دفتر منوچهر محمدی دیده بودم و هنوز هم معتقدم آن صحنه‌‌‌ای که دهکردی تشییع جنازه امام را می‌‌‌بیند، در فیلم زیادی است. خود فیلم بدون این سکانس، یک مرثیه برای دفاع‌‌‌مقدس بود.

یک‌بار دو سال قبل، در کانون فیلم آیه که متعلق به مدرسه عالی هنر قم بود، یکی از اعضای کانون مرا از پخش مصاحبه‌‌‌ای در برنامه‌‌‌ای با عنوان «35» مطلع کرد و گفت نام شما در آن برنامه آمد. از او خواهش کردم تا نسخه‌‌‌ای از آن را برایم بیاورد. در آن برنامه که ظاهرا به‌صورت اینترنتی پخش می‌‌‌شد، بین مصاحبه‌‌‌گر و مصاحبه‌‌‌شونده درباره چگونگی مجوز گرفتن «از کرخه تا راین» مطالبی رد و بدل شد که به‌شوخی بیشتر شبیه بود و صحت نداشت، این مجوز گرفتن را جور دیگری طرح و تفسیر می‌‌‌کردند.

 منوچهر محمدی در حضور مرحوم صفایی (ین. صاد) مطرح کرد که «وقتی به کلن رفتیم، در آن بیمارستان که وارد شدیم، جانبازان شیمیایی بودند. در آنجا دو مساله برای ما مهم بود. اول اینکه رئیس بیمارستان گفت من در دفترم نشسته بودم که رابط سفارت ایران از فرودگاه بن یا کلن به من زنگ زد که من 54 جانباز شیمیایی آوردم. رئیس بیمارستان گفت من تنها کاری که توانستم بکنم این بود که به پرسنل خودم گفتم هر بیماری را که می‌‌‌توانید، ترخیص کنید و این 54 جانباز شیمیایی را به بیمارستان آوردم و از لحظه‌‌‌ای که آمدند، تا دو ماه از بیمارستان بیرون نرفتم. حاصلش این شد که زنم از من طلاق گرفت و بچه‌‌‌هایم به تبع مادرشان سراغ من نیامدند. البته این مدیر بیمارستان ایرانی بود. (نکته مهم دوم این بود که) وقتی رفتیم آنجا، حاتمی‌کیا از بخش جانبازان عفونی شیمیایی سه روز بیرون نیامد، آن هم در شرایطی که وقتی می‌‌‌خواستیم به داخل بخش برویم‌، بوی عفونت ما را آزار می‌‌‌داد، اما حاتمی‌‌‌کیا سه روز آنجا بود و بیرون نیامد. بنابراین، اگر حس و حالی در «از کرخه تا راین» وجود دارد، چه از نظر هنری و احساسی، به‌خاطر آن حسی است که حاتمی‌‌‌کیا از هم‌‌‌جواری با جانبازان شیمیایی گرفته بود و آن را به‌خوبی منتقل کرد.

برچسب‌ها:

نظر شما