شناسهٔ خبر: 34006610 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

شهیدی که مادر را تا ابد چشم‌انتظار گذاشت

احمد حيدري در آخرین حضور داوطلبانه خود در جبهه در عملیات رمضان شرکت کرد و پس از پیشروی هرگز به خاک وطن بازنگشت و پس از سرنگونی حکومت بعثی‌ها در عراق، شهادتش اعلام شد؛ اما والدینش را برای همیشه چشم‌انتظار گذاشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری فارس از ابرکوه، شهید احمد حیدری در نوزدهمین روز از تیرماه سال 37 در روستای عزیزآباد شهرستان ابرکوه متولد شد و پس از طی دوران تحصیل ابتدایی برای گذراندن دوره دبیرستان به ابرکوه آمد.

او در سال تحصیلی 58-57 در رشته فرهنگ و ادب فارغ‌التحصیل شد و مدتی به‌عنوان معلم به تدریس پرداخت. در اوایل انقلاب فعالیت‌های مذهبی فراوانی در روستا و خارج از آن داشت و شرکت در راهپیمایی‌ها و تشویق دوستان به حضور فعال در مسجد و برپایی کتابخانه برای جوانان و تشویق آن‌ها به مطالعه کتاب‌های مذهبی و دینی از جمله فعالیت‌های وی بود.

مدیریت برگزاری مراسم جشن میلاد امام زمان (عج) و امام حسین (ع) در روستا بر عهده او بود. برخورد مهربان و صمیمی‌ او با مردم و رسیدگی به فقرا که شبانه به منازل آنان می‌رفت و در رفع احتیاجات به آن‌ها کمک می‌کرد، باعث شده بود به عنوان چهره‌ای محبوب و دوست‌داشتنی و با صلابت در بین مردم شناخته شود.

از حضور احمد به‌عنوان سرباز در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حدود 7 ماه می‌گذشت که ترکش به شانه سمت چپ او اصابت کرد و به آسیب سنگینی به ریه او وارد کرد که موجب شد او را به بیمارستان 502 تهران انتقال دهند. یک بانوی بسیجی خبر زخمی شدن احمد را به خانواده او رساند و والدین نیز برای ملاقات فرزند به تهران آمدند.

مادر و فرزند در دیدار اولیه یکدیگر را در آغوش گرفته و احمد به مادرش گفت: «دیدی مادر لیاقت شهادت نداشتم. آن لحظه که ترکش به قفسه‌ سینه‌ام اصابت کرد از امام زمان خواستم تا شهید نشوم، زیرا نمی‌خواستم در زمان سربازی شهید شوم؛ بلکه دلم می‌خواهد وقتی به عنوان یک بسیجی مشغول به خدمت هستم، شهید شوم.»

پس از مرخصی از بیمارستان توسط پزشکان از خدمت معاف شد؛ اما او عاشق جبهه و دفاع از اسلام و وطن بود و دلش برای رفتن پر می‌کشید. لذا مقدمات رفتن را فراهم کرد هر چه خانواده از او خواستند که نرود او نپذیرفت و به آن‌ها گفت برای انجام کارهای تدارکات به جزیره‌ سیری می‌رود.

پس از چند روز مجدداً به علت عفونت زخم به خانه برگشت و پس از اندکی بهبودی باز به جزیره رفت. یک ماه در جزیره ماند و دوباره سه روز در کنار خانواده بود و این بار برای همیشه ولی بدون خداحافظی راهی شد.

احمد وقتی به اهواز رسید نامه‌ای برای خانواده‌اش نوشت و از اینکه بدون خداحافظی رفته بود، معذرت‌خواهی کرده و حلالیت طلبید.

او در نزدیکی بصره در عملیات رمضان شرکت کرد و به علت بیماری فرمانده، او جانشین فرمانده دسته شد و نیروها را به جلو برده و خود نیز دیگر بازنگشت تا اینکه پس از سال‌های سال و بدون پیدا شدن اثری از وی و به دنبال سرنگونی حکومت بعثیون کافر در عراق، در سال 1383 اعلام شهادت گردید و چشمان خانواده را بر درگاه خانه برای همیشه به انتظار گذاشت.

انتهای پیام/90027

نظر شما